از دامن زن، مرد به معراج میرود." یاران امام خمینی(ره) که طلایهداران عشق و بندگی شدند؛ بدون زنانی همچون زینب (س) توان پیمودن راه دلداگی را نداشتند
از دامن زن، مرد به معراج میرود." یاران امام خمینی(ره) که طلایهداران عشق و بندگی شدند؛ بدون زنانی همچون زینب (س) توان پیمودن راه دلداگی را نداشتند. چندی پیش خبر درگذشت مادر شهیدان "مجید و محسن صادقی" آرام و بی صدا به روی صفحه خبرگزاریها قرار گرفت و بی آن که به ابعاد شخصیتی این مادر بزرگوار پرداخته شود، فراموش شد.
مهدی صادقی فرزند دیگر این مادر، جزو همکاران خبرنگار است اما به گفته خود، معذورات اجازه نداد که این خبر پرورش یابد. او داغدار از دست دادن ناگهانی مادرش بود و بیش از این انتظار نمیرفت که بتواند موضوع را رسانهای کند. حاجیه خانم صادقی پنجشنبه 30 دی ماه، وقت اذان ظهر به دو فرزند شهیدش پیوست.
مهری صادقی، دختر مرحومه در خصوص لحظات رحلت وی میگوید:"مادرم اغلب روزها تنها بر سر مزار برادرانم میرفت. آن روز خدایی بود که پدر، همسر برادرانم و نوهاش مصطفی، فرزند مجید، با او بودند. مادرم ناراحتی قلبی داشت؛ اما در روزهای اخیر اثری از بیماری در ایشان نبود. فوتشان ناگهانی بود و به دلیل داشتن پرونده پزشکی، کالبدشکافی نشد و روز بعد در قطعه 55 بهشت زهرا که متعلق به والدین شهداست، نزدیک قطعه 28، مزار برادرانم، دفن شد."
فریده صادقی، همسر شهید مجید صادقی بعد ازشهادتش، همسر شهید محسن صادقی میشود.او از هر شهید یک فرزند که یکی به نام مصطفی است و 27 ساله است و دیگری که محمد نام دارد و 21 ساله است، به یادگار دارد.
مجید و محسن هر دو در سن 23 سالگی به فاصله 5سال از یکدیگر شهید میشوند و هیچ کدام فرزند خود را نمیبینند. فرزند مجید، برادر بزرگتر، 40 روز بعد از شهادت فرزند به دنیا میآید و فرزند محسن 7 ماه بعد از شهادت پدر پا به این دنیا میگذارد.
مادر مصطفی و مجید که آن روز همراه مادر شهدا بر سر مزار شهیدان صادقی رفته بود، تعریف میکند:"برای اقامه نماز حاج آقا را به نمازخانه بردم. در حال بستن قامت بودم که پسرم زنگ زد و گفت که حال مادربزرگ خراب شده است. اورژانس خبر کردم؛ ولی به دلیل نبود اورژانس در داخل بهشت زهرا، کمی طول کشید تا برسند. تشخیص دادند ایست قلبی بوده و گفتند فوت کرده است."
حاج خانم علاقه زیادی به مصطفی داشت. خواب دیده بود که مجید قنداقه مصطفی را به او داده، به همین خاطر میگفت مجید، مصطفی را به من سپرده است. او مصطفی را "مجیدکم" میخواند و در آخر هم، آغوش مصطفی محلی برای عروج او شد.
مصطفی شرح داد:"مادربزرگ مشغول غبارروبی مزار فرزندانش بود.چراغی الکلی در کنار عکسشان است که همیشه آنها را تمیز میکرد. الکل میریخت و روشن میگذاشت. آن روز که آمد این کار را بکند، یک قدم عقب آمد و بر زمین افتاد. سرش را در آغوش گرفتم و صدایش کردم و آب بر صورتش ریختم، اما جواب نداد."
مهری اواخر عمر مادرش را پر از دلتنگی توصیف میکند:"هر وقت حاج خانم برایش مسالهای پیش میآمد، میگفت برویم سر مزار بچهها، تا حالا مادر شما بودم؛ بروم برای آن ها هم مادری کنم. این روزها خسته شده بود و دیگر بریده بود. فریده هم از صحبتهای روزهای آخر مادر میگفت که به این و آن میسپرد برایش دعا کنند تا برود.
مجید در عملیات والفجر 4 و محسن در عملیات مرصاد که بعد از قطعنامه 598 روی داد، شهید شدند. مهری بعد از مجید به دنیا آمده و میگوید:"بچهها همیشه آماده رفتن بودند. یادم میآید دفعه آخری که مجید آمد؛ ناخنهای دست و موهای سرش را حنا گذاشته بود و میگفت میخواهم مانند علی اکبر امام حسین بشوم.
همسر حاج خانم، رابطه بچهها با مادرشان را خیلی خوب خواند و برایمان گفت: "همیشه احترام مادر و پدرشان را داشتند. بچههای خیلی خوب، فهمیده، با ایمان و با حساب و کتاب بودند. همه خوبیهایشان بینهایت بود.
یادم میآید محسن، بچه مجید را بغل میکرد و به خودش انس داده بود. مصطفی خیال میکرد محسن پدرش است. خیلی عمویش را دوست داشت و آنی از بغلش پایین نمیآمد تا اینکه محسن هم به شهادت رسید."
مهری از پنهان کردن خبر فوت مادر به پدرش میگوید و پدر ادامه میدهد:"مصطفی رانندگی می کرد. موقع برگشت از سمت دیگری رفت. وقتی علت را پرسیدم گفت مادر حالش بد شده و به بیمارستان بردیمش. من موضوع را فهمیدم و دیگر از خود بی خود شدم."
فریده از آشناییاش با خانواده صادقی سخن میگوید و از او میخواهم تا خاطرهای هم از همسرانش بگوید:"با خانواده مجید و محسن در تهرانپارس همسایه بودیم، تازه چند ماهی بود که هر دو خانواده به این محله نقل مکان کرده بودیم. یکی از همسایهها خانواده ما را به حاج خانم معرفی میکند و آنها هم به عنوان عید دیدنی به خانه ما میآیند. برخوردها خیلی معمولی بود. من آن موقع خیلی شیطان بودم و فکر نمیکردم برای خواستگاری آمدهاند. وقتی خداحافظی کردند و رفتند بعد از حدود یک ربع حاج خانم دوباره برگشت و گفت ما پسندیدیم.
اولش موافق نبودم.اما با اصرار مادرم که میگفت اینها خانواده خوبی هستند قبول کردم و بعد از دو جلسه حرف زدن به توافق رسیدیم. شرایطی که گذاشتم در رابطه با ادامه تحصیلم بود. هیچ کداممان متوقع و سختگیر نبودیم. عقد سادهای گرفتیم و برای عروسی هم به مشهد رفتیم.
زندگی با این شهدا خیلی خوب بود. به حدی که با مردهای الان قابل مقایسه نیستند. بسیار مهربان بودند و در زندگی باعث آرامش میشدند. اهل تجملات نبودیم و مسایل کوچک بینمان اختلاف ایجاد نمیکرد. قانع و ساده با رعایت مسایل اخلاقی و احترام متقابل زندگی میکردیم."
فریده یادآور یکی از خاطراتش با مجید میشود و میگوید: "روزی عقد بودیم و با هم بیرون رفتیم. منافقان تعقیبمان کردند و می خواستند مجید را ترور کنند که متوجه شد،از کوچه پس کوچه ها فرار کردیم تا به پایگاه شمیرانات رسیدیم. من را آن جا گذاشت،بعد خودش با نیروها به دنبال منافقان رفتند. کاش آن موقع با او بودم و شهید می شدم."
فریده صادقی فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه الزهرا دارد و در حال حاضر معاون هنرستان نرگس است. او ازدواج دومش را با برادر مجید سخت خواند، همچنین بنا به توصیه امام(ره) برای ازدواج و هم به این دلیل که عموی فرزندش(مصطفی) بالای سرش باشد؛ قبول کرد با محسن ازدواج کند.
