مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

اخبار،پرسش و پاسخ،مقاله، گزارش تصویری فعالیت های مسجد،کانون فرهنگی والفجر
مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

اخبار،پرسش و پاسخ،مقاله، گزارش تصویری فعالیت های مسجد،کانون فرهنگی والفجر

در چه ساعاتی دعا کنیم تا مستجاب شود ؟

در چه ساعاتی دعا کنیم تا مستجاب شود ؟

از جمله اموری که در استجابت دعا دخیل است زمان دعا است . در روایات زمان هایی که دعا در انها به هدف اجابت نزدیکتر است بیان شده است که به طور اشاره عبارتند از :

شب قدر، ماه مبارک رمضان، اعیاد مذهبی همچون عید فطر، عید غدیر، عید قربان و روزهای ولادت ائمه علیهم السلام ، شب های دهه اول ذیحجه، شب و روز جمعه، در دل شب و به ویژه نزدیکی های طلوع فجر، قبل از غروب خورشید،

در چه ساعاتی دعا کنیم تا مستجاب شود ؟

از جمله اموری که در استجابت دعا دخیل است زمان دعا است . در روایات زمان هایی که دعا در انها به هدف اجابت نزدیکتر است بیان شده است که به طور اشاره عبارتند از :

شب قدر، ماه مبارک رمضان، اعیاد مذهبی همچون عید فطر، عید غدیر، عید قربان و روزهای ولادت ائمه علیهم السلام ، شب های دهه اول ذیحجه، شب و روز جمعه، در دل شب و به ویژه نزدیکی های طلوع فجر، قبل از غروب خورشید، هنگام وزیدن باد صبحگاهی، هنگام ریزش باران، هنگام شنیدن اذان، در سجده نماز، بعد از پایان نماز، هنگام شنیدن قرائت قرآن و به هنگام افطار روزه.

ب. در روایتى فاطمه زهرا علیهاالسلام از اوقات مناسب براى دعا را به ما در قول و عمل معرفى کرده است :

قالت فاطمه الزهرا علیهاالسلام:

سمعت النبى صلى اللَّه علیه و آله، ان فى الجمعة لساعة لا یراقبها رجل مسلم یسال اللَّه عز و جل فیها خیرا الا اعطاه ایاه قالت فقلت: یا رسول‏اللَّه اى ساعة هى؟ قال اذا تدلى نصف عین الشمس للغروب قال و کانت فاطمة علیهاالسلام تقول لغلامها: اصعد على الضراب فاذا رایت نصف عین الشمس قد تدلى للغروب فاعلمنى حتى ادعو.

)فاطمه زهرا علیهاالسلام مى‏فرماید: از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله شنیدم، در روز جمعه ساعتى است که هیچ مسلمانى مراقب آن نبوده که حاجت خیرى از خداى عزوجل بخواهد مگر آنکه حاجت او را برآورده ساخته است. فاطمه علیهاالسلام مى‏گوید عرض کردم یا رسول‏اللَّه آن چه ساعتى است؟ فرمود: آن هنگامى است که نصف قرص خورشید در موقع غروب پنهان شود. پس از آن فاطمه به غلام خود فرمود: بر فراز بام درآى و چون دیدى نصف قرص خورشید در هنگام غروب پنهان شد به من خبر ده تا دعا کنم.) (بحارالأنوار ج 86 ص 269 باب 2(

ای علی، هنگام سَحَر دعا کن و از خدا درخواست کن! چرا؟ چون دعایت در آن موقع رد نمی‌شود. «لاتُرَدْ لَک دَعْوَهٌ». بعد حضرت علّت را بیان فرمودند: وَ إنَّ اللهَ تَبارَک وَ تَعَالَی یقُولُ وَ الْمُسْتَغْفِرینَ بِالْأَسْحارِ

 ج. رسول خدا ص فرمود: «دُعَاءُ الرَّجُلِ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ أنْجَحُ فِی الْحَاجَاتِ مِنَ الضَّارِبِ بِمَالِهِ فِی الأرْضِ»؛ یعنی این مؤثرتر از آن تجارت کردن با مال است. این دعا از آن تجارتِ با مال، بُردش بیشتر است.(دعائم‏الإسلام ج 1 ص 167 (

د. در روایتی از امام باقر (علیه‌السلام) است که حضرت فرمود: «فَعَلَیکمْ بِالدُّعَاءِ فِی السَّحَرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِنَّهَا سَاعَةٌ تُفْتَحُ فِیهَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ»؛ بر شما باد به دعا در سحر! چرا که در این ساعت، درهای آسمان‌ باز می‌شود؛ «وَ تُقَسَّمُ فِیهَا الْأَرْزَاقُ»؛ در این زمان روزی‌ها تقسیم می‌شود؛ «وَ تُقْضَى فِیهَا الْحَوَائِجُ الْعِظَامُ». و حاجت‌های بزرگ در این زمان برآورده می‌شود.

و. پیغمبراکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) فرمود: «إنَّ اللهَ جَلَّ جَلالُهُ فِی آخِرِ سَاعَهٍ تَبْقَی مِنْ سَاعَاتِ اللَّیلِ یأمُرُ مَلِکاً ینَادِیهِ»؛ در آخرین لحظاتی که از شب باقی مانده است، یعنی نزدیک طلوع فجر که به آن سَحَر می‌گویند، خداوند به فرشته‌ای امر می‌کند که ندا کند. «وَ یسمَعُ بَینَ الخَافِقَینِ»؛ یعنی در تمام مشرق و مغرب عالم صدایش شنیده می‌شنود. حالا ندایش چیست؟ می‌گوید: «ألَا! هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ یغْفَرُ لَهُ»؛ آیا کسی هست که طلب آمرزش کند و مورد آمرزش قرار گیرد؟ «ألَا هَلْ مِنْ تَائِبٍ یتَابُ عَلَیهِ»؛ آیا کسی هست که توبه کند و توبه‌اش پذیرفته شود؟ «أَلَا هَلْ مِنْ دَاعٍ خَیرٍ یسْتَجَابُ لَهُ»؛ آیا کسی هست که تقاضای خیر کند تا مورد اجابت قرار گیرد؟ «هَلْ مِنْ سَائِلٍ یعْطَى سُؤَالُهُ». آیا کسی هست که تقاضا کند و درخواستش پذیرفته شود و خدا به او عطا کند؟ از این دو روایت ظاهر می‌شود که این زمان، یعنی سحر، بر روی دعا نقش دارد .هر چند دعا خودش کاربرد دارد، امّا عواملی هستند که این‌ها بر روی دعا تأثیرگذارند؛ از جمله زمان و در شبانه‌روز، هنگام سَحَر بسیار تاثیرگذار است.

