مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

اخبار،پرسش و پاسخ،مقاله، گزارش تصویری فعالیت های مسجد،کانون فرهنگی والفجر
مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

اخبار،پرسش و پاسخ،مقاله، گزارش تصویری فعالیت های مسجد،کانون فرهنگی والفجر

طنز اقتصادی


می‌گویند: زمانی بین روسیه و چین جنگ درگرفت. روس‌ها روز اول سه میلیون اسیر گرفتند. روز دوم 10 میلیون و پس از یک هفته 50 میلیون اسیر گرفتند. پس از آن تلگرافی از «مائوتسه تونگ» به مسکو رسید که نوشته بود: «بالاخره تسلیم می‌شوید یا نه؟» اگر چند دقیقه فکر کنید به عمق گفته‌ی «مائو» پی می‌برید.شوخی که نیست ظرف یک هفته پنجاه میلیون نان خور به شما اضافه شود. تازه خودتان هم آنان را به زور آورده باشید خانه. عجب داستانی است....................


آنچه نویسنده اکنون می‌خواهند به آن برسد این است که پس آمار زیاد، چندان هم خوب نیست. خوب نیست که هیچ، اصلاً در برخی زمان‌ها بد هم هست. بگذارید یک داستان دیگر هم بگویم (خیالتان راحت باشد نتیجه‌گیری هم داریم.)در روزنامه‌ای نوشته بود که در یک موزه تصمیم گرفتند که از تعداد بازدیدکنندگان و علت بازدیدشان آماری تهیه کنند. به همین منظور دفتری را دم در گذاشتند تا بازدیدکنندگان اسم و آدرس و علت بازدیدشان را در آن بنویسند. در بین آن‌ها کسی نوشته بود: «اسم بابک بهی- اهل تهران- علت بازدید، بارندگی»حالا این دو داستان خنده‌دار را کنار هم بگذاریم و قدری بیندیشیم. باور کردنی نیست ولی بسیاری از آمارهای موجود در مدیریت اقتصاد کشور در گروه آمارهای داستان اول و بسیاری از علت‌ها هم در گروه علت داستان دوم قرار می‌گیرند.البته هر کس مختار است که قضاوت کند (البته این مختاری باید با مخ‌داری همراه باشد.) هر روز و هر شب در اخبار رسانه‌ها به آمارها و اعداد گوناگونی برمی‌خوریم که نشان‌دهنده‌ی رشد x درصدی در یکی از متغیرهای اقتصادی است.خوشحال می‌شویم، روزنامه را باز می‌کنیم و دوباره با آمارهای شگفت‌انگیز روبرو می‌شویم، تبلیغات تلویزیونی را نگاه می‌کنیم، دوباره با اعداد جهنده و آمارهای پرنده روبرو می‌شویم. اما صبح که برای خرید کالا یا خدمتی به در خانه می‌رویم تنها می‌فهمیم که برخی اعداد پشت کارتن‌ها و بسته‌ها تغییر کرده است و یا ارایه‌ی خدمتی با نرخ‌ تازه‌ای انجام می‌گیرد و...اکنون تنها 3 پرسش کوتاه باقی می‌ماند و آن این که: 1- آیا مگر رابطه‌ی مستقیم و معنی‌داری بین عرضه فراوان محصول (مطابق آمارها) و کاهش قیمت آن (براساس اصول پایه‌ی علم اقتصاد و یا مدیریت بازاردانی نوین New Marketing Management) وجود ندارد؟ 2- شما فکر می‌کنید تا کی می‌توان به داستان‌های طنز مدیران اقتصادی کشور خندید؟ و 3- آیا تنها مدیران ایرانی با چنین مسایل دشوار و حل ناشدنی روبرو هستند پس مدیران اقتصادی دیگر کشورها چه می‌کنند؟


منبع : هم نفس

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد