پاسخ:
پیامبران و امامان بدان جهت که بندگان شایسته خداوند هستند، سزاوار احترام و محبت هستند.
احترام و ابراز ارادت به آنان، بدان جهت نیست که براى آنان در مقابل خدا، مقام و ارزشى مستقل قائل باشیم؛ بلکه آنان مستقل از خدا هیچ ندارند و همه عظمت آنان و عشق و محبت ما به ایشان، ناشى از آن است که آنان در اوج معرفت، بندگى و عبودیت حضرت حق قرار دارند و مورد عنایت خاص پروردگار مىباشند.
بوسیدن ضریح امامان(ع) و اولیاى الهى، برخاسته از عشق و محبت نسبت به آنان است؛ همان گونه که عاشق، هر چیزى را که منتسب به معشوق است، مىبوید و مىبوسد و به سینه مىچسباند.
براى زائر امام معصوم(ع)، خود سنگ و چوب ارزشى ندارد. بوسیدن ضریح و در و دیوار حرم، از آن جهت است که منسوب به محبوبش؛ یعنى، امام معصوم است.
به تصریح قرآن کریم، حضرت یعقوب، لباس یوسف را بر چشم خود نهاد و بینایى خود را باز یافت: «فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشِیرُ أَلْقاهُ عَلى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیراً قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّى أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»؛ یوسف (12)، آیه 96. «پس چون مژده رسان آمد، آن پیراهن را بر چهره او انداخت، پس بینا گردید. گفت: آیا به شما نگفتم که بىشک من از [ عنایت ]خدا چیزهایى مىدانم که شما نمىدانید؟» تبرّک و استشفا به پیراهن یوسف، نمونهاى از تبرّک و استشفا به چیزى است که به شکلى منسوب به اولیاى الهى است.
بر اساس روایات معتبر نزد شیعه و سنى، اصحاب پیامبر اکرم(ص) هنگام وضو گرفتن ایشان، هجوم مىآوردند تا هر کسى قطرهاى از آب وضوى ایشان را به عنوان تبرّک برگیرد؛ به گونهاى که نمىگذاشتند قطرهاى از آب وضوى پیامبر(ص) بر زمین بریزد و اگر به کسى چیزى نمىرسید، از رطوبت دست دیگرى استفاده مىکرد. صحیح بخارى، ج 1، ص 33 و ج 7، ص 50؛ مسند احمد، ج 4، ص 329 و 330. اگر تبرّک جستن به قطرات آب، شرک و حرام بود، وظیفه آن حضرت نهى و بازداشتن اصحاب از این عمل بود.
سیره اصحاب، تبرّک جستن به ظرف غذاى پیامبر(ص)، چاههایى که آن حضرت از آن آب نوشیدهاند و... - چه در زمان حیات ایشان و چه بعد از رحلت ایشان - بوده است. صحیح بخارى، ج 3، ص 35؛ کتاب المغازى؛ فضائل اصحاب النبى، باب مناقب على بن ابیطالب؛ صحیح مسلم، کتاب الجهاد السیر، ح 132؛ صحیح مسلم، کتاب الحج، ح 323 و 326؛ مسند احمد، ج 5، ص 68.
بنابراین بوسیدن و تبرّک جستن، بدون اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت (فاعلیت استقلالى) شرک نیست. بر اساس داورى وهابیان - که صرف بوسیدن و تبرّک جستن به آثار اولیاى الهى شرک و حرام است - پیامبر اکرم و اصحابشان و نیز یعقوب نبى و همه انسانها - حتى خود وهابیان که فرزندان خود را مىبوسند - مرتکب شرک و حرام شدهاند!!
استفتائات جدید از مقام معظم رهبری
آفتاب- آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی به چند استفتا جدید پیرامون مسائل مختلف اجتماعی پاسخ داده اند. متن برخی از این استفتائات به نقل از پایگاه اطلاع رسانی رهبر انقلاب (leader.ir) به این شرح است.
استفاده نادرست از اینترنت
سؤال: اگر کسى کافىنت داشته باشد و بداند که برخى مشتریان براى چت (گفتگو) با افراد نامحرم و همچنین رفتن به سایتهاى غیر اخلاقى به کافىنت میآیند، در این وضعیت تکلیف ما به عنوان صاحب کافى نت چیست و کسب درآمد از این راه (با شرایط ذکر شده) چه حکمى دارد؟
جواب: با علم به اینکه مشترى استفاده حرام از ابزارى مىکند که در اختیار او قرار داده مىشود، جایز نیست و کسب درآمد از این طریق نیز اشکال دارد، ولى در صورت شک در استفاده حرام کردن مشترى، اشکال ندارد.
تقلب
سؤال: تقلّب در موارد درسى چه حکمى دارد؟
جواب: جایز نیست.
چاپ عکس نامحرم
سؤال: ظهور و چاپ عکسهاى خانوادگى و یا عروسى که در آنها خانمها با محارم خود و بدون حجاب کامل مىباشند توسط عکاسیها چه حکمى دارد؟
جواب: ظاهر کردن و چاپ آن نزد عکاسى که آنها را نمیشناسد بدون قصد ریبه و لذت و خوف وقوع در فتنه و فساد اشکال ندارد.
مصرف نذورات در امور دیگر
سؤال: آیا میتوان نذوراتی که در هیاتهای سینه زنی و زنجیر زنی جمع میشود در مدرسه هایی که در حال خراب شدن است خرج کرد یا نه؟
جواب: اگر نذر با شرایط شرعى (صیغه عربى و یا فارسى که همان معنا را برساند) تحقق یافته باشد، باید در همان هیاتهاى سینه زنى مصرف شود والاّ با رضایت صاحبان اموال، صَرف آن در موارد خیر دیگر اشکال ندارد.