)فاطمه زهرا علیهاالسلام مى‏فرماید: از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله شنیدم، در روز جمعه ساعتى است که هیچ مسلمانى مراقب آن نبوده که حاجت خیرى از خداى عزوجل بخواهد مگر آنکه حاجت او را برآورده ساخته است. فاطمه علیهاالسلام مى‏گوید عرض کردم یا رسول‏اللَّه آن چه ساعتى است؟ فرمود:آن هنگامى است که نصف قرص خورشید در موقع غروب پنهان شود. پس از آن فاطمه به غلام خود فرمود:بر فراز بام درآى و چون دیدى نصف قرص خورشید در هنگام غروب پنهان شد به من خبر ده تا دعا کنم

 ز. در روایتی از پیغمبر اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، در بین وصایایی که به علی(علیه‌السلام) می‌فرمایند، آمده است که حضرت خطاب به علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: «یا عَلِی وَ بِالأسْحَارِ فَادْعُ لاتُرَد لَک دَعْوَهٌ»؛ یعنی ای علی، هنگام سَحَر دعا کن و از خدا درخواست کن! چرا؟ چون دعایت در آن موقع رد نمی‌شود. «لاتُرَدْ لَک دَعْوَهٌ». بعد حضرت علّت را بیان فرمودند: «وَ إنَّ اللهَ تَبارَک وَ تَعَالَی یقُولُ وَ الْمُسْتَغْفِرینَ بِالْأَسْحارِ»

2. به طور کلی ایه الکرسی دارای اثار و خواص بسیاری است و در روایات متعددی بر خواندن آن بعد از نمازهای واجب تاکید شده و بدون شک خواندن آن قبل از دعا و بعد از آن در اجابت دعا موثر و مفید است .

فضایل فراوانی برای آین آیه وارد شده است از جمله در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است وقتی خداوند امر فرمود که این ایات به زمین هبوط کنند به عرش خداوند چسبیدند وگفتند خداوندا ما را به کجا فرو میفرستی به سوی اهل خطا و گناه، خداوند به آنها وحی فرستاد که هبوط کنید قسم به عزت وجلالم نمی خواند یکی از آل محمد وشیعیان آنها این آیات را در هر روز پس از هر نماز واجب مگر اینکه به او نگاه میکنم به چشم پنهانم به و در هر نگاه هفتاد حاجت او را بر آورده میکنم و او را میپذیرم هر چند معاصیش زیاد باشد و آن آیات عبارتند از شهد الله انه لا اله الا هو و آیه الکرسی و آیه ملک (قل اللهم مالک الملک ) { الکافی ج : 2 ص : 620}

و در روایتی آمده است که پیامبر به امیر مومنا ن میفرماید یا علی بر تو باد به خواندن آیه الکرسی در تعقیب هر نماز واجب، محافظت نمی کند بر خواندن آن مگر پیامبر یا صدیق و یا شهید . { وسائل‏الشیعة ج : 6 ص : 474}

و در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است کسی که این آیه را بخواند دیواری آهنین به دور او کشیده میشود (آسیبی به او نمیرسد) {مستدرک‏الوسائل ج : 4 ص : 335}

همه چیز در باره ی وقایع پس از ظهور

2.اعلان ظهور:

 اولین حادثه‏اى که بعد از ظهور امام زمان(عج) شکل مى‏گیرد، اعلام ظهور امام زمان(عج) است. ظهور حضرت به وسیله منادى آسمانى اعلام مى‏گردد، آن گاه حضرت در حالى که به کعبه تکیه داده است، با دعوت به حق، ظهور خود را اعلام مى‏دارد.(1) دعوت حضرت هم به منظور اعلام ظهور حضرت است و هم به منظور فراخوان عمومى جهت پذیرش حکومت جهانى صورت مى‏گیرد. امام على(علیه السلام) فرمود: «هنگامى که منادى از آسمان ندا مى‏دهد: حق از آنِ آل محمد است و اگر طالب هدایت و سعادت هستید، به دامان آل محمد چنگ زنید، حضرت مهدى(عج) ظهور مى‏کند»(2)

2. رجعت:

 بازگشت برخى از مؤمنان صالح و پیامبران الهى مانند حضرت عیسى(علیه السلام) که در رکاب حضرت مهدى(عج) خواهند بود و در قیام و مبارزه او با ستمگران شرکت دارند.

3.مبارزات امام زمان(عج)

یکى از حوادث مهم که بعد از ظهور امام زمان(عج) به وجود مى‏آید، مبارزه امام با دشمنان و مخالفان ظهور است. برخى از افراد و گروه‏ها حکومت عدالت گستر امام زمان(عج) را بر نمى‏تابند و با حضرت به جنگ مى‏پردازند. مخالفان امام را افراد و گروه‏هاى مختلف تشکیل مى‏دهند(3) و سیاست امام در برابر آن‏ها متفاوت است.

امام زمان(عج) نخست همگان را به دین و صلح فرا مى‏خواند و با مدارا با آن‏ها رفتار مى‏نماید.

امّا دشمنان دعوت امام را نادیده مى‏گیرند و به جنگ با امام مى‏پردازند. امام با بهره‏گیرى از همه قدرت و امکانات، با دشمنان برخورد مى‏کند، و جنگ سختى به وقوع مى‏پیوندد.(4) از جمله جنگ امام زمان(عج) با دجال(5) و سفیانى.(6)

همان گونه که نعمت‏هاى الهى از اهل بهشت منقطع نمى‏گردد مگر به اراده خداوند، مدت خلافت حضرت قائم نیز بسیار طولانى است و از پایان آن کسى جز خداوند آگاهى ندارد

4.پیروزى امام زمان(عج)

 در این درگیرى‏ها سرانجام حضرت پیروز مى‏شود. در برخى روایات از پیروزى امام بر شرق و غرب،(7)، جنوب و قبله(8) گزارش شده است.