وصیت نامه محسن شفاهی است. موقعی که قصد رفتن به جبهه می کند در اتاقی مشغول وصیت کردن بوده که دوستانش سر می رسند و صدایش می زنند که دیگر ادامه نمی دهد.
فریده میگوید:این افراد پاک و اهل حلال و حرام هستند. کسانی که غل و غشی ندارند و رک و راست برخورد میکنند. مجید و محسن در راه انقلاب بودند. مثلا محسن عکسی دارد که 13 ساله است و در نماز جمعه با دهان روزه، زمین خورده و دندانهایش شکسته است.
این افراد آمادگی داشتند برای هر کسی هر خدمتی که میتوانند انجام بدهند. فقط حرف نمیزدند، عمل میکردند.روزی بیرون رفته بودم وقتی آمدم دیدم مجید خانه را تمیز کرده؛ گاهی وقتی که درس میخواندم، محسن ظرفها را می شست.
حرفشان این بود که هر کاری میکنند برای رضای خدا باشد. من هم هیچ وقت مانع رفتنشان نشدم. زمانی بود که میرفتند و حتی سه ماه از آنها خبری نبود.احساس دین میکردیم و هیچ وقت نمیگفتم نروید، تا خدا از ما راضی باشد.
همیشه محسن میگفت؛ خوشحالم آدم توانایی هستی. اگر چیزی هم بشود تو میتوانی روی پای خودت بایستی و بچهها را خوب تربیت کنی."
حاج خانم به فریده میگفت ما با هم همدل و همراز هستیم. 69 سالش بود و با این کهولت سن و بیماریاش طاقت نمیآورد سر مزار فرزندانش نرود.
"مجید و محسن حاج خانم را بردند" این را فریده می گوید. او فوت حاج خانم را توفیق بزرگی می داند؛ همان طور که امام خمینی فرموده اند: "شهدا امام زادگان عشقند و مزارشان تا ابد زیارتگاه سالکان عشق است." مادر مجید و مجسن در مکان مقدسی از دنیا رفت.
از پدر شهدا می پرسم امروز کشورمان ارزش آن را داشت که فرزندانتان را در این راه بدهید؟ پاسخ می دهد:"اگر روزی جنگ شود خودم هم حاضر هستم به جنگ بروم همان طور که در زمان هشت سال دفاع مقدس همراه فرزندانم به جبهه می رفتم و راننده آمبولانس بودم.
فریده صادقی مطیع رهبر بودن بچهها را برجسته میکند و رمز پیروزی کشورمان را همین امر میداند. خاطرهای از محسن بیان میکند: "عملیات مرصاد توسط حمله منافقان صورت گرفت. یادم هست یکی از دوستانش با پذیرش قطعنامه خیلی ناراحت بود اما محسن میگفت چرا ما باید ناراحت بشویم؟ هر چه امام بگوید همان است. ما فدایی امام(ره) هستیم. امام(ره) صلاح بداند میجنگیم و اگر نه سکوت میکنیم. ما مطیع رهبر هستیم."
مهدی، برادر مجید و محسن، آخرین خاطره اش را از مادرش بازگو می کند:"من و مادرم به بیمارستان برای ملاقات خواهرم که عمل داشتند رفته بودیم. حدود ساعت 3 بود که برای خواندن نماز خواستم اتاق را ترک کنم. مادرم با لحن عجیبی به من گفت که چرا نمازم تا الان مانده و اول وقت نخوانده ام؟ تاکید عجیبی به نماز اول وقت داشتند و خودشان هم اهل نماز شب و نماز اول وقت بودند و به دیگران هم انجام این عمل را توصیه می کردند.
در جریان انتخابات سال گذشته ایشان اعتقاد به پیروی از ولایت داشتند و به من می گفتند شیرم را حلالت نمی کنم اگر از فرامین ایشان پیروی نکنید."
حاج خانم بچههای مجید و محسن را طور دیگری دوست داشت و در هر مجلسی شرکت میکرد بلند میگفت:"بر محمد و مصطفای من هم صلوات."