هزینه سفر حج تمتع و میزان تعلق خمس
سؤال: اگر فردى مستطیع گردیده و براى حج تمتع ثبت نام نموده ولى تا 2 سال دیگر نوبتش نمی رسد، آیا در طى این مدت به پولش که در بانک به حساب سازمان حج و زیارت واریز شده خمس تعلق مى گیرد؟
جواب: اگر با پولى که به حساب سازمان حج و زیارت واریز نموده امتیاز حج خریده است، خمس ندارد وگرنه خمس دارد.
سؤال: اگر فردى مستطیع شده و سال خمسیش نیز قبل از ثبت نام حج تمتع فرا مى رسد، اگر بخواهد خمس بپردازد دیگر وجه کافى براى ثبت نام نخواهد داشت. آیا خمس به آن تعلق مى گیرد؟ وآیا این فرد از استطاعت ساقط مى شود؟
جواب: در فرض سؤال اگر از درآمد کسب همان سال است، خمس دارد.
بدهکاری و ربا
سؤال: مبلغ پولی را به ربا خواری بدهکارم آیا باید آن را پرداخت نمایم؟
جواب: مبلغ باقیمانده بدهى اگر بابت ربا باشد ضامن نیستید.
رزق حلال
سؤال: در مغازهای مشغول بکار هستم که سرمایه اولیه از کسی قرض گرفته شده و اصل سرمایه و سود آن به شخص برگردانده شده است. من هم اکنون یکی از شرکای مغازهام. آیا رزقی که به دست میآورم حلال میباشد یا حرام؟
جواب: اگر در برابر کارهاى حلال باشد، اشکال ندارد.
سودی به اقساط تعلق میگیرد
سؤال: جنسى که بصورت قسطى فروخته مى شود و روى هر قسط آن سود کشیده مى شود چه حکمى دارد؟ آیا این سود باید به مقدار مشخص باشد؟
جواب: اگر به هنگام فروش جنس، قیمت آن را به طور نسیه و یا قسطى تعیین کنند، معامله صحیح است، هر چند قیمت قسطى بیشتر از قیمت نقدى باشد. ولى اگر معامله بر قیمت نقد انجام گیرد و در تقسیط پرداخت ثمن چیزى بر آن بیفزاید، چنین قراردادى حرام و باطل است.
غیبت
سؤال: لطفاً غیبت را با توجه به مسائل ذیل بیان فرمایید.
1- اگر بین دو نفر مسأله معلومى درباره نفر سوم در حال گفتگو باشد.
2- اگر گفتگو در مورد محسنات یک نفر باشد.
3- اگر والدین براى تربیت صحیح فرزندان خود رفتار یکى از آشنایان را نقد مىکنند.
جواب: بطور کلى اگر پُشت سر مؤمن، مطلبى گفته شود که حقیقت دارد لکن اگر او مطلع شود ناراحت مىشود و این مطلب به قصد تنقیص گفته مىشود یا نزد عرف تنقیص به حساب مىآید، غیبت است و جایز نیست و صِرف معلومبودن براى هر دو طرف یا تربیت فرزند و مانند آن مجوّز غیبت نیست ولى گفتگو درباره خوبىهاى یک فرد حکم غیبت را ندارد، همچنین در مورد مشاوره نیز اطلاعدادن مانعى ندارد.
نماز در محدوده حریم اماکن تخییر
سؤال: محدوده حریم اماکن تخییر (مکه، مدینه، کربلا، کوفه) که مسافر مىتواند در آنها نماز را کامل بخواند چقدر است، مشخص بفرمایید.
جواب: در تمام دو شهر مکّه معظمه و مدینه منوّره فعلى و همچنین در مسجد کوفه حکم تخییر بین قصر و اتمام براى مسافر جارى است، ولى در کربلا احوط اقتصار برخصوص محوطه حائر است
دعای قربانی
بِسمِ الله الرّحمن الرّحیم
یا قََََومِ اِنّی بَریءٌ مِمّا تُشرِکون اِنّی وَجَّهتُ وَجهی
لَلَّذی فَطَرَالسَّمواتِ وَالاَرضَ حَنیفاً مُسلِماً وَما اَنَا
مِنَ المُشرِ کینَ اِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحیایَ وَ
مَماتی لِلّه رَبِّ العالَمینَ لا شَریکَ لَهُ وَ بِذالِکَ
اُمِرتُ وَ اَنا مِنَ المُسلِمینَ اَللّهمَّ مِنکَ وَلَکَ
بِسمِ الله وَ بِاللهِ وَ اللهُ اَکبَرُ
مُحَمَّدٍ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ
پس از دعا و ذبح گفته شود
اَللّهُمَّ تَقَبَّل مِن فُلانِ بنِ فُلان
(یعنی نام صاحب قربانی برده شود
سیر تاریخی ازدواج
ایران باستان
در زمان ساسانی نوع اصلی ازدواج ایرانی «زنیِ پادِخشای» خوانده میشد که در واقع انتقال قیمومیت دختر از پدر به شوهر بود.[۱] انواع دیگری هم از ازدواج بود از جمله «چَگَر» که هنگامی بود که شوهر توانایی فرزندآوری نداشت و زن خود را به عنوان همسر موقت به یکی از نزدیکان میداد تا فرزند آورد. چگر را به صورت چَکَر هم نوشتهاند.[۲] نوع دیگر که باعث بحث و جدلهای زیادی میان امروزیان شدهاست خویدوده بود که ازدواج با محارم است.[۳]
ازدواج در جامعهشناسی
جامعهشناسی خانواده به بررسی واقعیتهای موجود در مفهوم «خانواده» و ریشهیابی دگرگونیهای آن میپردازد. به طور کلی، ازدواج موجب تغییر نقشهای اجتماعی و جابهجایی پایگاه اجتماعی افراد میشود.[۴]
موضوع مکانگزینی زوج پس از ازدواج یکی از موضوعات مورد پژوهش در جامعهشناسی و انسانشناسی است.