امام باقر(علیه السلام) فرمود: «حضرت قائم از ما است و فرمانروایى حضرت شرق و غرب را فرا مى‏گیرد».(9) از پیامبر اسلام(ص) گزارش شده است که حضرت مهدى(عج) لشکریانش را به سراسر زمین گسیل مى‏دارد.(10)

5.تشکیل حکومت جهانى و برچیده شدن مرزهاى جغرافیایى:

امام مهدى(عج) حکومت جهانى تشکیل مى‏دهد و مرزهاى جغرافیایى را بر مى‏چیند. این حکومت همان حکومت آرمانى موعود است که از آن در روایات گاهى به مدینه «فاضله» سخن گفته شده است.(11) گاهى به جامعه مطلوب و گاهى به «دولت کریمه» یاد شده است.

حکومت جهانى امام زمان(عج) از مؤلّفه‏ها و شاخصه هایى برخوردار است که تحقق هر کدام از آن‏ها مى‏تواند یکى از حوادث بعد از ظهور امام زمان(عج) محسوب شوند، از جمله:

أ) گسترش عدالت:

یکى از ویژگى‏هاى حکومت امام زمان(عج) عدالت است. عدالت عنصر گم شده‏اى است که همگان دنبال آن هستند. این گمشده در حکومت امام زمان تحقق پیدا مى‏کند.

پیامبر اسلام فرمود: «یملاء الأرض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئتْ ظلماً و جوراً»؛(12) امام زمان(عج) حکومت را به گونه‏اى سازماندهى مى‏کند که دیگر واژه ستم از ذهن‏ها رخت بر مى‏بندد و کسى به دیگرى ظلم نمى‏کند؛

ب) گزینش کارگزاران شایسته:

طبیعى است که حکومت آرمانى امام زمان(عج) که رهبرى آن را امام مصلح و پارسا بر عهده دارد، کارگزاران آن نیز از صالحان و پارسایان خواهند بود، از این رو در روایات آمده است که دولت امام زمان(عج) را برخى از پیامبران و جانشینان آنان و صالحان و از اصحاب پیامبر اسلام(ص) تشکیل مى‏دهند. حضرت عیسى(علیه السلام) به امام زمان(عج) مى‏گوید: من به عنوان وزیر فرستاده شده‏ام؛ نه امیر و فرمانروا.(13)

6. رشد آگاهى و دانش:

یکى از حوادث بسیار مهم رشد دانش و صنعت در عصر امام زمان(عج) است. دوره ظهور دوران گسترش علم و دانایى است و مدینه فاضله اسلامى «مدینة العلم» است. با آمدن آن منجى همان گونه که ظلم جاى خود را به عدل و داد مى‏دهد، دانایى و فرزانگى جایگزین جهل و نادانى مى‏شود و جهان از نور عقل و دانش آکنده مى‏گردد.(14)

دوره ظهور، دوره‏اى است که بشریت مى‏تواند نفس راحتى بکشد. مى‏تواند راه خدا را طى کند. مى‏تواند از همه استعدادهاى موجود در عالم طبیعت و در وجود انسان به شکل بهینه استفاده کند

7. رشد عقل و خرد ورزى:

در این دوره بشر به حاکمیت عقلانیت نایل مى‏گردد.

در روایات آمده است که در عصر ظهور حضرت مهدى(عج) برکات خداوندى به بشر ارزانى داشته و دست رحمت ایزدى بر عقل‏هاى مردم کشیده مى‏شود و مردم از نظر عقل و بصیرت در وضع بى مانندى قرار مى‏گیرند.(15)

8. رفاه اقتصادى و معیشتى:

 به فرموده پیامبر اسلام(ص) در دوره حضور حضرت مهدى(عج) مردم به نعمت هایى نایل مى‏گردند که در هیچ زمانى سابقه ندارد. براى همگان برکات الهى از آسمان نازل مى‏شود و زمین چیزى از روییدنى‏هاى خود را پنهان نمى‏کند.(16)

سطح رفاه زندگى در این دوره به حدّى است که طبق روایات رسیده از امام صادق(علیه السلام) در این دوره فقیرى یافت نمى‏شود تا مردم زکات اموالشان را به او بدهند.(17)

9. برقرارى امنیت اجتماعى:

 در این دوره امنیت اجتماعى به نحو کامل برقرار مى‏گردد. به گونه‏اى که اگر زنى به تنهایى بخواهد از عراق به شام مسافرت نماید، در مورد امنیتش هیچ ترس و دلهره‏اى ندارد.(18)

10. رشد تربیتى و شکوفایى فرهنگى و اخلاقى:

در این دوره افراد به رشد تربیتى و اخلاقى و جامعه به بالاترین درجه تعالى و شکوفایى نایل مى‏گردند. امام على(علیه السلام) فرمود: «چون قائم ما قیام کند، کینه‏ها از دل‏ها زدوده مى‏شود».(19) امام باقر(علیه السلام) فرمود: «هنگامى که قائم ما قیام کند، خداوند قواى فکرى مردم را تعالى مى‏بخشد و اخلاق آنان را به کمال مى‏رساند».(20)

در روایتى دیگر از آن حضرت نقل شده است که «در دوره ظهور، دوستى و یگانگى بین مؤمنان در نهایت خود قرار مى‏گیرد، به گونه‏اى که هر کس نیازمند باشد، بدون هیچ ممانعتى از جیب دیگرى پول بر مى‏دارد (و دیگرى هم از این کار راضى است».(21)

براى اطلاع بیشتر در این مورد به کتاب عصر زندگى و چگونگى آینده انسان و اسلام، پژوهشى در انقلاب جهانى حضرت مهدى(عج)، تألیف محمد حکیمى مراجعه نمایید.

در مورد بعد از ظهور حضرت مهدى(عج)؛ یعنى مدتى که حضرت مهدى (عج) حکومت مى‏کند، نیز بعد از آن دوره تا برپایى قیامت، نمى‏توان پاسخ قاطع و روشنى از روایات به دست آورد، چرا که در لابلاى روایات مدت حکومت حضرت مهدى(عج) نوزده سال و چند ماه،(22) هفتاد سال،(23) سیصد و نه سال،(24) آمده است.

در روایتى ذکر شده که بعد از حضرت مهدى(عج) فردى از اهل بیت سیصد و نه سال حکومت خواهد کرد.(25) و بعد قیامت برپا خواهد شد، یا یکایک امامان(علیهم السلام) رجعت و حکومت مى‏کنند و سپس قیامت بر پا خواهد شد(26) و...

اولین حادثه‏اى که بعد از ظهور امام زمان(عج) شکل مى‏گیرد، اعلام ظهور امام زمان(عج) است. ظهور حضرت به وسیله منادى آسمانى اعلام مى‏گردد، آن گاه حضرت در حالى که به کعبه تکیه داده است، با دعوت به حق، ظهور خود را اعلام مى‏دارد

برخى از پژوهشگران اسلامى بیان داشته‏اند: در مورد مدت حکومت حضرت مهدى(عج) اگر چه برخى روایات حد معیّنى را بیان کرده‏اند و دوران حکومت حضرت را به هفت یا نه سال محدود نموده‏اند، لیکن این گونه روایات در منابع اهل سنّت ذکر شده، امّا عده‏اى بدون تحقیق این گونه روایات را در کتاب‏هاى شیعى وارد نموده‏اند. هیچ روایت صحیح السندى از امامان(علیهم السلام) نرسیده است که دوران حکومت حضرت مهدى(عج) را محدود کرده باشد. این گونه روایات علاوه بر ضعف سند، با روح آیات و محتواى روایات متواترى (که وعده داده‏اند با ظهور و قیامت حضرت، زحمات انبیا به ثمر مى‏رسد: و جهان پر از عدل مى‏گردد) منافات دارد.(27)

مقام معظم رهبرى در این باره مى‏فرماید: «بعضى خیال مى‏کنند دوران ظهور حضرت بقیة اللَّه آخر دنیا است. من عرض مى‏کنم دوران ظهور بقیة اللَّه(عج) اوّل دنیا است. اوّل شروع حرکت انسان در صراط مستقیم است، با مانع کمتر یا بدون مانع، با سرعت بیشتر، با فراهم بودن همه امکانات براى این حرکت. اگر صراط مستقیم الهى را مثل یک جاده وسیع، مستقیم و هموارى فرض کنیم، همه انبیا در این چند هزار سال گذشته آمده‏اند تا بشر را از کوره راه‏ها به این جاده برسانند. وقتى به این جاده رسید، مسیر تندتر، عمومى‏تر، موفق‏تر، بى ضایعات یا کم ضایعات‏تر خواهد بود.

دوره ظهور، دوره‏اى است که بشریت مى‏تواند نفس راحتى بکشد. مى‏تواند راه خدا را طى کند. مى‏تواند از همه استعدادهاى موجود در عالم طبیعت و در وجود انسان به شکل بهینه استفاده کند».(28)

روایات تعیین کننده دوران حکومت امام زمان(عج) با دسته‏اى دیگر از روایات که با روح تعالیم قرآنى بیشتر توافق دارد، در تزاحم و تعارض است. مفضل بن عمر مى‏گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: مدت خلافت حضرت قائم(عج) چه مقدار است. حضرت در جوابم آیات 105 تا 108 سوره هود را تا «عطاء غیر مجذوذ» تلاوت فرمود، سپس در توضیح آیه فرمود: منظور از «عطاء غیر مجذوذ» این است که آن نعمت و عطا از ایشان بریده نمى‏شود بلکه نعمتى است دایمى و مُلْکى است که نهایت ندارد و حکمى است که منقطع نمى‏گردد و امرى است که باطل نمى‏شود، مگر به اراده و مشیّت حق تعالى و از آن اراده و مشیّت کسى جز ذات او، آگاه نیست.(29)

آیات مذکور بیانگر طولانى بودن نعمت‏هاى الهى براى اهل بهشت است. امام صادق(علیه السلام) با تلاوت آن و سپس تفسیر و تأویلش فرمود: «همان گونه که نعمت‏هاى الهى از اهل بهشت منقطع نمى‏گردد مگر به اراده خداوند، مدت خلافت حضرت قائم نیز بسیار طولانى است و از پایان آن کسى جز خداوند آگاهى ندارد»

خداوند قبل از آفرینش جهان به چه کاری مشغول بوده؟!

برای پاسخ به این سوال، باید دید که «قبل» در این پرسش، به چه معناست؛ ظاهراً باید «قبل زمانی» باشد؛ زیرا اگر چه تقدم و تأخر در فلسفه، اقسام مختلفی دارند، اما احتمالاً منظور پرسش‌کننده، قبل زمانی است که در این صورت، معنای سؤال این است که خداوند تعالی در زمانی که جهان را خلق نکرده بود، به چه کاری مشغول بوده است؟

این سؤال خود دچار تناقض و اشکال است؛ زیرا زمان عبارت از کمیتی است که به واسطه حرکت بر جسم، عارض می شود و به همین علت، فقط برای اشیای متحرک و جسمانی به کار می‌رود.

با این تحلیل، روشن می شود که زمان، به گونه ای، وابسته به حرکت و جسم است و اگر جسم و حرکت نباشد، زمان معنا ندارد. (1) نتیجه این مسئله آن است که در عالم مجردات، زمان نیست و زمان، مخصوص جهان مادی است. بنابراین، ابتدا جهان مادی خلق شد؛ سپس از حرکت ماده، زمان انتزاع می شود و با این بیان، روشن می شود که اصل پرسش، اشتباه است؛ زیرا در ساحت قدس الهی، اصلاً زمان و حرکت و تغییر و تحول، معنا ندارد؛ تا قبل و بعدی تصور شود، برای ما که در جهان گذران زندگی می کنیم و زندگی مادی ما تقدم و تأخر زمانی حاکم است، این مفاهیم، معنا دارد.