از آنها خواهند آمد تا این نظام برقرار بماند. با وجود تمام نشانه هایی که از فرا رسیدن پایان راه خبر می دهد، برخی از آنها مانند صدام تسلیم نشده و برای حفظ قدرت می جنگند. آنها نمی خواهند به یاد آورند که برقراری حکومت شأن وامدار چه کسی است، از این روست که هر بار سرنگونی وحشتناکی را تجربه می کنند.
شاه ایران زمانی که از کشوری به کشور دیگر فرستاده شد، تازه متوجه شد در چه مخمصه ای گرفتار آمده است. او در نهایت در قاهره و دور از وطن خود در غربت به خاک سپرده شد. بعد از او، نوبت به صدام حسین رسید. رییس جمهور مخلوع عراق نیز که زمانی برای خشنودی آمریکا با ایران وارد جنگ شده بود، برای حفظ قدرت خود با آمریکا وارد نبردی نابرابر شد. عاقب او را با ظاهری ژولیده از دخمه ای که در آن پناه گرفته بود، بیرون کشیدند. پاداش خوش خدمتی صدام به آمریکا و انگلیس، به دار آویخته شدنش در سیاه چالی بود که این 2 کشور برای اثبات مجازات وی، ویدیوی آن را نیز منتشر کردند.
این بار نیز نوبت به حسنی مبارک رسید. در پی اعتراضات مردمی مصر که 18 روز به طول انجامید، رییس جمهور این کشور وادار به استعفا شد. پس از آن بود که سیلی از پیام های تبریک از جانب حامیان دیروز حسنی مبارک به سوی معترضان مصری روانه شد که اولین آنها متعلق به رییس جمهور آمریکا بود. باراک اوباما که پیشتر موافقت خود را با تغییر رژیم در مصر اعلام کرده بود، چند ساعت پس از انتشار اخباری درباره کناره گیری حسنی مبارک از قدرت، با بیان اینکه ارتش مصر میهن پرستانه خدمت کرده است، گفت: مصری ها مشخص کرده اند که برای آنها چیزی کمتر از دموکراسی واقعی قابل قبول نیست.
رییسجمهور آمریکا که منافع کنونی خود را در استعفای مبارک که همپیمان نزدیک و دوست صمیمی آمریکا بود، میدید، در بیانیهای اعلام کرد: مردم مصر حرف زدهاند و با هیچچیز جز دموکراسی ناب راضی نمیشوند. وی تاکید کرد: مردم مصر حرف زدهاند، صدای آنها شنیده شد و مصر هرگز به گذشته باز نمی گردد و شبیه گذشته نخواهد بود.
"نیکلا سارکوزی"، رییس جمهور فرانسه نیز در پی اعلام خبر استعفای حسنی مبارک از تمامی مردم مصر خواست تا رسیدن به آزادی کامل به تظاهرات خود ادامه دهند. "آنگلا مرکل"، صدراعظم آلمان نیز که یکی از حامیان سرسخت رژیم صهیونیستی است با در نظر گرفتن منافع این رژیم گفت: کناره گیری مبارک از قدرت نمایانگر یک "تغییر تاریخی" است و از دولت آینده مصر انتظار دارم تا به حفظ و صلح در خاورمیانه ادامه دهد و به توافقنامه ای که با رژیم صهیونیستی در خصوص صلح امضا کرده، احترام گذارد تا امنیت اسراییل تضمین شود. "دیوید کامرون"، نخستوزیر انگلیس نیز گفت با رفتن مبارک، مصر هماکنون یک فرصت فوقالعاده دارد تا دولتی داشته باشد که بتواند تمامی کشور مصر را گرد هم آورد.
اینها همه اظهارنظرهای دوستان و شرکای دیروز حسنی مبارک بود که تا لحظه تنظیم این گزارش هیچ یک حاضر به اعطای پناهندگی به وی نشده اند. هر چند برخی سایت های خبری از فرار حسنی مبارک به امارات متحده عربی خبر داده اند، اما بعضی گزارش ها حاکی است که این کشور نیز درخواست پناهندگی دیکتاتور مصر را نپذیرفته و رایزنی ها برای اعزام وی به آلمان در حال انجام است. این موضوع تا جایی پیش رفت که برخی منابع اینترنتی مصری از تلاش خانواده شاه مخلوع ایران برای جلب رضایت دولت آمریکا به منظور دادن پناهندگی به دیکتاتور مصر خبر دادند.
با وجود انتشار این خبر، بعید است آمریکا به حسنی مبارک پناهندگی بدهد؛ همان کاری که درباره شاه مخلوع پس از فرارش از ایران انجام داد و حاضر نشد او را پناه دهد و محمد رضا پهلوی در نهایت به دامن انور سادات، رییس جمهور اسبق مصر پناه برد؛ موضوعی که رهبر فرزانه انقلاب نیز آن را پیش بینی کرده بودند.
حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(مدظله العالی) در خطبه دوم نماز جمعه تهران فرمودند: آمریکایی ها به نوکری همچون مبارک، حتی پاداش اقتصادی هم ندادند و امروز هم به او پاداش نخواهند داد و هر ساعتی که حاکم مصر فرار کند قطعاً اولین دروازه ای که به روی او بسته خواهد شد دروازه امریکا خواهد بود همانطور که به روی بن علی و محمد رضا پهلوی بسته شد.
سال ها پیش نیز امام خمینی (ره)، بنیانگذار انقلاب اسلامی سرنگونی دیکتاتور مصر را پیش بینی کرده بودند. در بخشی از صحیفه امام درباره سرنگونی حسنی مبارک آمده است: "این رئیس جمهور تحمیلی ثانی [حسنی مبارک] که خیال دارد در مصر مثل آن [انور سادات] حکومت کند، دربست خودش را در اختیار آمریکا گذاشته است؛ قبل از اینکه به ریاست برسد اعلام همبستگی خودش را با اسرائیل و آمریکا کرده است. ندیده است که همان طوری که سلف طالحش به واسطه خشم ملت به جهنم واصل شد، همین عمل را با او هم خواهند کرد. ملت مصر باید این مطلب را بداند که اگر قیام کند بر خلاف این توطئه ها همان طوری که ایران قیام کرد- آنجا هم پیروز خواهد شد. ملت مصر از حکومت نظامی نترسد و به او اعتنا نکند و همان طور که ایران حکومت نظامی را شکست و به خیابان ها ریخت، آن ها هم بشکنند و به خیابان ها بریزند و این تفاله های آمریکا را بیرون بریزند. ملت مصر ننشینند تا این قدرت از بین رفته دوباره دست و پای خودش را جمع کند و نفوذ خودش را بر ملت تحمیل کند."
همه اینها نشان می دهد تفکرات و عقاید امام خمینی(ره) در حال حاکم شدن بر خاورمیانه عربی است؛ موضوعی که موجب هراس سران برخی کشورهای عربی شده تا جایی که این موضوع باعث شده مسئولان این کشورها برای جلوگیری از تحت تاثیر قرار گرفتن مردمشان از تحولات برنامه های خاصی را در نظر گرفته اند. به عنوان مثال یک روز پس از وادار شدن حسنی مبارک به کناره گیری از قدرت، ملک "حمد بن عیسی آل خلیفه"، پادشاه بحرین به مناسبت سالگرد روز ملی بحرین، به هر شهروند کشورش سه هزار دلار هدیه داد! عربستان سعودی نیز به عنوان یکی از کشورهای مهم خاورمیانه از این قاعده مستثنی نبوده و صدور روادید برای حجاج کشورهای مسلمان را متوقف کرده است.
برآیند همه این رویدادهای تاریخی نشان می دهد که سرنوشت این سه دیکتاتور باید درس عبرتی برای رژیم های دیکتاتوری در منطقه باشد که همچون نظام سابق مصر در حرکت هستند. سقوط نظام سابق مصر نتیجه ظلم، فساد و استبداد این رژیم به رهبری مبارک و نیز نتیجه اصرار ملت عظیم مصر بود. این بدان معناست که دوره نظامهای استبدادی در جایجای جهان به پایان رسیده و اکنون ملتها بیدار شده و دیگر فریب سردمداران مستبد و دیکتاتور را نمیخورند