ازدواج از دیدگاه حقوقی
ایران
در ایران با توجه به شیعه جعفری در اسلام ازدواج به دو نحو دائم و موقت میتواند صورت پذیرد. در مذهب جعفری آیین اسلام این دو ازدواج در پارهای از آثار با هم یکی هستند و در برخی دگر اختلاف دارند، تفاوت اصلی و جوهری ازدواج موقت با ازدواج دائم در اینست که ازدواج موقت از لحاظ حدود و قیود آزاد است، یعنی وابسته باراده و قرارداد طرفین است، حتی بودن آن نیز در حقیقت نوعی آزادی بهطرفین میبخشد و زمان را در اختیار آنها قرار میدهد.
آنچه در درجه اول این دو را از هم متمایز میکند یکی این است که در ازدواج موقت زن و مرد تصمیم میگیرند بطور موقت باهم ازدواج کنند و پس از پایان مدت، اگر مایل بودند تمدید میکنند و اگر مایل نبودند از هم جدا میشوند.
دیگر اینکه از لحاظ شرایط، آزادی بیشتری دارند که بطور دلخواه بهر نحو که بخواهند پیمان میبندند مثلاً در ازدواج دائم مرد باید عهده دار مخارج روزانه و لباس و مسکن و احتیاجات دیگر زن از قبیل دارو و طبیب بشود، ولی در ازدواج موقت بستگی دارد بقرارداد آزادی که میان طرفین منعقد میگردد، ممکن است مرد نخواهد یا نتواند متحمل این مخارج بشود، یا زن نخواهد از پول مرد استفاده کند.
در ازدواج دائم، زن باید امر مرد را در حدود مصالح خانواده اطاعت کند، اما در ازدواج موقت بسته به قراردادی است که میان آنها منعقد میگردد.
در ازدواج دائم زن و شوهر از یکدیگر ارث میبرند، اما در ازدواج موقت چنین نیست.
زن و مرد میتوانند در ازدواج موقت شرط کنند که بهره برداری جنسی آنها محدود باشد و مثلاً آمیزشی صورت نگیرد.
در ازدواج دائم فقط با توافق یا رضایت طرفین میتوان از بچه دار شدن جلوگیری نمود ولی در ازدواج موقت هریک از طرفین میتواند از تشکیل نطفه کودک و پیدایش فرزندی جلوگیری کند تا ایجاد مسئولیتی جدید و احیانا دست و پاگیر برای آنها نشود، در حقیقت این نوعی آزادی دیگر است که بزوجین داده شدهاست.
اگر در اثر آمیزش زن و مردی که همسر موقت یکدیگرند کودکی متولد شود با فرزند ناشی از ازدواج دائم هیچگونه تفاوتی ندارد و مانند ازدواج دائم مرد مسئول اداره و تأمین وسایل کافی برای رشد و تربیت آن کودک است.
مهر هم در ازدواج دائم لازم است و هم در ازدواج موقت، با این تفاوت که در ازدواج موقت عدم ذکر مهر موجب بطلان عقد است و در ازدواج دائم عقد باطل نیست، مهرالمثل تعیین میشود.
همانطوریکه در عقد دائم، مادر و دختر زوجه بر زوج، و پدر و پسر زوج بر زوجه حرام و محرم میگردند در عقد منقطع نیز چنین است.
همانطوریکه رابطه جنسی زن دائم با دیگران حرام است، در ازدواج موقت نیز چنین است.
در ازدواج دائم جمع میان دو خواهر جایز نیست در ازدواج موقت نیز روا نیست و ازدواج با خواهر زن تا وقتی حرام است که خواهر دیگر همسر انسان باشد.
در ازدواج موقت پس از تمام شدن مدت، زن و شوهر خود به خود از هم جدا میشوند و نیازی به طلاق نیست.
همانطور که زوجه دائم بعد از طلاق باید مدتی عده نگهدارد، زوجه موقت نیز بعد از تمام شدن مدت یا بخشیدن آن باید عده نگهدارد. با این تفاوت که عده زن دائم سه نوبت عادت ماهانهاست و عده زن موقت دو نوبت یا چهل و پنج روز (در رساله احکام فقها عده برای بانوان از سن نه سالگی تا سن یائسگی است ولی اگر بین زن و شوهر آمیزش جنسی انجام نپذبرفته باشد، عده لازم نیست و زن میتواند بلافاصله ازدواج نماید).
ازدواج در ادیان و مذاهب
اسلام
از دیدگاه اسلام، ماهیت ازدواج یک قرارداد و پیمان با شرایطی ویژهاست.[۵] و بسیار پسندیده و مطلوب است و از منظر فقه اسلامی، عملی مستحب و چه بسا مستحب موکد و در برخی موارد واجب شمرده میشود [۶] عفت و حیا از جملهٔ این صفات میباشند که یکی از راههای تأمین این صفات و سجایا، ازدواج است. اسلام با تشریع ازدواج، مسیر رسیدن به عفت و حیا را هموار میسازد بدین صورت که ازدواج را بهترین و طبیعیترین راه تأمین نیازهای جنسی معرفی میکند. طبق قوانین اسلامی تنها خواندن صیغه عقد توسط زن و تایید توسط مرد صحیح است و الزامی به وجود شاهد یا نماینده دینی نیست.[۷] البته میتوان برای خواندن این جمله [۸] کسی را وکیل کرد که لازم هم نیست که نماینده دینی باشد.[۹]
شیعیان نوع دیگری از ازدواج (معروف به ازدواج موقت یا صیغه یا متعه) هم دارند که در آن عقد ازدواج برای مدت معین و محدودی بین دو طرف بسته میشود. در این نوع ازدواج فقط برای مدت محدودی که توسط دو طرف معین شده انجام می شود.