پس گزاره «قبل از آفرینش جهان»، به معنای زمانی آن صحیح نیست؛ اما می توان گفت که خداوند در مرتبه - نه زمان - پیش از آفرینش ماده و جهان مادی، مجرّدات را آفریده است؛ سپس نوبت به جهان ماده رسیده است؛ زیرا خداوند متعال، فیاض مطلق است و فیض او، دائمی است و هرگز قطع نمی شود. بنابراین، در هیچ وضعیتی نبوده که خلقی و فیضی در کار نباشد.

قرآن مجید می فرماید: «یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ؛ هر آن که در آسمان ها و زمین است، از او تقاضا دارد و او در هر روز، در کاری نو مشغول است».(2) این آیه از دو بخش زیر تشکیل شده است:

1. تمام موجودات به او نیاز دارند؛ یعنی تمام موجودات در هستی و شئون ذاتی و غیرذاتی خود، به او محتاجند و به زبان فلسفی، تمام موجودات، حادث ذاتی اند و در پیدایش و بقای خود، به علت خود یعنی ذات بی نیاز حق، نیاز دارند.

2.ذیل آیه آمده است: «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ؛ هر روز خدا در کار جدیدی است».(3) اگر منظور از «یوم» زمان باشد، تفسیر آیه این است که خداوند تعالی، هر زمانی، در آفرینش جدیدی است و هر زمانی، طرحی نو در می اندازد.(4)

به نظر می رسد که منظور از یوم، امری بالاتر از زمان است که به علت ضیق تعبیر، از آن به «یوم» تعبیر شده است؛ زیرا هر حادثه ای، اگر زمانی باشد، دو چهره دارد؛ زمانی و زمانه ای؛ آن چه مربوط به زمان است، جزء تاریخ است و آن چه مربوط به زمانه است، در تاریخ و زمان نمی گنجد و چون ثابت است، فراتر از زمان و مکان می‌باشد؛ چنان که واقعه عاشورا، یک بعد زمانی دارد و یک بعد زمانه ای و ملکوتی که فراتر از زمان و مکان است.(5)

با این تفسیر، احتمال دارد که منظور از یوم، زمانه باشد؛ زیرا یک پدیده مادی، در عین حالی که در زمان و مکان واقع شده، چهره ملکوتی‌اش فراتر از زمان است و در زمان و مکان نمی گنجد و بالاتر از آن، موجود مجرد و آن هم مجرد مطلق است که هیچ جهت امکان و نقصی در او نیست و هیچ چهره زمانی ندارد و در ظرف زمان نمی گنجد. او با هر زمانی است؛ اما در زمان و زمان مند، نیست و با هر مکانی هست؛ اما در مکان نمی گنجد و مکان مند نیست.(6) بنابراین، معنای آیه این است که خداوند متعال، در هر زمانه ای، در کاری جدید است و امری جدید می آفریند که هرگز نبوده است و کارهای او، تکراری نیستند؛ بلکه ابتکاری و بدون الگو می‌باشند.

پی‌نوشت:

1.علامه طباطبایی، بدایه الحکمه، ص 138 و 139.

2.الرحمن، آیه 29.

3.همان.

4.مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 23، ص 134 و 135.

5.جوادی آملی، عرفان و حماسه، ص 46 49.

6.علامه طباطبایی، المیزان، ج 19، ص 611

  

 

 

 

آیا خداوند انسان را فقیر یا ثروتمند می کند ؟

با توجه به این که قرآن می‌فرماید:«نحن قسمنا بینهم معیشتهم» (سوره زخرف، آیه 32.) ; پس اگر فقیری یا ثروتمندی در جامعه باشد، خواست خداوند است; بنابراین، کمک به فقیری که فقرش معلول خواست واراده خداست، چه معنایی دارد؟

پاسخ این پرسش بستگی به شناختن نحوه رازقیت خداوند دارد; آن طورکه شایسته قدوسیت و کبریایی اوست، آن گاه روشن می شود که رزاقیت نسبت به بندگان با این که مکلف باشیم، منافات ندارد. چرا که اگر منافات داشت، خود قرآن کریم که خداوند رابه رزاقیت وصیت کرده، سعی، عمل و کوشش را واجب نمی کرد و نیز اولیای الهی برای احقاق حقوق مردم، جانبازی و فداکاری نمی کردند.

روشن است که روزی رسانی ذات اقدسش با تعهدات و ضمانت های انسانی یک گونه نیست.

تعهد آفریننده این نظامات و مخلوقات با تعهد مخلوقی که جزیی از همین نظام و تحت تاثیر موجودات این نظام است، تفاوت دارد; بنابراین، شناخت فعل خداوند ورزاقیتش مترتب برشناختن نظام های شگفت این عالم است، قوه تغذی و جذبی که در گیاهان است و مواد غذایی را به سوی آنها می کشاند، از اسباب رزقی است که خداوند درداخل این نظام قرار داده است. خداونداین جاندارها را با همه تجهیزات حیرت انگیزآفریده و روزی آن ها را در هوا و خاک و نور ومواد غذایی این عالم قرار داده است. خداوند میل ها و رغبت ها را در جاندارها قرار داده است تا در پی نیاز خود بروند.

عقل و اراده را در انسان قرار داده است تا این که حق خود را حفظ کند و برای به دست آوردن روزی تلاش کند و اگر این کفالت و ضمانت در جهان هستی نبود، «و ما من دابة فی الارض الا علی الله رزقها» نه میلی بود و نه غریزه ای، نه قوه جذبی و نه دفعی، نه هضمی، نه گیاه ریشه در زمین داشت و نه حیوان و نه انسان جهازات هضم و جذب و دفع و تغذی داشتند و نه انسان درباره حفظ حقوق خود می اندیشید; همه این شورها و نشاطها و جنبش ها از رازقیت او پیدا شده است.

پس، رازقیت خداوند به این معناست که او موجودات را طوری آفریده که احتیاج به رزق و روزی دارند و طوری خلق شده اند که باید از موجود دیگری که خداوند آفریده، تغذیه کنند تا بتوانند باقی بمانند. خداوند متعال بین روزی و روزی خوار انطباق کامل برقرار کرده است; همچنان که در بعضی موارد روزی را آماده در کنار روزی خوار قرار می دهد. 