دین بهائی
نوشتار اصلی: ازدواج بهائی
ازدواج در بین بهائیان، اتحاد بین زن و مرد است و بهائیان به امر ازدواج تشویق شدهاند. اما این ازدواج علاوه بر ارتباط جسمانی باید روحانی نیز باشد. هدف اصلی ازدواج، پرورش روح و ایجاد هماهنگی و وحدت بین دو شریک زندگی تعریف شدهاست.[۱۰] حداقل سن ازدواج پانزده سال تمام است.[۱۱]از بیان رضایت طرفین و پرداخت مهریه بهائی و خواندن آیهای توسط زن و مرد که متن آن در کتاب اقدس امالکتاب دین بهائی امدهاست و ثبت واقعه، امضای والدین و همچنین ۹ شاهد رسما آغاز میشود.[۱۲] باید توجه داشت که رضایت والدین دو طرف ازدواج نیز در امر بهائی از عناصر تحقق اقتران است.[۱۳][۱۴]
آیه مخصوص که به آن اشاره شد «انا کل لله راضون» برای مردان و «انا کل لله راضیات» برای زنان است.[۱۵][۱۶] در احکام بهائی ازدواج موقت (که به متعه و صیغه معروف است)، داشتن چند همسر در یک زمان و ازدواج همجنسان حرام است. [۱۷]
دین مسیح
مسیحیان هنگام ازدواج متعهد میشوند که یکی شدن مرد و زن را نشانهٔ آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. به همین علت، مسیحیان ازدواج را التزام و تعهد در طول زندگی میشمارند و با طلاق و ازدواج مجدد در زمان حیات همسر مخالفند.[۱۸] اگرچه ازدواج در مسیحیت پدیدهای مقدس محسوب شده و سرّ عظیم نامیده میشود، اما در برابر آن دوری گزیدن از ازدواج امری پسندیدهتر است. شخص مجرد، با تمام توان به خدمت خداوند میرسد و با کمکردن مشغلههای دنیوی و زندگی، خود را شبیه عیسی میسازد.[۱۹]
دین یهود
در یهودیت، ازدواج به معنای کامل شدن و اوج رشد انسانی است. برپایه تعالیم یهود، یک زن بدون همسر و یک مرد بدون زن انسانهایی کامل نیستند و با ازدواج و پیوند زناشویی از شکل ناقص به وجودی کامل تبدیل میشوند.ازدواج در میان کلیمیان دارای مراسمی مخصوص با آداب مربوط به آن است که از آنجمله میتوان به مهریه زن که کتوباه گفته میشود تا چاپاه، پارچهای سفید و نماد روشنایی که بر روی چهار چوب از هر طرف و بر روی سر عروس و داماد قرار میگیرد و نماد خانه و زندگی جدید زوج جوان است یاد کرد.
پانویس
1. ↑ دریایی ۱۷۲
2. ↑ دریایی ۱۷۲
3. ↑ دریایی ۱۷۷
4. ↑ اعزازی، ۱۳۸۵
5. ↑ نجفی، محمد حسن: «جواهرالکلام»، مکتبه الاسلامیه، ۱۳۶۵، ج۲۹، صص۸-۵
6. ↑ مشکینی، علی، «ازدواج در اسلام»، احمد جنتی، الهادی، ۱۳۶۶ ص۱۰
7. ↑ خمینی، روحالله،«رساله توضیحالمسائل»،حوزه علمیه قم،ص ۳۷۸
8. ↑ خمینی، روحالله،«رساله توضیحالمسائل»،حوزه علمیه قم،ص ۳۷۹
9. ↑ خمینی، روحالله،«رساله توضیحالمسائل»،حوزه علمیه قم،ص ۳۸۰و۳۸۱
10. ↑ دیانت بهائی آئین فراگیر جهانی، ویلیام هاچر و دوگلاس مارتین، مؤسسه معارف بهائی، صفحهٔ ۲۰۷، پیوند به صفحهٔ کتاب
11. ↑ کتاب اقدس، بهاءالله، مرکز جهانی بهائی ۱۹۹۲، پیوند به صفحهٔ کتاب
12. ↑ حضرت باب، نصرت الله محمد حسینی، ناشر:مؤسسه معارف بهائی، صفحهٔ ۹۱۲، پیوند به کتاب
13. ↑ در جستجوی عدالت اجتماعی، جان هادلستون، صفحهٔ ۳۷۷، Century Press، پیوند به صفحهٔ کتاب
14. ↑ دیانت بهائی آئین فراگیر جهانی، ویلیام هاچر و دوگلاس مارتین، مؤسسه معارف بهائی، صفحهٔ ۲۰۸، پیوند به صفحهٔ کتاب
15. ↑ حضرت باب، نصرت الله محمد حسینی، ناشر:مؤسسه معارف بهائی، صفحهٔ ۹۱۲، پیوند به کتاب
16. ↑ دیانت بهائی آئین فراگیر جهانی، ویلیام هاچر و دوگلاس مارتین، مؤسسه معارف بهائی، صفحهٔ ۲۰۸، پیوند به صفحهٔ کتاب
17. ↑ Local Spiritual Assembly of the Baha'is of Warwick (در تاریخ ۲۰۰۳-۱۰-۱۲). ازدواج در آئین بهائی. Bahá'ís of Warwick. بازدید در تاریخ ۲۰۰۶-۰۶-۱۴.