قرآن آمده است: «و اذا قیل لهم انفقوامما رزقکم الله قال الذین کفروا للذین آمنوا انطعم من لویشآءالله اطعمه ان انتم الا فی ضلال مبین»; و هنگامی که به آنان گفته می شود از آن چه خدا به شما روزی کرده، انفاق کنید، کافران به مؤمنان می گویند:آیا ما کسی را اطعام کنیم که اگر خدامی خواست، او را اطعام می کرد؟ (پس خداخواسته که او گرسنه باشد.) شما فقط درگمراهی آشکارید.

نباید تصور کرد که وسعت رزق، دلیل بر محبت خداوند، و یا تنگى معیشت، دلیل بر خشم و غضب او است; زیرا خداوند، گاه، انسان را به وسعت روزى آزمایش مى کند، و اموال سرشارى در اختیار او قرار مى دهد، و گاه با تنگى معیشت، میزان مقاومت و پایمردى او را روشن مى سازد، و او را از این طریق پرورش مى دهد

گاهی نیز روزی خوار وظیفه دارد که به طرف روزی حرکت کند و خود را به روزی برساند; مانند: گیاهان، حیوانات و... اما در مورد انسان،از آن جا که او موجودی عالی تر است و افزون بر روزی حیوانات طلب می کند; بنابراین، وسایل زیادتری در اختیار او قرار داده، دستگاه هدایت در وجود انسان تقویت شده، به او عقل و علم و فکر داده شده و وحی ونبوت، به کمک او آمده و برایش وظیفه و تکلیف مقرر کرده است. (مجموعه گفتارها، شهید مطهری، گفتارشانزدهم، رازقیت الهی، انتشارات صدرا)

بعد از این که خداوند با اراده تکوینی اش تمام مواهب زمین و اسباب به دست آوردن روزی را برای انسان فراهم کرد، انسان را برای تحصیل روزی از راه حلال تشویق نمود:«وان لیس للانسان الا ما سعی»(سوره نجم، آیه 39) ; ووسعت و تنگی روزی را مشروط به شرایطی کرد که بر زندگی انسان ها حکم فرماست; از قبیل ، تلاش ها، کوشش ها، اخلاص ها، فداکاری ها و...

پر واضح است، در جامعه ای که استفاده از مواهب طبیعی اش برای همگان آزاد است،برخی سودجویان و سوء استفاده کنندگان پیدا می شوند که برای مردم و افراد جامعه ناراحتی هایی می آفرینند و دیگران را از مواهب طبیعی محروم می کنند. یا این که افرادی بر اثر از دست دادن سرپرستان، از کار، کسب و بهره مندی از بیعت باز می مانند که در این جا خداوند برای مبارزه با این پدیده و برای مهار غرایز، تهذیب نفوس و تربیت انسان ها، طبق اراده تشریعی اش از طریق ایثار و فداکاری و گذشت و انفاق، قوانین را وضع نمود و مردم را به انفاق و کمک به فقرا توصیه فرموده است.

در قرآن آمده است: «و اذا قیل لهم انفقوامما رزقکم الله قال الذین کفروا للذین آمنوا انطعم من لویشآءالله اطعمه ان انتم الا فی ضلال مبین » ( سوره یس، آیه 47.) ; و هنگامی که به آنان گفته می شود از آن چه خدا به شما روزی کرده، انفاق کنید، کافران به مؤمنان می گویند: آیا ما کسی را اطعام کنیم که اگر خدامی خواست، او را اطعام می کرد؟ (پس خداخواسته که او گرسنه باشد.) شما فقط در گمراهی آشکارید.

رازقیت خداوند به این معناست که او موجودات را طوری آفریده که احتیاج به رزق و روزی دارند و طوری خلق شده اند که باید از موجود دیگری که خداوند آفریده، تغذیه کنند تا بتوانند باقی بمانند. خداوند متعال بین روزی و روزی خوار انطباق کامل برقرار کرده است; همچنان که در بعضی موارد روزی را آماده در کنار روزی خوار قرار می دهد

اکنون به وضوح در می یابیم که این پاسخ در مقابل توصیه به انفاق، مغالطه ای بیش نیست.(ر.ک: المیزان، علامه طباطبایی، ج 17، ص 93،جامعه مدرسین و نیز تفسیر نمونه، ج 18، ص 401)

آیا وسعت رزق دلیل بر محبت خدا است؟

جواب: هرگز، نباید تصور کرد که وسعت رزق، دلیل بر محبت خداوند، و یا تنگى معیشت، دلیل بر خشم و غضب او است;

زیرا خداوند، گاه، انسان را به وسعت روزى آزمایش مى کند، و اموال سرشارى در اختیار او قرار مى دهد، و گاه با تنگى معیشت، میزان مقاومت و پایمردى او را روشن مى سازد، و او را از این طریق پرورش مى دهد.

گاه، ثروت زیاد مایه بلا و عذاب جان صاحبان آنهاست، و هر گونه آرامش و استراحت را از آنها مى گیرد، چنان که قرآن مجید در آیه 55 سوره «توبه» مى گوید:

فَلاتُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لاأَوْلادُهُمْ إِنَّما یُرِیْدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِى الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ:

«فزونى اموال و اولاد آنها، تو را در شگفتى فرو نبرد، خدا مى خواهد آنان را به این وسیله، در زندگى دنیا مجازات کند و در حال کفر بمیرند»

در جاى دیگر مى گوید:

أَیَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مال وَ بَنِیْنَ نُسارِعُ لَهُمْ فِى الْخَیْراتِ بَلْ لایَشْعُرُونَ:

«آیا آنها چنین مى پندارند که اموال و فرزندانى را که به آنان داده ایم، براى این است که درهاى خیرات را به رویشان بگشائیم، چنین نیست، آنها نمى فهمند»( تفسیر نمونه، جلد20، صفحه 395)

با توجه به این که قرآن می‌فرماید:«نحن قسمنا بینهم معیشتهم» (سوره زخرف، آیه 32.) ; پس اگر فقیری یا ثروتمندی در جامعه باشد، خواست خداوند است; بنابراین، کمک به فقیری که فقرش معلول خواست واراده خداست، چه معنایی دارد؟

پاسخ این پرسش بستگی به شناختن نحوه رازقیت خداوند دارد; آن طورکه شایسته قدوسیت و کبریایی اوست، آن گاه روشن می شود که رزاقیت نسبت به بندگان با این که مکلف باشیم، منافات ندارد. چرا که اگر منافات داشت، خود قرآن کریم که خداوند رابه رزاقیت وصیت کرده، سعی، عمل و کوشش را واجب نمی کرد و نیز اولیای الهی برای احقاق حقوق مردم، جانبازی و فداکاری نمی کردند.

روشن است که روزی رسانی ذات اقدسش با تعهدات و ضمانت های انسانی یک گونه نیست.

تعهد آفریننده این نظامات و مخلوقات با تعهد مخلوقی که جزیی از همین نظام و تحت تاثیر موجودات این نظام است، تفاوت دارد; بنابراین، شناخت فعل خداوند ورزاقیتش مترتب برشناختن نظام های شگفت این عالم است، قوه تغذی و جذبی که در گیاهان است و مواد غذایی را به سوی آنها می کشاند، از اسباب رزقی است که خداوند درداخل این نظام قرار داده است. خداونداین جاندارها را با همه تجهیزات حیرت انگیزآفریده و روزی آن ها را در هوا و خاک و نور ومواد غذایی این عالم قرار داده است. خداوند میل ها و رغبت ها را در جاندارها قرار داده است تا در پی نیاز خود بروند.

عقل و اراده را در انسان قرار داده است تا این که حق خود را حفظ کند و برای به دست آوردن روزی تلاش کند و اگر این کفالت و ضمانت در جهان هستی نبود، «و ما من دابة فی الارض الا علی الله رزقها» نه میلی بود و نه غریزه ای، نه قوه جذبی و نه دفعی، نه هضمی، نه گیاه ریشه در زمین داشت و نه حیوان و نه انسان جهازات هضم و جذب و دفع و تغذی داشتند و نه انسان درباره حفظ حقوق خود می اندیشید; همه این شورها و نشاطها و جنبش ها از رازقیت او پیدا شده است.

پس، رازقیت خداوند به این معناست که او موجودات را طوری آفریده که احتیاج به رزق و روزی دارند و طوری خلق شده اند که باید از موجود دیگری که خداوند آفریده، تغذیه کنند تا بتوانند باقی بمانند. خداوند متعال بین روزی و روزی خوار انطباق کامل برقرار کرده است; همچنان که در بعضی موارد روزی را آماده در کنار روزی خوار قرار می دهد. 

قرآن آمده است: «و اذا قیل لهم انفقوامما رزقکم الله قال الذین کفروا للذین آمنوا انطعم من لویشآءالله اطعمه ان انتم الا فی ضلال مبین»; و هنگامی که به آنان گفته می شود از آن چه خدا به شما روزی کرده، انفاق کنید، کافران به مؤمنان می گویند:آیا ما کسی را اطعام کنیم که اگر خدامی خواست، او را اطعام می کرد؟ (پس خداخواسته که او گرسنه باشد.) شما فقط درگمراهی آشکارید.

نباید تصور کرد که وسعت رزق، دلیل بر محبت خداوند، و یا تنگى معیشت، دلیل بر خشم و غضب او است; زیرا خداوند، گاه، انسان را به وسعت روزى آزمایش مى کند، و اموال سرشارى در اختیار او قرار مى دهد، و گاه با تنگى معیشت، میزان مقاومت و پایمردى او را روشن مى سازد، و او را از این طریق پرورش مى دهد

 گاهی نیز روزی خوار وظیفه دارد که به طرف روزی حرکت کند و خود را به روزی برساند; مانند: گیاهان، حیوانات و... اما در مورد انسان،از آن جا که او موجودی عالی تر است و افزون بر روزی حیوانات طلب می کند; بنابراین، وسایل زیادتری در اختیار او قرار داده، دستگاه هدایت در وجود انسان تقویت شده، به او عقل و علم و فکر داده شده و وحی ونبوت، به کمک او آمده و برایش وظیفه و تکلیف مقرر کرده است. (مجموعه گفتارها، شهید مطهری، گفتارشانزدهم، رازقیت الهی، انتشارات صدرا)

بعد از این که خداوند با اراده تکوینی اش تمام مواهب زمین و اسباب به دست آوردن روزی را برای انسان فراهم کرد، انسان را برای تحصیل روزی از راه حلال تشویق نمود:«وان لیس للانسان الا ما سعی»(سوره نجم، آیه 39) ; ووسعت و تنگی روزی را مشروط به شرایطی کرد که بر زندگی انسان ها حکم فرماست; از قبیل ، تلاش ها، کوشش ها، اخلاص ها، فداکاری ها و...

پر واضح است، در جامعه ای که استفاده از مواهب طبیعی اش برای همگان آزاد است،برخی سودجویان و سوء استفاده کنندگان پیدا می شوند که برای مردم و افراد جامعه ناراحتی هایی می آفرینند و دیگران را از مواهب طبیعی محروم می کنند. یا این که افرادی بر اثر از دست دادن سرپرستان، از کار، کسب و بهره مندی از بیعت باز می مانند که در این جا خداوند برای مبارزه با این پدیده و برای مهار غرایز، تهذیب نفوس و تربیت انسان ها، طبق اراده تشریعی اش از طریق ایثار و فداکاری و گذشت و انفاق، قوانین را وضع نمود و مردم را به انفاق و کمک به فقرا توصیه فرموده است.

در قرآن آمده است: «و اذا قیل لهم انفقوامما رزقکم الله قال الذین کفروا للذین آمنوا انطعم من لویشآءالله اطعمه ان انتم الا فی ضلال مبین » ( سوره یس، آیه 47.) ; و هنگامی که به آنان گفته می شود از آن چه خدا به شما روزی کرده، انفاق کنید، کافران به مؤمنان می گویند: آیا ما کسی را اطعام کنیم که اگر خدامی خواست، او را اطعام می کرد؟ (پس خداخواسته که او گرسنه باشد.) شما فقط در گمراهی آشکارید.