18. ↑ میشل، توماس، «کلام مسیحی»، حسین توفیقی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۷۷ ص۹۵
19. ↑ پطرس، فرماج: «ایضاح التعلیم المسیحی»، مطبعة الاباء المرسلین الیسوعیین، ۱۸۸۲م، صفحهٔ ۳۴۵
در قرآن کریم به فراوانی از قیامت یاد شدهاست، این یادآوری گاه با برهان و گاه با آوردن مثالها بوده و سعی برآن بوده تا فهم آن را به ذهنها نزدیک سازد.
اِنّ الذین آمنوا والذینَ هادوا والنّصاری والصائبین مَنْ آمَنَ باللهِ والیومِ الآخِرِ و عَمِلَ صالِحاً فلهم اجرُهم عند رَبِّهم و لاخوفٌ علیهم و لا هم یحزنون (بقره/۶۲)
«کسانی که ایمان داشتند و یهودیان و مسیحیان و ستاره پرستان و فرشته پرستان، هر که به خدا و روز قیامت ایمان داشته و کردار نیک انجام داده باشد، چنین افرادی پاداششان در پیشگاه خدا محفوظ بوده و ترسی بر آنان نیست و غم و اندوهی بدیشان دست نخواهد داد....»
در قرآن کریم با اسامی مختلفی از قیامت یاد شدهاست که در ادامه برخی از آنها را نام میبریم.
«یوم القیامه» در آیات ۱۲ انعام، ۱۴ و۳۶ مائده، ۱۳ اسرا، ۹ و۱۷حج، ۳۲ اعراف، ۱۶ مومنون، ۲۵ نحل و برخی آیات دیگر آمدهاست. به معنای برانگیخته شدن پس از مرگ. قائم شدن و روز قیامت را بهمین جهت قیامت گویند که در آن وقت مردگان زنده شوند و قیام کنند و روز قیامت؛ روزی است که خلایق همه برای محاسبه محشور شوند.
و الدار آلاخره خیر للذین یتقون (اعراف/۶۹)
به قیامت، «معاد» گفته میشود، از آن جهت که «محل بازگشت» است؛ بازگشتن به جایی که قبلاً آنجا بود. معاد نزد اهل کلام حشر را گویند و آن دو قسم است: جسمانی و روحانی. مراد از معاد در کلمات متکلمان و فلاسفه بازگشت انسان است بعد از مرگ و حیات بعد از مرگ است و تصویر آن چنین است که انسان بعد از مرگ مجدداً زنده شده و در روزی که آن را روز معاد گویند به حساب اعمال وی رسیدگی و نیکوکاران پاداش نیکوکاری خود را گرفته و منعم شوند به نعم جاودانی و بدکاران به کیفر اعمال زشت خود برسند و مهذب شوند به عذاب جاودانی. یکی از مسائل مهم که از دیر زمان مورد توجه ادیان و متکلمان و فلاسفه قرار گرفتهاست همان مساله زندگی بعد از مرگ و معاد است. پیروان ادیان کلاً معتقد به زندگی بعد از مرگ بوده و یکی از اساسیترین مسائل مذهبی به حساب میآورند. متکلمان که بحث و تحقیق آنها خارج از حدود مذاهب و شرایع نیست نیز مثبت معاد و زندگی بعد از مرگ اند. بطور کلی درمساله معاد سه نظر و فرض اظهار شدهاست:
الف - دهریان و لامذهبان و یا بی خدایان که منکرزندگی بعد از مرگ میباشند و گویند انسان بعد از تلاشی بدن محو و نابود میشود و آنچه باقی میماند اجزاء وموادی است که تبدیل به اشیاء و موجودات دیگر میشود.
ب - کسانی که قائل به معاد و بازگشت نفوس و ارواحند و معاد جسمانی را منکر و مردود میدانند.
ج - صاحبان ادیان که قائل به معاد جسمانی بوده و گویند همانطور که خدای متعال دربدو امر انسان را آفریدهاست با همین بدن مجدداً میآفریند و ثواب و عقاب و کیفر و پاداش عاید به همین بدن مادی میشود. فلاسفه مسأله معاد جسمانی را مورد بررسی قرار داده و با اشکالاتی برخورد کردهاند که از جمله اصل مسلم نزد آنهاست که «المعدوم لایعاد» یعنی آنچه معدوم شود قابل اعاده و بازگشت نیست از این جهت باتوجه به تسلیم به دلایل عقلی متوسل به راههای حل دیگری شدهاند. متشرعان و عدهای از متکلمان گویند خدا قادر است که همانطور که در ابتدا بندگان را آفریدهاست مجدداً بیافریند. فلاسفه مسأله را از نظر فلسفی مورد توجه قرار داده و هر یک نظر خاصی اظهار کردهاند بعضی قائل به معاد روحانی شدهاند و بعضی قائل به تناسخ شدهاند. قطب الدین گوید: و معدوم را اعادت نکندبعینه یعنی با جمیع عوارضی که مشخص او باشد که میان معاد و مستأنف الوجود فرقی است. شیخ الرئیس گوید: اثبات معاد از راه شریعت و اخبار و آیات آسان است و قسمتی از آن مدرک به عقل و قیاس و برهان است که سعادت و شقاوت ثابته برای نفس باشد و بعد از توضیح تفسیر مفصلی که در مورد سعادت و شقاوت داده بیان کردهاست که سعادت و شقاوت و لذات بدنی مورد توجه حکما و اولیاء اﷲ و مقربین نیست و کمال مطلوب مقربین خیر و وصول به لذت حقیقی و خیر مطلق بوده و توجهی به لذات مادی بدنی ندارند و بنابراین معاد روحانی است و معاد جسمانی بدان ترتیب که مورد بحث فلاسفهاست از راه عقل نمیتوان ثابت کرد. ابوالبرکات بغدادی در این مورد بعد از ذکر مقدمات و بیان عقاید و نظریات مختلف و ادله منکرین معاد جسمانی، خود نتیجه گرفتهاست که معاد جسمانی است و ارواح مجدداً به ابدان بازگشت میکنند. شیخ اشراق گوید: اما اشقیاء مخلد در عناصر جسمانی و حجب ظلمانی میباشند و در آنجا معذب به عذاب دردناکند و سعداء و اولیأاﷲ در حضرت ربوبی و عالم عقول متنعم به لذات روحانی اند و نفوس متوسطان به مثل معلقه بازگشت کنند و معاد آنها همین است. نفوس انسانی بعد از مفارقت از بدن بر پنج قسم اند زیرا که انوار اسفهبدیه یا آنکه در دو جنبه حکمت علمیو عملی کاملند و یا متوسط و میانهاند و یا در قسمت عمل کامل بوده و در قسمت علم ناقص اند و یا برعکس در جنبه علم کاملند و در جنبه عمل ناقص و یا در هر دو جنبه ٔ علم و عمل ناقص اند. نفوسی که از نوع اول باشند کامل در سعادتند و ازسابقین مقربین اند و نفوسی که از نوع دوم و سوم و چهارمند از متوسطان در سعادتند و هر چهار قسم از اصحاب یمین اند و قسم پنجم کامل در سعادت بوده و از اصحاب شمال اند. صدرالدین شیرازی سعی کردهاست. مسأله را به همان طریق که شرایع بیان کردهاند به نحوی خاص به آن جنبه فلسفی دهد به طوری که نه قواعد فلسفی بر هم خورد و نه در اصول شرایع خللی وارد آید. او نه تنها برای انسان قائل به معاد وحشر است بلکه گوید تمام موجودات اعم از حیوانات و نباتات و جمادات و حتی هیولای اولی دارای معادند. وی اعتقاد به معاد را بر آن وجه که عامه مردم قائلند و جهال میگویند خوب است و اعتقاد به آن برای نظم اجتماعی مفید است زیرا بشر میل دارد که با همین وضعی که هست بدون کم و کاست مجدداً زنده شود و از نعم و لذایذمادی استفاده کند و اما اهل معارف و حقایق توجه به امور مادی و لذایذ حسی آن ندارند. وی برای اثبات معاد جسمانی بر آن نحو که خود گوید اصولی ذکر کردهاست که خلاصه آن چنین است:
۱- وجود در هر چیزی اصل در موجودیت است.
۲- تشخص و مابه الامتیاز. هر چیزی عین وجود خاص آن چیز است.
۳- طبیعت وجود قابل شدت و ضعف است بنفس ذات بسیطه خود.
۴- هر مرکبی به صورت خود «هوهو» است و فعلیت هر مرکبی به صورتش میباشد نه به ماده اش.
۵- وحدت شخصیه در هر موجودی بر وتیره و درجه واحده نیست مثلا وحدت شخصیه در مقادیر متصله عین متصلیت و امتداد است.
۶- هویت بدن و تشخص آن به نفس است نه به جرم آن و از این جهت است که تشخص ابدان با وجود تغییرات و تبدلات همواره باقیاند.
۷- قوت خیالی جوهر قائم بذات است نه حال در بدن و نه در اعضای آن و مجرد از این عالم طبیعی است و واقع در عالم جواهر و متوسط میان مفارقات عقلیه و طبیعیات است.
۸- صور خیالیه قائم به نفس خودند مانند قیام فعل به فاعل نه قیام مقبول به قابل.
۹- صور مقداریه و اشکال و هیآت جرمیه همانطور که از فاعل به مشارکت ماده قابله به حسب استعدادات و انفعالات آنها حاصل میشوند همانطور هم گاه از جهات فاعلیت و حیثیات ادراکیه حاصل میشوند بدون مشارکت ماده مانند وجود افلاک و کواکب از مبادی عقلی بر سبیل اختراع به مجرد تصورات و صور خیالیه صادره از نفس بواسطه قوت مصوره.
۱۰- اجناس عوالم و نشآت آن با وجود کثرت آنها که به شمار و حصر در نمیآیند منحصر به سه عالمند: صور طبیعیة کائنه فاسده و صور ادراکیه حسیه مجرده از ماده و صور عقلیه و مثل الهیه، و نفس انسان را نیز این سه اکوان هست مثلاً انسان را دربدو کودکی وجود طبیعی است و بعد متدرجاً صفا یابد و لطیف شده و او را کون دیگری نفسانی حاصل میشود که کون انسان نفسانی اخروی است و در هر سه نشأت وحدت شخصیه او محفوظ میباشد و همان نشأت و کون نفسانی اخروی است که صالح برای بعث در قیامت است و او را اعضای نفسانیهاست و کون دیگر، کون عقلی است که او را اعضای عقلی است و کون سوم است و ماحصل کلام آنکه قوت خیالیه آخرین کون انسان است در عالم طبیعت و اولین کون اوست در عالم آخرت.
یَوم الدین؛ روز جزا (۲ حمد، ۳۵ حجر، ۲۰ صافات، ۱۲ ذاریات، ۱۵ و ۱۷ و۱۸ انفطار، ۸۲ شعرا، ۵۶ واقعه، ۷۸ ص و...)
یَوم یَنظر المَراء ماقَدَّمَتْ یَداه؛ روزی که انسان به کارهای از پیش فرستادهاش مینگرد (نباء آیه ۴۰)
یَوم تُبْلی السرائِر؛ روزی که پردهها کنار میرود و اسرار فاش میشود (۹ طارق)
یَوم یکون الناسُ کالفَراش المَبْعوث؛ روزی که مردم همانند پروانههای پراکنده مبهوتند (۴ قارعه)
یَوم المَوعُود؛ روز موعد (۲ بروج)
یَوم یَفِرُّ المرء مِن اَخیه و اُمّهِ وَاَبیه؛ روزی که انسان از برادر و مادر و پدرش میگریزد (۳۴ عبس)
یَوم الفَصْل؛ روز جدایی (۲۱ صافات، ۴۰ دخان، ۱۷ نبا، ۳۸ مرسلات و...)
یَوم لایَنْطِقون؛ روزی که کس سخن نمیگوید (۳۵ مرسلات)
یَوم عَسیر علی الکافرین غیر یسیر؛ روز بسیار سخت و دردناک برای کافران نه آسان (۹ مدثر)
یوم عسر؛ روز دشوار (۸ قمر)
یَوم یَخرجُونُ مِن الاَجداث سِراعاً؛ روزی که مردم از گور شتابان بیرون میآیند (۴۳ معارج)
یَومُ التغابُن؛ روزی که مردم در مییابند که در دنیا باختهاند (۹ تغابن)
یَومُ لاتملک نفسٌ لنفْس شَیئاً؛ روزی که هیچ کس مالک چیزی نیست (۱۹ انفطار)
یَومُ لایُخْزی اللَّهُالنَّبی والذین آمنوا معه؛ روزی که خداوند پیامبر و مؤمنان را خوار نمیکند (۸ تحریم)
یَومُ الجَمع؛ روزی که مردمان گرد میآیند (۷ شوری)
یَوم تَری المؤمنین و المؤمنات یَسمی نورهم بین اَیْدیهم؛ روزی که زنان و مردان با ایمان برای اعمال شایستهشان با نور خویش که در پیش آنان است، حرکت میکنند (۱۲ حدید)
یَوم معلوم؛ روزی که قطعی و حتمی است (۳۸ شعرا)
یَوم مشهود؛ روزی که جملگی در آن حاضر شوند (۱۰۳ هود)
یَوم یُدَعّون اِلی نارِجَهنّم دَعّا؛ روزی که تکذیب کنندگان معاد با شدّت و عنف به دوزخ پرتاب میشوند (۱۳ طور)
یَوم الخروج؛ روزی که از گورها بیرون میآیند قبر (۴۲ ق)
یَوم یسمعون الصیحة؛ روزی که فریاد رستاخیز را میشنوند (۴۲ ق)
یَوم الخلود؛ روز جاودانگی (۳۴ ق)
یَوم الخروج؛ روز رستاخیز (۴۲ ق)
یَوم الوعید؛ روز تهدید (۲۰ ق)
یَوم عظیم؛ روز بسیار بزرگ (۱۵ انعام، ۱۵ یونس، ۱۳ زمر، ۳۷ مریم، ۵۹ اعراف، ۲۱ احقاف، ۱۳۵ و ۱۵۶ و ۱۸۹ شعرا)
یَوم عقیم؛ روز بدفرجام (۵۵ حج)
یَوم الیم؛ روز بسیار دردناک (۶۵ زخرف)
یَوم التَنّادِ؛ روزی که مردم یکدیگر را میخوانند (۳۲ غافر)
یَوم الحساب؛ روزی که به حسابها میرسند (۱۶ و ۲۶ ص)
یَوم یقوم الحساب؛ روز محاسبه (۴۱ ابراهیم)
یَوم یقوم الناس؛ روز رستاخیز مردم (۶ مطففین)
یَوم التَّلاق؛ روز ملاقات (۱۵ غافر)
یَوم الازفة؛ روزی که نزدیک است (۱۸ غافر)
یَوم الحَسَرة؛ روزی که حسرتها دارد (۳۹ مریم)
یَوم یَقوم الاشهاد؛ روزی که گواهان برای گواهی بر میخیزند (۵۱ غافر)
یَوم یقوم الروح و الملائکه صفا؛ روزی که روح و ملائکه به صف میایستند (۳۸ نبا)
یَوم لابیع فیه و لاخُلَّه؛ روزی که داد و ستدها و روابط سودی ندارد (۲۴۵ بقره)
یَوْمَ تبیضُّ وجوه و تَسودّ وجوه؛ روزی که چهرههایی سپید و چهرههایی سیاه گردد (۱۰۶ آل عمران)
یَوم تقوم الساعه؛ روزی که رستاخیز برپا شود (۱۲ و ۱۴ و۲۶ و ۵۵ روم، ۲۷ جاثیه)
یَوم البعث؛ روز رستاخیز (۵۶ روم)
یَوم الوقت المعلوم؛ روز و وقت معلوم (۳۸ حجر، ۸۱ ص)
یَوما ثقیلا؛ روز گرانبار (۲۷ انسان)
یَوم تشخص فیه الابصار؛ روز خیره شدن دیدگان (۴۲ ابراهیم)
۱- قرآن کریم
۲- لغت نامه دهخدا
۳- فرهنگ علوم عقلی تألیف دکترسجادی
کشاف اصطلاحات الفنون
پاسخ:
عوامل طلاق در کشور
ارائة هر گونه راه حلی برای پیشگیری و مقابله با مسئله طلاق، نیازمند بررسی ریشهای و دقیق عوامل جامعهشناختی آن است که به اختصار به بیان مهمترین آنها میپردازیم:
1. طبق آمار موجود در مجتمعهای قضایی خانواده، یکی از مهمترین عوامل طلاق در کشور، ناشی از معضل شوم اعتیاد و عواقب ناشی از آن ـ از قبیل بیکاری، فقر، اختلافات خانوادگی و... ـ است.
2. معضلات اقتصادی و اجتماعی از قبیل بیکاری و عدم اشتغال، سطح پایین درآمدها، مشکل مسکن و امکانات رفاهی و... از عوامل مهمی است که زمینههای طلاق و جدایی را فراهم میآورد.
3. تغییر ارزشهای حاکم بر جامعه از سال 1368 به بعد پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران بازسازی کشور، مدلی برای توسعه اقتصادی و اجتماعی در پیش گرفته شد که موجب بروز تضادهای ارزشی و ناهنجاریهای متعدد گردید و این توسعه، نتایجی از قبیل تغییر ارزشهای اجتماعی را در پیداشت: از سنّت به سوی مدرن، از سادهزیستی به تجمّل، از کمک و یاری و ایثار و گذشت برای جامعه و حتی خانواده به سودجویی فردی، از ارزش قناعت به ارزش ثروت، از انسجام به فردگرایی و از ارزش دین و خدا به ارزش پول و دنیا. یکی از عواقب شوم تغییر ارزشها، سست شدن بنیاد و کانون خانواده و گسترش طلاق است.
4. هجوم شوم فرهنگی افسار گسیخته و سراپا مبتذل و بی بندوباری غرب، تمامی ارکان جامعه از جمله خانواده را مورد تهدید قرار داده است. فرهنگ غرب ـ که ریشه در فردگرایی و اصالت لذت و... دارد ـ انحطاط اخلاق و فروپاشی کانون خانواده را برای سایر جوامع نیز به ارمغان آورده است.
پس زمانی که مشکلات و معضلات اقتصادی، بیشتر خانوادهها را در فشار قرار داده باشد و از طرف دیگر، ارزشهای اسلامی و تعهّدات اخلاقی ـ از قبیل ایمان، توکل، قناعت، صبر و احساس مسئولیت نسبت به اعضای خانواده ـ نیز در اثر تغییر ارزشهای حاکم بر جامعه و تهاجم فرهنگی دگرگون شده باشد، جامعه با سست شدن ارکان خانواده و بروز طلاق مواجه میشود.
تحقّق کامل عدالت اجتماعی و حلّ نیازهای اساسی جامعه از نظر اقتصادی، حقوقی، فرهنگی، اجتماعی و بالاخره ایجاد و گسترش مراکز مشاوره برای حل مشکلات و اختلافات خانوادگی و برخی اقدامات دیگر در مجتمعهای قضایی خانواده، برای پیشگیری از جدایی خانوادهها قابل توجه است. امید میرود با حل عوامل طلاق ـ که در منابع اسلامی به عنوان مبغوضترین حلال خداوند نام برده شده و آثار و پیامدهای منفی بسیار زیادی بر جامعه دارد ـ به هیچ وجه شاهد چنین معضلی در جامعه اسلامی نباشیم.
سلام
دیدم که به عرش شور و شوقی بر پاست
برپا گر این بزم شعف ذات خداست
گفتم به خرد چه اتفاق افتاده
گفتا که عروسی علی و زهرا است
سالروز ازدواج امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) مبارک باد.
واحد فرهنگی مسجد بلال حبشی
و پایگاه والفجر شهرک مولوی
در روز پنج شنبه ۶/۸/۸۹ دعای کمیل در مسجد بلال با حضور نمازگزاران برگزار گردید
منتظر حضور با برکت و سبزتان هستیم
واحد فرهنگی مسجد بلال حبشی
در روز سه شنبه مورخ 4/8/89 دعای توسل توسط برادران رضایی و علیخانی قرائت گردید
منتظر حضور سبز و گرمتان در این مراسم معنوی هستیم
در این شب بعد از دعای توسل با حضور هیئت امنای محترم مسجد و هیئت ابوالفضلی شهرک مولوی جلسه ای جهت هر چه بهتر و با شکوه تر برگزار شدن مراسمات مذهبی انجام شد،برنامه های بیان شده را در خبرهای آتی به اطلاع شما عزیزان خواهیم رساند
ومن الله توفیق
واحد فرهنگی مسجد بلال حبشی
جلسه قرائت و تفسیر قرآن در تاریخ 2/8/89 در مسجد بلال برگزار گردید شروع این جلسه با قرائت دعا توسط آقای درودگر آغاز و ادامه آن با تلاوت آیات کلام الله مجید توسط قاریان ادامه پیدا نمود و در آخر تفسیر آیات قرائت شده توسط استاد تفسیر جناب آقای خرمی پایان یافت.
نکته های مهم تفسیر آیات قرائت شده به شرح ذیل می باشد:
1- حروف مقطعه : 29 سوره قرآن دارای این حروف می باشد که اسرار فراوانی در دل خود دارند که چندین قول در مورد این حروف بیان گردیده است و مورد دیگر این آیات رمزی است بین خدا و پیامبر (ص)
2- زکات و احکام آن : بزرگواران،زکات جنبه خلقی و صلوة جنبه حقی است که هر دو باید با هم انجام شود زیرا یکی از دیگری جدا نبوده و مانند دو بالی است که انسان را به سر منزل مقصود سوق میدهد و فاصله بین این دو موجب پدید آمدن جرم و جنایت میشود.
3- عدالت : درباره حق خیلی صحبت میشود ولی چه کسی حق و عدالت را رعایت میکند؟
فلسفه قیام حضرت مهدی (عج) عدالت است
4- استقامت در حق : انسان وقتی متوجه حق گردید و تشخیص حق داد برای رضای خدا و رسیدن به خدا،باید آن راه را ادامه داده و بر آن استقامت بورزد و برگشتی نداشته باشد
در پایان حجة السلام والمسلمین مصطفوی امام جماعت محترم در خصوص ارتباط و اهمیت نماز و زکوة و تاکید این دو در قرآن مطالبی را نیز بیان فرمودند.
ومن الله توفیق
واحد فرهنگی مسجد بلال حبشی شهرک مولوی