رازقیت خداوند به این معناست که او موجودات را طوری آفریده که احتیاج به رزق و روزی دارند و طوری خلق شده اند که باید از موجود دیگری که خداوند آفریده، تغذیه کنند تا بتوانند باقی بمانند. خداوند متعال بین روزی و روزی خوار انطباق کامل برقرار کرده است; همچنان که در بعضی موارد روزی را آماده در کنار روزی خوار قرار می دهد

 اکنون به وضوح در می یابیم که این پاسخ در مقابل توصیه به انفاق، مغالطه ای بیش نیست.(ر.ک: المیزان، علامه طباطبایی، ج 17، ص 93،جامعه مدرسین و نیز تفسیر نمونه، ج 18، ص 401)

آیا وسعت رزق دلیل بر محبت خدا است؟

جواب: هرگز، نباید تصور کرد که وسعت رزق، دلیل بر محبت خداوند، و یا تنگى معیشت، دلیل بر خشم و غضب او است;

زیرا خداوند، گاه، انسان را به وسعت روزى آزمایش مى کند، و اموال سرشارى در اختیار او قرار مى دهد، و گاه با تنگى معیشت، میزان مقاومت و پایمردى او را روشن مى سازد، و او را از این طریق پرورش مى دهد.

گاه، ثروت زیاد مایه بلا و عذاب جان صاحبان آنهاست، و هر گونه آرامش و استراحت را از آنها مى گیرد، چنان که قرآن مجید در آیه 55 سوره «توبه» مى گوید:

فَلاتُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لاأَوْلادُهُمْ إِنَّما یُرِیْدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِى الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ:

«فزونى اموال و اولاد آنها، تو را در شگفتى فرو نبرد، خدا مى خواهد آنان را به این وسیله، در زندگى دنیا مجازات کند و در حال کفر بمیرند»

در جاى دیگر مى گوید:

أَیَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مال وَ بَنِیْنَ نُسارِعُ لَهُمْ فِى الْخَیْراتِ بَلْ لایَشْعُرُونَ:

«آیا آنها چنین مى پندارند که اموال و فرزندانى را که به آنان داده ایم، براى این است که درهاى خیرات را به رویشان بگشائیم، چنین نیست، آنها نمى فهمند»( تفسیر نمونه، جلد20، صفحه 395)

 

شرایط مورد شفاعت قرار گرفتن را بشناسیم

کلمه" شفاعت" از ریشه" شفع" بمعنى (جفت) گرفته شده، و نقطه مقابل آن" وتر" به معنى تک و تنها است، سپس به ضمیمه شدن فرد برتر و قویترى براى کمک به فرد ضعیف‏تر اطلاق گردیده است و این لفظ در عرف و شرع به دو معنى متفاوت گفته مى‏شود:

الف- شفاعت در لسان عامه به این گفته مى‏شود که شخص شفیع از موقعیت و شخصیت و نفوذ خود استفاده کرده و نظر شخص صاحب قدرتى را در مورد مجازات زیردستان خود عوض کند.

گاهى با استفاده از نفوذ خود یا وحشتى که از نفوذ او دارند. و زمانى با پیش کشیدن مسائل عاطفى و تحت تاثیر قرار دادن عواطف طرف.

و زمان دیگرى با تغییر دادن مبانى فکرى او، در باره گناه مجرم و استحقاق او، و مانند اینها ...

بطور خلاصه شفاعت طبق این معنى هیچگونه دگرگونى در روحیات و فکر مجرم یا متهم ایجاد نمى‏کند، تمام تاثیرها و دگرگونیها مربوط به شخصى است که شفاعت نزد او مى‏شود.

این نوع شفاعت در بحث هاى مذهبى مطلقا معنى ندارد، زیرا نه خداوند اشتباهى مى‏کند که بتوان نظر او را عوض کرد، و نه عواطفى به این معنى که در انسان است دارد که بتوان آن را برانگیخت، و نه از نفوذ کسى ملاحظه مى‏کند و وحشتى دارد و نه پاداش و کیفرش بر محورى غیر از عدالت دور مى‏زند.

ب) مفهوم دیگر شفاعت بر محور دگرگونى و تغییر موضع "شفاعت شونده" دور مى‏زند، یعنى شخص شفاعت شونده موجباتى فراهم مى‏سازد که از یک وضع نامطلوب و در خور کیفر بیرون آمده و به وسیله ارتباط با شفیع، خود را در وضع مطلوبى قرار دهد که شایسته و مستحق بخشودگى گردد، و ایمان به این نوع شفاعت در واقع یک مکتب عالى تربیت و وسیله اصلاح افراد گناهکار و آلوده، و بیدارى و آگاهى است، و شفاعت در منطق اسلام از نوع اخیر است.

و تمام ایرادها، خرده‏گیری ها، و حمله‏ها همه متوجه تفسیر اول براى شفاعت مى‏شود، نه مفهوم دوم که یک معنى منطقى و معقول و سازنده است.

این بود تفسیر اجمالى شفاعت در دو شکل" تخدیرى" و" سازنده".

شفاعت در عالم تکوین

آنچه در مورد شفاعت به تفسیر صحیح و منطقى آن گفتیم در جهان تکوین و آفرینش (علاوه بر عالم تشریع) نیز فراوان دیده مى‏شود، نیروهاى قویتر این جهان به نیروهاى ضعیفتر ضمیمه شده و آنها را در مسیر هدفهاى سازنده پیش مى‏برند، آفتاب مى‏تابد و باران مى‏بارد و بذرها را در دل زمین آماده مى‏سازد تا استعدادهاى درونى خود را به کار گیرند، و نخستین جوانه حیات را بیرون فرستند پوست دانه‏ها را بشکافند و از ظلمتکده خاک سر بر آورده به سوى آسمان که از آن نیرو دریافت داشته‏اند پیش بروند.

شفاعت در لسان عامه به این گفته مى‏شود که شخص شفیع از موقعیت و شخصیت و نفوذ خود استفاده کرده و نظر شخص صاحب قدرتى را در مورد مجازات زیردستان خود عوض کند

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد