مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

اخبار،پرسش و پاسخ،مقاله، گزارش تصویری فعالیت های مسجد،کانون فرهنگی والفجر
مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

اخبار،پرسش و پاسخ،مقاله، گزارش تصویری فعالیت های مسجد،کانون فرهنگی والفجر

ارواح مؤ منان به صورت انسان

ارواح مؤ منان به صورت انسان

مؤ منانى که از دنیا رحلت مى کنند، در عالم برزخ به صورت هاى برزخى که شبیه صورت انسان است مثل و مصور مى شوند نه به صورت هاى دیگر.


ابن ظبیان مى گوید: من در خدمت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام بودم که فرمود:

مردم درباره ارواح مؤ منان پس از مرگ چه مى گویند؟

عرض کردم : مى گویند: آنها پس از مرگ در حواصل (سنگدان و چینه دان ) مرغان سبز رنگ قرار مى گیرند.


فرمود: ((سبحان الله ))! مؤ من در نزد خدا گرامى تر از آن است که
 روح او را در ((سنگدان )) مرغى قرار دهد، لکن چون وقت ارتحال مؤ من مى رسد، رسول خدا صلى الله علیه و آله و على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام به نزد او مى آیند، در حالى که با آنها ملائکه مقرب پروردگار هم هستند.

اگر خداوند زبان مؤ من را با شهادت به توحید پروردگار و به نبوت پیامبر صلى الله علیه و آله و ولایت اهل بیت علیه السلام گویا کند، آنها به نفع او شهادت مى دهند و فرشتگان مقرب هم با شهادت آنها شهادت خواهند یافت .

و اگر زبان مؤ من در آن حال بسته باشد! خداوند پیامبر خود را از ضمیر و قلب او آگاه مى کند، پس رسول خدا بر ایمانش گواهى مى دهد، بر اساس ‍ شهادت پیامبر صلى الله علیه و آله على و فاطمه و حسن وحسین علیهم السلام و فرشتگانى هم که حضور دارند نیز گواهى خواهند داد.

پروردگار چون روح مؤ منان را به سوى خود قبض مى کند، آنها را در بهشت مى برد. و در صورتى مانند صورت آنها قرار مى دهد، به طورى که در بهشت مى خورند و مى آشامند، چون روح شخصى که تازه از این دنیا رفته بر آنها وارد مى شود، ایشان را به همان صورت هایى که در دنیا داشتند مى شناسند.

ابوبصیر نیز از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده : ارواح مؤ منان در بهشت کنار درختى به صورت اجساد بشر قرار دارند و بدین صورت ها شناخته مى شوند، یکدیگر را مى شناسند و با هم گفت و گو مى کنند.
چون روح تازه اى بر آنها وارد مى شود، مى گویند: فعلا او را پرسش
واگذارید؛ چرا که از مقام هولناک و ترس عظیمى رهایى یافته است .


سپس از او مى پرسند: فلان کس چه کرد؟ و فلان کس کجا است ؟ اگر در
 پاسخ بگوید: او زنده بود، ارواح امید خیر و رحمت و سعادت را درباره او دارند. اگر بگوید: مرده است ، ارواح مى گویند: واى به حال او به پستى گرایید و سقوط کرد.

اگر او از اهل بهشت مى بود مسلما با بهشتى ها بوده است ، چون در میان آنها نیامده معلوم مى شود که به جهنم رفته است

آثار و نتایج یاد مرگ

هرچند که یاد کردن از مرگ و مفارقت دنیا عموما چندان خوشایند ما نیست اما زمانی که به آثار تربیتی یاد مرگ - که در احادیث نبوی و ائمه طاهرین (ع) نگاه می کنیم یاد مرگ را نه تنها نا خوشایند نمی یابیم بلکه گذشته از آثار تربیتی فراوانی که بر آن مترتب است ، آن را دوای بسیاری از دردها خواهیم یافت که تنها یاد مرگ تسلی آنها خواهد بود . برخی از آثار تربیتی یاد مرگ عبارتند از :


یاد مرگ در گشایش و سختی ، موجبات تعادل روحی و اخلاقی انسان را
 فراهم می کند ؛ همانگونه که انسان متمول و مرفه با یاد مرگ بر دارای خود نخواهد بالید و مغرور نخواهد شد ، انسانی که در سختی زندگی می کند نیز با یاد مرگ ، فانی بودن و زودگذر بودن زندگی را به خاطر می آورد و تحمل سختیها و مصائب بر او آسان خواهد شد .


امام علی (ع) می فرمایند : مرگ و خروج از قبر و ایستادن در برابرخدای تعالی را زیاد یاد کنید ، بدرستیکه این کار مصیبت ها را بر شما
 آسان می نماید .
و نیز آن حضرت (ع) می فرمایند ( کسی که زیاد به یاد مرگ باشد ، از دنیا به اندکش راضی می شود . ) امام صادق (ع) نیز درباره آثار یاد مرگ می فرمایند :( یاد مرگ شهوت ها را در نفس از بین می برد و
 
ریشه غفلت را یکسره بر می کند و دل او را با وعده های الهی محکم می کند و روحیه انسان را از قساوت ، می کند و دل انسان را با وعده های الهی محکم می کند و نشانه های هوا و هوس را در هم می شکند
پیامبر اکرم (ص) نیز در باره آثار تربیتی یاد مرگ فرموده اند :


( مرگ را بسیار یاد کنید ، زیرا مرگ گناهان را پاک می کند و میل و

 

 رغبت به دنیا را می کاهد . ) 


یاد مرگ آرزوها را کوتاه می کند و موجبات شتاب و اشتیاق در حسنات و کارهای خیر را فراهم می آورد ، همچنان که عمل بر خلاف اینها ، یعنی آرزو های طولانی و... باعث غفلت انسان از مرگ است .

 

 واقعه بزرگ

 پایان زندگی انسانها در این جهان با بر پایی قیامت همراه است. این رخداد بزرگ که در آیاتی از قران کریم ترسیم شده در دو مرحله انجام می گیرد و هر مرحله با وقایع خاصی همراه است.

الف.مرحله اول

در این مرحله که با پایان یافتن دنیا آغاز می شود حوادث زیر اتفاق می افتد:
1. نفخ صور اول:

اولین حادثه نفخ صور است. نفخ صور بانگ سهمگینی است که قران کریم از آن به " صیحه " نیز یاد کرده است. این صدای مهیب آسمانها و زمین را فرا می گیرد و آنچنان ناگهانی رخ می دهد که همه را غافلگیر می کند.

2. مدهوشی اهل آسمان و زمین:

همه اهل آسمانها و زمین جز آنها که خداوند خواسته است ( بنا بر روایات پیامبران الهی و امامان بزرگوار ) مدهوش می شوند و بساط حیات انسان و سایر موجودات بر چیده می شود.

3. تغییر در ساختار زمین و آسمان:

تحولی عظیم در آسمانها و زمین رخ می دهد آنگونه که وضع کنونی تغییر می کند این تغییر چنان عمیق است که آسمانها و زمین به آسمانها و زمینی دیگر تبدیل می شود تا مناسب احوال و شرایط قیامت گردند.

ب.مرحله دوم

در این مرحله وقایعی رخ می دهد تا انسانها آماده دریافت پاداش و کیفر شوند.
1.نفخ صور دوم

بار دیگر بانگ سهمناکی در عالم می پیچد و مقدمه حیات مجدد انسانها فراهم می شود.

2. زنده شدن همه انسان ها :

با این نفخ صور همه مردگان دوباره زنده می شوند و از زمین بیرون می آیند و در پیشگاه خداوند حاضر می شوند.

3. نورانی شدن زمین:

با نوری از جانب پروردگار زمین روشن می شود تا سرگذشت انسانها و حوادث تلخ و شیرین و کارهای نیک و بد آنها را که دیده است آشکار کند با این نورانیت پرده ها کنار می رود و واقعیت حوادثی که بر زمین گذشته است روشن می شود.

4. بر پا شدن دادگاه عدل الهی:

با آماده شدن صحنه قیامت رسیدگی به اعمال آغاز می شود ابتدا کتابی قرار داده می شود که در آن کتاب همه اعمال انسانها از کوچک و بزرگ ثبت استمردم همه اعمال خود را در آن کتاب می یابند و گناهکاران می گویند این چه کتابی است که هیچ کار کوچک و بزرگی را از قلم نینداخته و همه را به حساب آورده است

فشار قبر...

عذابهای دردناکی که جسد در قبر می کشد را فشار قبر می گویند

خیلی ها معتقدند که فشار قبر یعنی فشار دادن جسد به وسیله ی دیواره ی اطراف قبر که این فرضیه کاملا غلط است چرا که روح دیدنی نیست و فشار قبر هم دیدنی نیست قبر جای تنگ برای جسد است ولی برای روح فضای بسیار بزرگ و تاریک است که هیچ چیز را نمی توان دید فشار قبر از اتش و جانوران و ماموران خداوند هستند که به جهت عذاب وارد قبر می شوند

 زندگی بعد از مرگ متعلق به روح است و عذابها را هم جسم در قبر و هم روح در عالم برزخ می بیند پس اگر دردی یا عذابی باشد همه به سراغ روح می رود هر چند ان را جسد ببیند

دردش را روح احساس می کند امده است فشار قبر از اتش و مواد مذاب می باشد یعنی اتشی را که نکیر و منکر به وجود می اورند موجب می شود از دهانه ی قبر مواد مذاب وارد قبر شود فضا برای روح بزرگ است از دور جانورانی مانند سگ به او حمله ور می شوند مار و عقرب بر او مسلط می شوند و تعدادی افراد با اشکالی بسیار وحشتناک او را مستقیم به

گودالهای اتش می برند و او را با تازیانه می زنند و گاهی به سرزمینهای عذاب دوزخیان می برند و او را عذاب می دهند در احادیث و سخنان معتبر امده که منشا فشار قبر از چند چیز است: غیبت دروغ نمامی حسد بر نیاوردن حاجت دیگران در صورت بودن توان ندادن سهمین(خمس و زکات) بد اخلاقی به خصوص در خانواده و ... می باشد که اگر انسان تا قبل از مرگ بخشیده نشود هیچ بلایی سخت تر از عذاب فشار قبر نیست .

قبر...

جایگاه تنگ و تاریک که مردگان را در ان می گذارنددر حال گذاشتن جسد در قبر روح نظاره گر این صحنه است ناگهان متوجه می شود دور جسدش در قبر پر از جانورانی مانند مار و عقرب و ... است که به جسد او حمله می کنند و می بیند که اطرافیان با ان جانوران کاری ندارند انگار انان را نمی بینند روح به خاطر علاقه به جسم به داخل قبر رفته تا جانوران را از جسد دورسازد ولی هیچ کاری نمی تواند بکند و اگر اعمال نیکش زیاد باشد اعمال نیک شبیه افراد قوی هیکل وارد قبر می شوند و ان جانوران را دور می سازند و اگر اعمال نیکش کم باشد عذاب در قبر شروع می شود چرا که قبر اولین منزل است دری است که به عالم برزخ باز می شودپس از خاک سپاری جسد روح در کنار ان می شیند(ولی در کتابهای معتبر چنین امده است که روح در قبر به بدن جسد بر می گرددو در قبر شخص میت زنده می شود و سرش نیز به سقف قبر اثابت می کند و انگاه متوجه می شود که مرده و در قبر گذاشته شده است) اما در اینجا به خاطر احادیث و کلام خدا در قران که انسان پس از مرگ زنده نمی شود و تا روز قیامت در خاک دفن خواهد بود و در روز قیامت زنده خواهد گردید(اکتفا می کنیم) با ترس به اطراف نگاه می کند عجب جای تاریک و ترسناکی است

سکوت فراوان همه جا را فرا گرفته جانوران و حشراتی به این طرف و ان طرف می روند و گاهی به جسد اسیب می رسانند چه جایگاه وحشتناکی است.

چنانچه در بهارالانوار چنین امده است:

ای بندگان خدا بعد از مرگ برای کسی که امرزیده نشود شدیدتر از مرگ است از قبر و تنگی و غربت ان بر حذر باشید همانا قبر در هر روز می گوید من خانه ی غربتم من خانه ی وحشتم قبر یا باغی از باغهای بهشت و یا گودالی از ودالهای جهنم است تا اینکه فرمود همانا زندگی و معیشت سخت که خدا دشمن خود را از ان ترسانده عذاب قبر است همانا در قبر نود و نه مار بزرگ بر کافر مسلط می شوند و گوشت او را نیش می زنند قبر منزلگاه وحشتناکی است انجا فقط عقاید و ایمان خاص و خالص به خدا نیاز است روح با حالت انتظار و وحشت در کنار جسد نشسته انگار اتفاقی در حال شرف است ناگهان زمین و زمان به لرزه در می اید صدای فریاد به گوش می رسد انگار کسی در حال شکافتن قبر است از گوشه ی قبر دو شخص با هیکلی وحشتناک با چشمانی قرمز و پر از اتش با چهره ای خشمگین صورتی سیاه موهای بسیار بلند دهانی مانند دهان شتر دندانهای زرد و بزرگ گوش و بینی بزرگ و سر بالا لباسهایی کهنه و دستانی تابل زده با ناخن های بزرگ وارد قبر می شوند این دو مامور خدا به نام نکیر و منکر(نکیر یعنی نکره به معنای زشت و بد هیبت و منکر برای افرادی که منکر خدا و روز جزا بودند) هستند تا از عقاید میت سوال کنند اگر روح توانست جواب انها را با یاری خداوند بدهد که از این مرحله و از این منزل خلاصی یافته و به عالم برزخ رجعت می کند ولی اگر نتوانست

 جواب سوالات را بدهد ان دو مامور چنان با خشم و غضب با گرزهای اتشین بر جسد می زنند که قبر پر از اتش می شود و عذاب قبر(فشار قبر) محسوب می شود و در میان این اتش جانورانی مانند مار و عقرب به وجود می ایند که از دهانشان اتش خارج می شود و جسد را می گزند و عذابهای مختلف دیگرکه در انتظارشان است

مرگ نابودى است ؟

  آیا مرگ نیستى و نابودى ، فنا و انهدام ، تمام شدن و از بین رفتن است ؟ یا تحول و تغییر انتقال از جایی  به جایى و از جهانى به جهان دیگر مى باشد؟


این پرسش ، همواره براى بشر مطرح بوده و هست و خواهد بود که هر کسى مایل است پاسخ آن را بیابد و باید به پاسخى که دیگران داده اند، ایمان و اعتقاد پیدا کند.

در این باره چهار جواب وجود دارد: اجمالا به آنها اشاره مى شود.

1 - عده اى قائل اند: مرگ ، از بین رفتن و نابود شدن است ، حشر و نشر و حساب و کتابى بعد از آن نیست ، عاقبتى براى کارهاى خوب و بد وجود ندارد. آنها چنین فکر مى کنند که : مرگ انسان مانند مرگ حیوانات و گیاهان و درختان است که بعد از مردن و خشک شدن براى همیشه از بین مى روند.

2 - بعضى دیگر چنین مى گویند: انسان وقتى مرد از بین مى رود و حساب و کتابى براى او در کار نیست ، ثواب و عقابى در قبر نخواهد داشت ، اما در قیامت زنده مى شود و در قبال اعمال نیک و بد پاداش و عقاب مى بیند.

3 - طایفه سوم مى گویند: انسان بعد از مرگ جسمش خاک مى شود، از بین مى رود و دیگر زنده نمى شود، اما روحش باقى مى ماند، پاداش و جزا مى گیرد و عذاب و عقاب مى شود. این سه جواب باطل است و اعتمادى به آنها نیست .


4 - جواب چهارم : که درست و حق است و آیات و روایات هم موید آن مى باشند این که :

مردن : نابود شدن نیست بلکه تحول ، تغییر و انتقال از جایى به جایى و از جهانى به جهانى دیگر است . مى گویند: مرگ فنا و عدم نیست ، بلکه رفتن از نشئه اى به نشئه دیگر است .

همانگونه که چشم به جهان گشودن را ((تولد)) مى نامیم ، به انتقال از این دنیا به عالم دیگر ((مرگ )) مى گوییم . تولد و مرگ از این نظر هیچ تفاوتى با هم ندارند. هر دو، انتقال از مرتبه ناقص به مرتبه کامل تر است . این انتقال براى هر موجودى ، از جمله انسان ، لحظه به لحظه پیدا مى شود.
حیات انسان در این مرگ و انتقال ، رو به کمال ست . یعنى ، از این حرکت و انتقال نقص و ضررى به او نمى رسد و چیزى از او کم و کاسته نمى شود، بله این حرکت و انتقال (تولد و
 مرگ ) مرتبا تکامل و ترقى پیدا مى کند.

به عبارت دیگر: مرگ انسان مانند تولد طفل است . دنیا با تمام وسعت و زیباییش ، با تمام حسن و جمالش در حقیقت نسبت به عالم آخرت ، هم چون شکم مادر نسبت به دنیا است . اما همان گونه که تا طفل پا به جهان نگذاشته از واقعیت جهان خارج آگاه نمى شود، غالبا انسان نیز تا هنگام مرگ با عالم آخرت بیگانه است .
پیامبر اسلام (ص ) در این باره مى فرماید: شما براى نابودى آفریده نشده اید! بلکه براى این
 آفریده شده اید که همیشه باقى باشید. نهایت آن که همواره از مرحله اى به مرحله دیگر در حال انتقال و تکامل خواهید بود. 

 مرگ به دست کیست ؟

    درباره این که مرگ به دست کیست و چه کسى یا چه کسانى جان هاى انسان ها را مى گیرند؟ مطالبى را بیان مى کنم . قرآن مجید، مرگ و گرفتن جان ها را به سه طایفه نسبت مى دهد و مسئولیت آن را با سه کس ‍ مى داند.

1 - مسئولیت آن با خداست . او جان مخلوقات را مى گیرد. قرآن در این باره مى فرماید:

الله یتوفى الانفس حین موتها

((خداوند جان (مخلوقات را) به هنگام مرگ مى گیرد)).

2 - نسبت مرگ با ملک الموت است . قرآن در این باره مى فرماید:
قل یتوفاکم ملک الموت الذى و کل بکم
 (اى پیامبر به مردم ) ((بگو: ملک الموت ماءمور (گرفتن جان شماست ) و روح شما را مى گیرد، سپس به سوى پروردگارتان باز مى گردید)).


3 - نسبت آن را به ملائکه داده است . در یک جا مى فرماید:
الذین تتوفاهم الملائکة طیبین

(پرهیزکاران ) ((کسانى هستند که فرشتگان جانشان را مى ستانند در حالى که طیب و پاکیزه اند از همه بدى ها و زشتى ها)).


در جاى دیگر مى فرماید:

الذین تتو فاهم الملائکة ظالمى انفسهم

(کافران ) ((کسانى هستند که فرشتگان جانشان را مى گیرند در حالى که بر خویشتن ستم کرده اند)).
چگونه مى شود که مرگ را گاهى به خدا و گاهى به ملک الموت و گاهى به ملائکه نسبت مى دهند؟ آیا همه آنها با کمک همدیگر جان مخلوقات را مى گیرند؟ یا هر کدام جان افرادمخصوصى را مى گیرند. در این باره نظریاتى وجود دارد. از جمله :

1 - قبض روح افراد به حسب رتبه و مقام آنان است . جان افراد کافر و مشرک ، جنایت کار و خیانت کاران ، بى دین ، و بدکاران را ملائکه مى گیرند و روح مؤ منان و زاهدان ، علما و صالحان را ملک الموت و روح دوستان و مقربان الهى را خدا مى گیرد.

2 - از امام صادق علیه السلام درباره گرفتن جان افراد سئوال شد: با توجه به این که در یک زمان ، بسیارى از مردم در اطراف جهان از دنیا مى روند که شمارش آنها را جز خدا نداند،

 اگر تنها ملک الموت قبض روح مى کند با آیات یاد شده چگونه ممکن است ؟
فرمود: خداوند براى ملک الموت دستیاران و کمک کارانى از فرشتگان را قرار داده است که
 آنها جانها را از طرف ملک الموت مى گیرند، ملک الموت هم علاوه بر جان هایى که خودگرفته است جانهاى دیگرى که ملائکه گرفته اند را نیز مى گیرد و همه آنها را خداوند متعال از ملک الموت مى گیرد و به سوى خود مى برد. آیات ذکر شده منافات با هم ندارند؛ زیرا ملک الموت و ملائکه همه فرمان برداران حق و مجریان دستورات او هستند.

این قضیه درست مانند وزیر کشور و استاندار و فرمانداران اوست . وزیر کشور استاندارى رابه نمایندگى از جانب خود انتخاب مى کند و استاندار هم فرماندارانى را براى اجراى دستورات و انجام کارها و نیازها ماءموریت مى دهد و آنان را به نقاط مختلف مى فرستد.

3 - در اخبار آمده است : ملک الموت ما بین زمین و آسمان قرار دارد، اعوان و انصارش روح انسان ها را از جاى خودشان مى گیرند تا وقتى به گلوى آنان رسید. در این هنگام ملک الموت روح ها را مى گیرد و از بدن ها خارج مى کند و به سوى خدا مى برد.

در این اخبار مى گوید: اول ملائکه جانها را مى گیرند و تا گلو مى رسانند بعد ملک الموت آنان را از بدن خارج مى کند که هر دو در گرفتن روح دخالت دارند.

4 - نقل شده است : براى ملک الموت حربه و سلاحى است که بزرگى آن ، از مغرب تا مشرق مى باشد و او بر تمام جهان احاطه دارد و همه مردم را مى تواند در یک لحظه مشاهده کند.

 هیچ خانه اى نیست مگر آن که ملک الموت روزى دو مرتبه با اهل آن دیدار مى کند. وقتى دید انسانى مرگش ‍ نزدیک شده است ، با آن سلاحى که در دست دارد بر سر او مى زند و مى گوید:

 (به هوش باش ) الان لشکرهاى مرگ به دیدن تو مى آیند.
در این حدیث مى گوید: اول ملک الموت با ضربه بر سر انسان مى زند و بعد ملائکه براى

قبض روح او آماده مى شوند.

5 - عده اى گفته اند: آن کس قادر بر مرگ انسان است خداوند متعال مى باشد که شریک و یاورى ندارد. او قبض روح افراد را به ملک الموت واگذار کرده است به طورى که او قدرت ندارد روحى را جلوتر یا عقب تر قبض کند. ملک الموت دستیاران و کمک کارانى دارد که آنها جانها را از جاى خود بیرون مى کشند تا به گلو رسد و ملک الموت آنها را از جسد بیرون مى آورد. مرگ قانونى عمومى

 آن طور که از آیات قرآن و روایات معصوم علیهم السلام به دست مى آید و در طول تاریخ عالم خلقت تجربه شده است ، مرگ قانونى عمومى است ، سرنوشتى که براى همه انسان ها، همه موجودات زنده و بلکه همه موجودات غیر زنده حتمى و ثابت است . قرآن در این رابطه مى فرماید:

کل نفس ذائقة الموت ثم الینا ترجعون

((هر انسانى مرگ را مى چشد، سپس به سوى ما باز مى گردید)).

آیه به قانونى اشاره مى کند که بر تمام موجودات زنده جهان حاکم است . مى گوید: تمام زندگان ، خواه ناخواه روزى مرگ را خواهند چشید.

اگر چه بسیارى از مردم مایل اند، فناپذیرى خود را فراموش کنند. ولى این واقعیتى است که اگر ما آن را فراموش کنیم هرگز ما را فراموش نخواهد کرد، حیات و زندگى این جهان ، بالاخره پایانى دارد، روزى مى رسد که مرگ به سراغ هر کسى خواهد آمد و ناچار از این جهان رخت برخواهد بست .
این جهان ، سراى جاویدانى براى هیچ کس نیست ، بعضى زودتر و بعضى دیرتر باید بروند، فراق دوستان ، فرزندان و خویشان به هر حال تحقق مى یابد

که هر نفس کو آمد حیات چشد شربت نیستى و ممات دو روزى چو از زندگانى گذشت به سوى خدا باز خواهید گشت 
اصولا انسان در هر چیز شک و تردید کند، در مرگ نمى تواند تردید نماید. تمام اهل آسمان ها و زمین مى میرند، همه موجودات زنده در کام مرگ فرو مى روند، همه مخلوقات بدون استثنا اجل و سرآمدى دارند که لحظه اى در آن تاءخیر نیست ، ادعاى خلود و جاودانگى مردم درباره
 یکدیگر یا رهبران خود تعارف هاى بى محتوایى بیش نیست ، کدام خلود؟ کدام جاودانگى ؟ در حالى که همه انبیاء این راه را پیموده اند و همگى بدون استثنا از این گذرگاه گذشتند.

در حدیثى آمده است : وقتى آیه شریفه کل من علیها فان  ((تمام کسانى که بر روى زمین هستند فانى مى شوند)) نازل شد ملائکه گفتند:

فرمان مرگ اهل زمین صادر شد!

هر آن کس که روى زمین پا به جاست 
سرانجام او نیستى و فناست
 
و هنگامى که آیه ععع کل نفس ذائقة الموت ((هر انسانى مرگ را مى چشد)). نازل گشت ، فرشتگان گفتند: ((فرمان مرگ ما نیز صادر شد!))

(و راجع به مرگ عمومى تمام موجودات جهان مى فرماید:

کل شى ء هالک الا وجهه ((همه چیز این جهان فانى و نابود مى شود جز ذات پاک و بى همتاى او)).

این آیات ، هشدارى به همه انسانها در طول تاریخ است ، که از این سرنوشت و قانون عمومى و قطعى غافل نشوند. دائما به فکر مرگ باشند که غفلت از آن ، خطراتى براى دین و دنیا و آخرت انسان به بار مى آورد.
باید این را بدانیم که مرگ نعمتى از جانب خدا و سرنوشتى حتمى است که براى همه نوشته شده و خوب هم نوشته است . در این باره چنین باید گفت :

این سخن باید به آب زر نوشت گر رود سر  بر نگردد سرنوشت سر نوشت ما به دست خود نوشت خوشنویس است او نخواهد بد نوشت  مرگ شکننده لذت ها

   به یاد مرگ و سراى بعد از آن (عالم برزخ و قیامت ) بودن ، بهترین موعظه و سازنده ترین اندرز براى هر انسان است و توجه داشتن به آن ، اثر عمیقى در شکستن شهوات و پایان دادن به آرزوهاى دور و زدودن زنگار از آئینه دل دارد. غفلت نمودن از مرگ ، انسان را به پستى ،

 بى باکى ، بى دینى و بى غیرتى مى کشاند، قلب را مى میراند و او را از هر حیوانى گمراه تر و فرومایه تر مى کند.


در روایات از معصوم علیهم السلام وارد شده : انسان زیرک و مؤ من کسانى است که دائما به
 یاد مرگ باشد و هیچ وقت از آن غفلت نکند. به چند روایت توجه کنیم .

1 - از حضرت رسول صلى الله علیه و آله سئوال کردند: زیرک ترین مؤ منان چه کسانى هستند؟ فرمود: کسى که بیشتر به یاد مرگ بوده و خود را براى آن آماده کند.

2 - نیز از آن حضرت سئوال کردند: زاهدترین مردم کیست ؟ فرمود: کسى که قبر و عذاب هاى

 آن را از یاد نبرد، فریب زینت هاى دنیا را نخورد، سراى جاودان را بر این دنیاى زودگذر برگزیند، فردا را از عمر خود حساب نکند و خود را آماده مرگ نماید.

3 - هم چنین فرمود: زیاد به فکر نابودکننده لذت ها باشید. عرض شد: یا رسول الله ! آن چیست ؟ در پاسخ فرمود: مرگ است . آن کسى که به حقیقت ، از مرگ یاد مى کند در وسعت و

گشایش زندگى باشد، غرورش ‍ برطرف شود، دنیا بروى تنگ گردد، اگر در مضیقه و سختى باشد با یاد مرگ ، از فشار فکرى رهایى یابد و دنیا در نظرش وسیع و گسترده شود.

4 - از امام صادق علیه السلام در این باره نقل شده : به یاد مرگ بودن ، خواهش ها و هوس هاى نفسانى و شهوتهاى سرکش را در درون آدمى ، مى میراند و ریشه هاى غفلت را از دل مى کند، قلب و دل را به وعده هاى الهى نیرو مى بخشد، طبع و خوى بندگى را در نهاد انسان نرمى مى دهد و لطافت مى آفریند، نشانه هاى هواپرستى و رنگ و رنگارهاى دل باختگى به دنیا را در هم مى شکند، شعله هاى حرص و طمع را خاموش مى کند، دنیا را در نظر انسان

پست و کوچک مى گرداند. این است معنى سخن پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله که فرمود: ((یک ساعت فکر کردن از هفتاد سال عبادت بهتر است .))

به فکر مرگ بودن ، انسان را از گناه باز مى دارد، او را به سوى کارهاى نیک فرا مى خواند، ایمان را در دل مى آفریند، به زندگى و حیات انسان معنى و جهت مى دهد.

خیر و خوشبختى براى آن کسى است که ملائکه هنگام آمدن مرگ او را تکریم و احترام کنند و به شایستگى بدرقه نمایند.

خداوند متعال ، ((مرگ )) و حیات را در چند جاى قرآن فقط به خود نسبت مى دهد. در یک جاى

 آن فرموده :
له ملک السموات و الارض لا الله الا هو یحیى و یمیت

((خداوندى که حکومت آسمان ها و زمین از آن او است ، خداوندى که معبودى شایسته پرستش جز او وجود ندارد، خداوند، زنده مى کند و مى میراند و نظام حیات و مرگ به فرمان او است )).
در آیه دیگر مى فرماید:
و الله یحیى و یمیت و الله تعلمون بصیر((خداوند، زنده مى کند و مى میراند (و بهر حال مرگ و حیات به دست او است .) و خداوند، از
 همه اعمال بندگان با خبر است )).
فقط در یکى از آیات به علت مرگ و حیات انسان اشاره کوتاهى مى کند. آن جا که مى فرماید:

الذى خلق الموت والحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملا و هو العزیز الغفور

(( (خداوند) آن کسى است که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک بهتر عمل

 مى کند و او عزیز و غفور است .))

در آیه ، نخست آفرینش مرگ و حیات را به عنوان نشانه قدرت بى پایانش ‍ معرفى مى کند.

سپس مى فرماید:
هدف از این آفرینش ، حسن عمل است . آزمایشى که به عنوان انسان ها و هدایت به سوى قرب پروردگار خواهد بود.

ثانیا، دنیا را به عنوان یک میدان آزمایش معرفى کرده است ، میدانى براى آزمایش ((بهترین افراد از نظر عمل )) و طبعا کارت (عمل بهتر و خالص تر، زهد فزون تر، عقل و خرد کامل تر،

 خداترسى قوى تر، عمل کرد بیشتر به اوامر و نواهى خدا، بیشتر به یاد و آماده مرگ بودن و تهیه زاد و توشه براى مسافرت به سوى آخرت که همه این ها از مصادیق حسن عمل است .) 

برگزاری جشن بزرگ غدیر

جشن غدیر در مسجد بلال حبشی شهرک مولوی با حضور مومنین و نمازگزاران برگزار گردید. در این مراسم مداحان اهل بیت در وصف امیر المومنین (ع) به مدیحه سرایی پرداختند 

مداحان آقایان جعفری ، رضا نودهی و حاج قاسم محمد پور از بهشهر در پایان از همه عزیزان پذیرایی به عمل آمد. 

 

 

 

کانون فرهنگی مسجد بلال حبشی

عید غدیر در سیره اهل‏بیت(ع)

عید غدیر در سیره اهل‏بیت(ع)

نویسنده:جواد محدثى

غدیر، تنها نه به عنوان «روزى تاریخى‏» ، بلکه به عنوان یک‏«عید اسلامى‏» مطرح است. عید بودن آن نیز، مراسم و سنتهاى خاصى‏را مى‏طلبد و نه تنها باید آن را عید دانست، بلکه باید آن را عید گرفت و به شادمانى پرداخت و به عنوان تعظیم شعائر دینى، آن‏را بزرگ داشت و برشکوه آن افزود، تا ارزشهاى نهفته در این روزعظیم، همواره زنده بماند و سیره معصومین(علیهم السلام)احیاگردد.

مسابقه «غدیر» و «عیدگرفتن‏» این روز مقدس، به زمان ‏پیامبراکرم(ص)مى‏رسد. در دوران ائمه دیگر نیز این سنت دینى‏ادامه داشته و امینان وحى الهى، همچون امام صادق(ع)و امام‏رضا(ع)آن را آشکار ساخته و یادش را گرامى و زنده نگه مى‏داشتند. پیش از آنان نیز، امیرالمومنین(ع)احیاگر این عید بود.

رمز عید بودن «غدیر» نیز، کمال دین و اتمام نعمت در سایه‏تداوم خط رسالت در شکل و قالب امامت‏ بود. به فرمان پیامبر خدا(ص)مسلمانان مامور شدند «ولایت‏» را به‏صاحب ولایت تبریک گویند و با آن حضرت بیعت کنند. رسول خدا نیزبراین نعمت الهى شادمانى کرد و فرمود: «الحمدلله الذى فضلناعلى جمیع العالمین.»
آیه قرآن که به صراحت، این روز را روز اکمال دین و خشنودى‏پروردگار از این واقعه و این تعیین وصى دانسته، رمزدیگرى ازعید بودن غدیرخم است. فرخندگى این روز و عظمت این مراسم و عیدبودن غدیر، در آن روز و لحظه برهمگان روشن بود. این نکته راحتى «طارق بن شهاب‏» مسیحى که در مجلس عمربن خطاب حضور داشت،فهمیده بود که گفت: اگر این آیه(الیوم اکملت لکم‏دینکم...)(مائده / 3) در میان ما نازل شده بود، روز نزول آیه‏را عید مى‏گرفتیم. هیچ یک از حاضران نیز حرف او را رد نکردند. خود عمر نیز سخنى گفت که به نوعى پذیرش حرف او بود.
عید گرفتن غدیر
غدیر، تنها نه به عنوان «روزى تاریخى‏» ، بلکه به عنوان یک‏«عید اسلامى‏» مطرح است. عید بودن آن نیز، مراسم و سنتهاى خاصى‏را مى‏طلبد و نه تنها باید آن را عید دانست، بلکه باید آن را عید گرفت و به شادمانى پرداخت و به عنوان تعظیم شعائر دینى، آن‏را بزرگ داشت و برشکوه آن افزود، تا ارزشهاى نهفته در این روزعظیم، همواره زنده بماند و سیره معصومین(علیهم السلام)احیاگردد.
همه این ویژگیها براى این روز بزرگ، موقعیتى والا و ارزشمندپدید آورد، آنچنان که رسول خدا(ص)و ائمه هدى و مومنانى که پیروآنان بودند، از موقعیت این روز شادمان بودند. مقصود ما از«عیدگرفتن‏» این روز نیز همین است. خود حضرت رسول نیز به این‏نکته اشاره و تصریح فرموده است، از جمله در روایتى که ‏مى‏فرماید: «روز غدیرخم، برترین اعیاد امت من است، روزى است که خداى‏متعال مرا فرمان داد تا برادرم على‏بن ابى‏طالب را به عنوان‏پرچمى هدایتگر براى امتم تعیین کنم که پس از من به وسیله اوراهنمایى شوند، و آن، روزى است که خداوند در آن روز، دین راکامل ساخت و نعمت را بر امتم به کمال و تمام رساند و اسلام رابه عنوان دین، برایشان پسندید.»
کلام دیگر پیامبر(ص)که فرموده بود: «به من تهنیت‏بگویید، به‏من تهنیت‏بگویید.» نیز نشان دهنده همین عید بودن روز غدیر درکلام حضرت رسول است.
خود امیرالمومنین(ع)در ادامه خط پیامبر، این روز را عید گرفت‏و در سالى که روز جمعه با روز غدیر مصادف شده بود، در ضمن خطبه‏ عید فرمود: «خداوند متعال براى شما مومنان، امروز دو عید بزرگ وشکوهمند را مقارن قرار داده است که کمال هرکدام به دیگرى است،تا نیکى واحسان خویش را در باره شما کامل سازد و شما را به راه‏رشد برساند و شما را دنباله‏رو کسانى قرار دهد که بانور هدایتش‏روشنایى گرفته‏اند و شما را به راه نیکوى خویش ببرد و به نحوکامل از شما پذیرایى کند. پس جمعه را محل گردهمایى شما قرارداده و به آن فراخوانده است، تا گذشته را پاک سازد و آلودگیهاى‏جمعه تا جمعه را بشوید، نیز براى یادآورى مومنان و بیان خشیت‏تقوا پیشگان مقرر ساخته است و پاداشى چند برابر پاداشهاى‏مطیعان در روزهاى دیگر قرار داده و کمال این عید، فرمانبردارى‏از امرالهى و پرهیز از نهى او و گردن نهادن به طاعت اوست. پس‏توحید خدا، جز با اعتراف به نبوت پیامبر(ص)پذیرفته نیست و دین،جز با قبول ولایت‏به امر الهى قبول نمى‏شود و اسباب طاعت‏خدا جزبا چنگ زدن به دستگیره‏هاى خدا و اهل‏ولایت، سامان نمى‏پذیرد.

خداوند در روز غدیر، برپیامبرش چیزى نازل کرد که بیانگراراده‏اش در باره خالصان و برگزیدگان است و او را فرمان داد که‏پیام را ابلاغ کند و از بیماردلان و منافقان هراس نداشته باشد وحفاظت او را عهده دار باشد... .
(تا آنجا که فرمود:)رحمت‏ خدا برشماباد! پس از پایان این‏تجمع، به خانه‏ها برگردید و به خانواده خود، وسعت و گشایش دهیدو به برادران خود نیکى کنید و خداوند را بر نعمتى که ارزانى‏تان‏کرده، سپاس گویید. باهم باشید، تا خداوند هم متحدتان سازد، به‏یکدیگر نیکى کنید، تا خداوند هم الفت‏شما را پایدار کند، ازنعمت الهى به یکدیگر هدیه دهید، آن گونه که خداوند برشما منت‏نهاده و پاداش آن را در این روز، چندین برابر عیدهاى گذشته وآینده قرار داده است. نیکى دراین روز، ثروت را مى‏افزاید و عمررا طولانى مى‏کند. ابراز عاطفه و محبت‏به هم در این روز، موجب‏رحمت و لطف خدا مى‏شود. تا مى‏توانید، در این روز از وجودتان خرج‏خانواده و برادرانتان کنید و در برخوردها و ملاقاتها ابرازشادمانى و سرور کنید... »
آیین عید غدیر و ائمه
ائمه اهل‏بیت(علیهم السلام)، این روز را شناخته و شناسانده وآن را عید نامیدند و همه مسلمانان را به عیدگرفتن آن دستوردادند و فضیلت آن روز و ثواب نیکوکارى در آن را بیان کردند.
فرات بن احنف مى‏گوید: به امام صادق(ع)عرض کردم: جانم فدایت!
آیا مسلمانان عیدى برتر از عید فطر و قربان و جمعه و روز عرفه‏دارند؟ فرمود: آرى! با فضیلت‏ترین، بزرگترین و شریفترین روز عیدنزد خداوند، روزى است که خدا دین را در آن کامل ساخت وبرپیامبرش محمد(ص)این آیه را نازل فرمود: (الیوم اکملت لکم‏دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا)گفتم: آن‏کدام روز بود؟ فرمود: هرگاه یکى از پیامبران بنى‏اسرائیل‏مى‏خواست جانشین خود را تعیین کند و انجام مى‏داد، آن روز را عیدقرار مى‏دادند. آن روز، روزى است که پیامبر اکرم(ص)على(ع)را به‏عنوان هادى امت نصب کرد و این آیه نازل شد و دین کامل گشت ونعمت‏خدا بر مومنان، تمام‏شد. گفتم: آن روز، کدام روز از سال‏است؟ فرمود: روزها جلو و عقب مى‏افتد، گاهى شنبه است، گاهى یک‏شنبه، گاهى دوشنبه، تا... آخر هفته. گفتم: در آن روز، چه کارى‏سزاوار است که انجام دهیم؟ فرمود: آن روز، روز عبادت و نماز وشکر و حمد خداوند و شادمانى است، به خاطر منتى که خدا بر شمانهاد و ولایت ما را قرار داد. دوست دارم که آن روز را روزه ‏بگیرید.
حسن بن راشد از امام صادق(ع)روایت مى‏کند که: به آن حضرت عرض‏کردم: جانم فدایت! آیا مسلمانان را جز عید فطر و قربان، عیدى‏است؟ فرمود: آرى اى حسن! بزرگتر و شریف‏تر از آن دو. پرسیدم: چه‏ روزى است؟ فرمود: روزى که امیرالمومنین(ع)به عنوان نشانه ‏راهنما براى مردم منصوب شد. گفتم: فداى شما! در آن روز چه کارى‏سزاوار است که انجام دهیم؟ فرمود: روزه مى‏گیرى و برپیامبر ودودمانش درود مى‏فرستى و از آنان که در حقشان ستم کردند، به‏درگاه خدا تبرى مى‏جویى. همانا پیامبران الهى به اوصیاء خویش‏دستور مى‏دادند روزى را که جانشین تعیین شده، «عید» بگیرند. پرسیدم: پاداش کسى که آن روز را روزه بگیرد چیست؟ فرمود: برابربا روزه شصت ماه است.
عبدالرحمان بن سالم نیز از پدرش روایت کرده که: از حضرت‏صادق(ع)پرسیدم: آیا مسلمانان غیر از جمعه، قربان و فطر، عیدى‏دارند؟ فرمود: آرى، عیدى محترم‏تر. گفتم: چه روز؟ فرمود: روزى‏که حضرت رسول(ص)، امیرالمومنین(ع)را به امامت منصوب کرد وفرمود: «من کنت مولاه فهذا على مولاه‏» . عرض کردم: آن روز، چه‏روزى است؟ فرمود: به روزش چه کاردارى؟ سال در گردش است، ولى آن‏روز، هیجدهم ذى‏حجه است. پرسیدم: در آن روز شایسته است چه کارى‏انجام شود؟ فرمود: در آن روز، با روزه و عبادت و یادکردن محمدو آل محمد، خداوند را یاد مى‏کنید. همانا پیامبراکرم(ص) توصیه‏فرمود که مردم این روز را عیدبگیرند. پیامبران همه چنین‏مى‏کردند و به جانشینان خود وصیت مى‏کردند که روز تعیین جانشین‏را عید بگیرند.
امام صادق(ع)نیز روزه غدیرخم را برابر با صد حج و عمره مقبول‏نزد خداوند مى‏دانست و آن را «عید بزرگ خدا» مى‏شمرد.
در «خصال‏» صدوق از مفضل بن عمر روایت‏شده که: به حضرت‏صادق(ع)عرض کردم: مسلمانان چند عید دارند؟ فرمود: چهارعید. گفتم: عید فطر و قربان و جمعه را مى‏دانم. فرمود: برتر از آنهاروز هیجدهم ذى‏حجه است. روزى که پیامبرخدا(ص)، (دست)حضرت‏امیر(ع)را بلند کرد و او را حجت‏بر مردم قرار داد. پرسیدم: دراین روز، چه باید بکنیم؟ فرمود: با آنکه هرلحظه باید خدا راشکر کرد، ولى دراین روز، به شکرانه نعمت الهى باید روزه گرفت. انبیاى دیگر نیز این گونه به اوصیاى خود سفارش مى‏کردند که روزمعرفى وصى را روزه بدارند و عید بگیرند.
در حدیث دیگرى در «مصباح‏» شیخ طوسى‏» امام صادق(ع)آن روزرا روزى عظیم و مورد احترام معرفى کرده است که خداوند حرمت آن‏را برمومنان گرامى داشته و دینشان را کامل ساخته و نعمت رابرآنان تمام نموده است و در این روز، با آنان عهد و میثاق خویش‏را تجدید کرده است. امام، غدیرخم را روز عید و شادمانى و سرورو روز روزه شکرانه دانسته که روزه‏اش معادل شصت ماه از ماههاى‏حرام(محرم، رجب، ذى قعده و ذى حجه)است.
در حدیثى دیگر است که، حضرت صادق(ع)در حضور جمعى از هواداران‏و شیعیانش فرمود: آیا روزى را که خداوند، با آن روز، اسلام رااستوار ساخت و فروغ دین را آشکار کرد و آن را براى ما و دوستان‏و شیعیانمان عید قرار داد، مى‏شناسید؟ گفتند: خدا و رسول وفرزند پیامبر داناتر است، آیا روز فطر است؟ فرمود: نه. گفتند: روز قربان است؟ فرمود: نه، هرچند این دو روز، بسیار مهم وبزرگند، اما روز «فروغ دین‏» از اینها برتر است، یعنى روزهیجدهم ذى حجه... . فیاض بن محمدبن عمر طوسى در سال 259(درحالى که خودش 90 سال داشت.)گفته است که حضرت رضا(ع) را در روزغدیر ملاقات کردم، درحالى که در محضر او جمعى از یاران خاص وى‏بودند و امام(ع)آنان را براى افطار نگاه داشته بود و به‏خانه‏هاى آنان نیز طعام و خلعت و هدایا، حتى کفش و انگشترفرستاده بود و وضع
آنان و اطرافیان خود را دگرگون ساخته بود وپیوسته فضیلت و سابقه این روز بزرگ را یاد مى‏فرمود.
محمدبن علاء همدانى و یحیى بن‏جریح بغدادى مى‏گویند: ما به قصد دیدار احمدبن اسحاق قمى (از اصحاب امام عسکرى«ع‏») درشهر قم به درخانه‏اش رفته، در زدیم. دخترکى آمد. از او درباره احمدبن اسحاق پرسیدیم. گفت: او مشغول عید خودش است، امروزعید است. گفتیم: سبحان الله! عید شیعیان چهارتاست: عیدقربان،فطر، غدیر و جمعه. این نیز نشان دهنده سیره عملى بزرگان شیعه، نسبت‏به این روزفرخنده است.

امید است که جامعه شیعى، با اهتمام ورزیدن به عید ولایت ورهبرى، رشد خودشان را نشان دهند و با تکریم این حبل المتین‏استوار شیعه، دین خویش را نسبت‏به بنیادهاى اعتقادى ادا کنند.

منبع:ماهنامه کوثر

اعمال شب و روز عید غدیر

 ای علی تو نشان هدایت این امتی؛ هر که تو را دوست بدارد ، رستگار شود و هر که تو را دشمن بدارد ، به هلاک افتد.    پیامبر اکرم (ص)

ولایت علی بن ابی طالب (ع) ولایت خدا و محبت او عبادت خدا و پیروی از او فریضه ای از جانب خدا است . پیامبر اکرم (ص)

هر که من مولای اویم پس علی مولای او است .  پیامبر اکرم (ص)

روز غدیر خم برترین عید امت من است .  پیامبر اکرم (ص)

خداوند پس از غدیر خم برای کسی حجت و عذری باقی نگذاشت .  حضرت فاطمه زهرا (س )
 

اعمال شب و روز عید غدیر
شب هیجدهم شب عید غدیر و شب با شرافتى است سید در اقبال دوازده رکعت
نماز به یک سلام به کیفیتى مخصوص براى این شب با دعائى نقل کرده است

روز هیجدهم روز عید غدیر عظیمترین اعیاد است و مبعوث نفرموده حق تعالى پیغمبرى را مگر آنکه عید کرده است این روز را و حرمت آن را دانسته است و نامش ‍ در آسمان روز عهد معهود است و نامش در زمین روز میثاق است و روایت است که از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند که آیا مسلمانان را عیدى هست غیر از جمعه و اضحى و فطر فرمود بلى عیدى هست که از همه حرمتش بیشتر است

راوى گفت کدام عید است فرمود که آن روزى است که نَصْبْ کرد حضرت رسول (ص) حضرت امیرالمؤ منین  علی (ع) را به خلافت خود و فرمود که هر که من مولى و آقاى اویم پس على مولى و آقا و پیشواى او است و آن روز هیجدهم ذى الحجّه است راوى گفت که چه کار در آن روز باید کرد فرمود که باید روزه بدارید و عبادت کنید و محمد و آل محمدعَلیهمُ السلام را یاد کنید و بر ایشان صَلَوات بفرستید و وصیّت کرد رسول خدا(ص) امیرالمؤ منین علی  (ع) را که این روز را عید گرداند و هر پیغمبرى وصىّ خود را وصیّت مى کرد که این روز را عید گردانند و در حدیث ابن ابى نَصر بَزَنطى است از حضرت رضاعلیه السلام که فرمود اى پسر ابى نصر هر کجا که باشى سعى کن که روز غدیر نزد قبر مطهّر حضرت امیرالمؤ منین  علی (ع) حاضر شوى بدرستى که خدا در این روز مى آمرزد از هر مرد مؤ من و زن مؤ منه گناه شصت ساله ایشان را و در این روز آزاد مى کند از آتش جهنّم دو برابر آنچه آزاد کرده است در ماه رمضان و شب قدر و شب فطر و یک درهم که در این روز به برادران مؤ من بدهى برابر است با هزار درهم که در اوقات دیگر بدهى و احسان کن در این روز به برادران مؤ من خود و شاد گردان هر مرد مؤ من و زن مؤ منه را به خدا قَسَم که اگر مردم فضیلت این روز را بدانند چنانکه باید هر آینه هر روز ده مرتبه ملائکه با ایشان مصافحه کنند و بالجمله تعظیم این روز شریف لازم و اعمال آن چند چیز است :

 

اول : روزه که کفاره شصت سال گناه است و در خبریست که برابر است با روزه عمر دنیا و معادل است با صد حجّ و صد عمره دوم : غسل  

سوم:  زیارت حضرت امیرالمؤ منین  علی (ع) شایسته است که انسان هر کجا که باشد سعى کند خود را به قبر مطهر آن حضرت برساند و از براى آن جناب در این روز سه زیارت مخصوصه نقل شده که یکى از آنها زیارت معروف امین الله است که از نزدیک و دور خوانده مى شود و آن از زیارات جامعه مطلقه است

چهارم :بخواند تعویذى را که سیّد در اقبال از حضرت رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله روایت کرده

پنجم : دو رکعت نماز کند زمان نماز بهتر است نردیکیهای غروب باشد چون در همان زمان بوده که حضرت رسول اکرم (ص) ، امام علی (ع) را به خیلافت وامامت مردم نصب فرموده  .یک مرتبه سوره مبارکه حمد  ، ده مرتبه سوره مبارکه توحید ، ده مرتبه سوره مبارکه قدرو ده مرتبه آیة الکرسى بخواند که برابر با صد هزار حج و صد هزار عمره و حوائج دنیا و آخرت او را به آسانى  برآورده نماند به سجده رود و صد مرتبه شکر خدا کند پس سر از سجده بردارد و بخواند

 

اَللّهُمَّ اِنِّى اَسْئَلُکَ بِاَنَّ لَکَ الْحَمْدَ وَحْدَکَ لا شَریکَ لَکَ وَاَنَّکَواحِدٌ اَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ تَلِدْ وَلَمْ تُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَکَ کُفُواً اَحَدٌ وَاَنَّمُحَمّداً عَبْدُکَ وَرَسُولُکَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ الِهِ یا مَنْ هُوَ کُلَّ یَوْمٍ فى شَاْنٍ کَما کانَ مِنْ شَاْنِکَ اَنْ تَفَضَّلْتَ عَلَىَّ بِاَنْ جَعَلْتَنى مِنْ اَهْلِ اِجابَتِکَ وَاَهْلِ دِینِکَ وَاَهْلِ دَعْوَتِکَ وَوَفَّقْتَنى لِذلِکَ فى مُبْتَدَءِخَلْقى تَفَضُّلاً مِنْکَ وَکَرَماً وَجُوداً ثُمَّ اَرْدَفْتَ الْفَضْلَ فَضْلاً وَالْجُودَجُوداً وَالْکَرَمَ کَرَماً رَاْفَةً مِنْکَ وَرَحْمَةً اِلى اَنْ جَدَّدْتَ ذلِکَ الْعَهْدَ لى تَجْدیداً بَعْدَ تَجدیدِکَ خَلْقى وَکُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیّاً ناسِیاً ساهِیاًغافِلاً فَاَتْمَمْتَ نِعْمَتَکَ بِاَنْ ذَکَّرْتَنى ذلِکَ وَمَنَنْتَ بِهِ عَلَىَّ وَهَدَیْتَنى لَهُ فَلیَکُنْ مِنْ شَاْنِکَ یا اِلهى وَسَیِّدى وَمَولاىَ اَنْ تُتِمَّ لى ذلِکَ وَلا تَسْلُبَنیهِ حَتّى تَتَوَفّانى عَلى ذلِکَ وَاَنتَ عَنّى راضٍ فَاِنَّکَ اَحَقُّ المُنعِمینَ اَنْ تُتِمَّ نِعمَتَکَ عَلَىَّ اَللّهُمَّ سَمِعْنا وَاَطَعْنا وَاَجَبْنا داعِیَکَ بِمَنِّکَ فَلَکَ الْحَمْدُ غُفْرانَکَ رَبَّنا وَاِلَیکَ المَصیرُ امَنّا بِاللّهِ وَحدَهُ لاشَریکَ لَهُ وَبِرَسُولِهِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَصَدَّقْنا وَاَجَبْنا داعِىَ اللّهِ وَاتَّبَعْنَا الرَّسوُلَ فى مُوالاةِ مَوْلینا وَمَوْلَى الْمُؤْمِنینَ اَمیرِالمُؤْمِنینَ عَلِىِّ بْنِ اَبیطالِبٍ عَبْدِاللّهِ وَاَخى رَسوُلِهِ وَالصِّدّیقِ الاْکْبَرِ وَالحُجَّةِ عَلى بَرِیَّتِهِ المُؤَیِّدِ بِهِ نَبِیَّهُ وَدینَهُ الْحَقَّ الْمُبینَ عَلَماً لِدینِ اللّهِ وَخازِناً لِعِلْمِهِ وَعَیْبَةَ غَیْبِ اللّهِ وَمَوْضِعَ سِرِّ اللّهِ وَاَمینَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ وَشاهِدَهُ فى بَرِیَّتِهِ اَللّهُمَّ رَبَّنا اِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادى لِلا یمانِ اَنْ امِنُوا بِرَبِّکُمْ فَامَنّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَکَفِّرْ عَنّا سَیِّئاتِنا وَتَوَفَّنا مَعَ الاْبْرارِ رَبَّنا وَ اتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِکَ وَلا تُخْزِنا یَوْمَ الْقِیمَةِ اِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمیعادَ فَاِنّا یا رَبَّنا بِمَنِّکَ وَلُطْفِکَ اَجَبْنا داعِیَکَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ وَصَدَّقْناهُ وَصَدَّقْنا مَوْلَى الْمُؤْمِنینَ وَکَفَرْنا بِالجِبْتِ وَالطّاغُوتِ فَوَلِّنا ما تَوَلَّیْنا وَاحْشُرْنا مَعَ اَئِمَّتِنا فَاِنّا بِهِمْ مُؤْمِنُونَ مُوقِنُونَ وَلَهُمْ مُسَلِّمُونَ امَنّا بِسِرِّهِمْ وَعَلانِیَتِهِمْ وَشاهِدِهِمْ وَغائِبِهِمْ وَحَیِّهِمْ وَمَیِّتِهِمْ وَرَضینا بِهِمْ اَئِمَّةً وَقادَةً وَسادَةً وَحَسْبُنا بِهِمْ بَیْنَنا وَبَیْنَ اللّهِ دُونَ خَلْقِهِ لا نَبْتَغى بِهِمْ بَدَلاً وَلانَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِمْ وَلیجَةً وَبَرِئْنا اِلَى اِلله مِنْ کُلِّ مَنْ نَصَبَ لَهُمْ حَرْباًمِنَ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ مِنَ الاْوَّلینَ وَالاْ خِرینَ وَکَفَرْنا بِالْجِبْتِ وَالطّاغُوتِ وَالاَوثانِ الاَرْبَعَةِ وَاَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ وَکُلِّ مَنْ والاهُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ مِنْ اَوَّلِ الدَّهرِ اِلى آخِرِهِ اَللّهُمَّ اِنّا نُشْهِدُکَ اَنّا نَدینُ بِما دانَ بِهِ مُحَمَّدٌ وَ الُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمْ وَقَوْلُنا ما قالُوا وَدینُنا ما دانُوا بِهِ ما قالُوا بِهِ قُلْنا وَما دانُوا بِهِ دِنّا وَما اَنْکَرُوا اَنْکَرْنا وَمَنْ والَوْا والَیْنا وَمَنْ عادَوْا عادَیْنا وَمَنْ لَعَنُوا لَعَنّا وَمَنْ تَبَرَّؤُا مِنْهُ تَبَرَّاْنا [مِنْهُ] وَمَنْ تَرَحَّمُوا عَلَیْهِ تَرَحَّمْنا عَلَیْهِ آمَنّا وَسَلَّمْنا وَرَضینا وَاتَّبَعْنا مَوالِیَنا صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَللّهُمَّ فَتَمِّمْ لَنا ذلِکَ وَلا تَسْلُبْناهُ وَاجْعَلْهُ مُسْتَقِرّاً ثابِتاً عِنْدَنا وَلا تَجْعَلْهُ مُسْتَعاراً وَاَحْیِنا ما اَحْیَیْتَنا عَلَیْهِ وَاَمِتْنا اِذا اَمَتَّنا عَلَیْهِ الُ مُحَمَّدٍ اَئِمَّتُنا فَبِهِمْ نَاْتَمُّ وَاِیّاهُمْ نُوالى وَعَدُوَّهُمْ عَدُوَّ اللّهِ نُعادى فَاجْعَلْنا مَعَهُمْ فِى الدُّنْیا وَالاَّْخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبینَ فَاِنّ ا بِذ لِکَ ر اضُونَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ

خدایا از تو درخواست کنم بدانکه از براى تو است ستایش یگانه اى که شریک ندارى و توئى یکتاى یگانه اى بى نیاز که فرزندى ندارى و فرزند کسى نیستى و نیست برایت همتائى هیچکس و براستى محمد بنده و رسول تو است درودهاى تو بر او و آلش باد اى که هر روز در کارى هستى چنانچه از شاءن تو بود که بر من تفضل فرمودى به اینکه مرا از اهل اجابتت و از اهل دینت و اهل دعوتت قرار دادى و موفقم داشتى بدان در آغازآفرینشم از روى تفضل و کرم و بخششت سپس دنبال آوردى این فضل را به فضلى دگر و این بخشش رابه بخششى دگر و این کرم را به کرمى دگر که آن هم از روى مهر و رحمتت بود تا بدانجا که تازه کردى این عهد رابرایم از نو پس از تجدید آفرینشم در صورتى که من در فراموشى بودم و فراموشکارى و بى خبرىو غفلت پس تو نعمتت را بر من تمام کردى به اینکه آن را به یادم انداختى و بدان بر من منت نهادى و بر آن راهنمائیم کردى پس همچنان باید از شاءن تو باشد اى معبود و آقا و مولاى من که تمام کنى برایم آن نعمت را و از من سلب نفرمائى آن را تا هنگامى که بمیرانیم بر آن در حالى که تو از من خوشنود باشى که براستى تو سزاوارترین نعمت بخشانى که نعمتت را بر من به پایان رسانى خدایا شنیدیم و پیروى کردیم و خواننده ات را اجابت کردیم به لطف تو پس از آن تو است حمد و آمرزشت را خواهانیم پروردگارا و به سوى تو است بازگشت ایمان داریم به خداى یگانه اى که شریک ندارد و به رسولش محمد صلى اللّه علیه و آله و تصدیق کردیم و اجابت کردیمداعى خدا را و پیروى کردیم از رسول (او) در مورد دوستى و اطاعت مولایمان و مولاى مؤ منان امیرمؤ منان على بن ابى طالب بنده خدا و برادر رسول او و صدیق اکبرو حجت او بر آفریدگانش آنکه خداوند پیامبرش و دین حق آشکارش را بوسیله او تایید کرد نشانه و پرچم دینخدا و خزینه دار دانش او و گنجینه غیب خدا و جایگاه راز خدا و امین خدا برخلق او و گواه او در آفریدگانش خدایا اى پروردگار ما ما شنیدیم منادى را که ندا مى کردبراى ایمان (و مى گفت ) ایمان آورید به پروردگارتان پروردگارا ما هم ایمان آوردیم پس بیامرز گناهانمان راو بدیهامان را پوشیده دار و ما را با نیکان بمیران پروردگارا عطا کن به ما چیزى را که بوسیله فرستادگانت به ما وعده دادى ودر روز رستاخیز رسوایمان مکن که براستى تو خلف وعده نمى کنى ، پس ما اى پروردگار به احسان و لطف تواجابت کردیم داعى تو را و پیروى کردیم از رسول تو و تصدیقش کردیم و نیز تصدیق کردیم مولاى مؤ منان راوکافر شدیم به جبت و طاغوت (غاصبان حقوق آن حضرت ) پس والى ما گردان آن را که ما به ولایت برگزیدیم وبا امامانمان محشورمان کن که براستى ما بدیشان ایمان و اعتقاد داریم و تسلیم آنانیم ایمان داریم بر نهانشان و آشکارشان و حاضرشان و غائبشان و زنده شان و مرده شان و خوشنودیم به امامتشان و آقائیشان و همانها ما رادر مابین خود و خدا از سایر خلق کافى هستند نجوئیم بجاى ایشان بدلى و نگیریم جز ایشان همدمى (یا معتمدى ) و بیزارى جوئیم به درگاه خدا از هر که برپا کند در برابرشان جنگى از جن و انس از اولین و آخرین و کافر شدیم به جبت و طاغوت و بتهاى چهارگانه و دنبال روندگان و پیروانشان و هر که دوستشان دارد از جن و انس از آغاز روزگار تا پایان آن خدایا تو را گواه مى گیریم که ما متدین هستیم بدانچه متدین شد بدان محمد و آل محمد درود خدا بر اووبرایشان بادوگفتارما همان است که آنهاگفتند ودین ماهمان است که آنهامتدین بدان بودندهرچه راآنان گفتند ماهم گفتیم وهرچه راآنان متدینبدان شدند ماهم شدیم وهرچه را آنان انکار کردند ماهم انکار کردیم وهرکه رادوست داشتند دوست داریم وهرکه را دشمن دارند دشمن داریم و هر که را لعن کردند لعن کنیم و از هر که بیزارى جستند بیزارى جوئیم و بر هر که ترحم کردند ترحم کنیم ایمان آوردیم و تسلیم و خوشنود گشتیم و پیروى کردیم از سرورانمان درودهاى خدا بر ایشان بادخدایا پس تو آن را براى ما تکمیل کن و از ما سلب مفرما و آنرا پایگاهى ثابت در پیش ما قرار ده وپایگاه عاریت و موقتش قرار مده و زنده مان دار بر همان تا هرگاه که زنده مان دارى و بمیرانمان بر آن هرگاه مى راندیمان ،آل محمد پیشوایان مایند به آنها اقتدا کنیم و آنان را دوست داریم و دشمنشان را که دشمن خدا است دشمن داریم پس ما را در دنیا و آخرت با ایشان قرار ده و از مقربان درگاهت گردان که براستى ما به همان خوشنودیم اى مهربانترین مهربانان

پس باز به سجده رود وصد مرتبه اَلْحَمْدُلِلّهِ و صد مرتبه شُکْراًلِلّهِ بگوید و روایت است که هر که این عمل را بجا آورد ثواب کسی را دارد که در روز عید غدیر حضرت رسول اکرم (ص) را دیده باشد  و با آن حضرت بر ولایت علی (ع) بیعت کرده باشد و برابر با صد هزار حج و صد هزار عمره و حوائج دنیا و آخرت او را به آسانى  برآورده نماند  و...

ششم: بعد از اتمام نماز بهتر است این دعا را بخواند سَمِعْنا رَبَّنا اِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً  

هفتم : خواندن دعاء ندبه

هشتم : بخواند این دعا را که سید بن طاوس از شیخ مفید نقل کرده :

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَعَلِىٍّ وَلِیِّکَ وَالشَّاْنِ وَالْقَدْرِ الَّذى خَصَصْتَهُما بِهِ دُونَ خَلْقِکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَعَلِی وَاَنْ تَبْدَءَ بِهِما فى کُلِّ خَیْرٍ عاجِلٍ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ الاْئِمَّةِ الْقادَةِ وَالدُّعاةِ السّادَةِ وَالنُّجُومِ الزّاهِرَةِ وَالاْعْلامِ الْباهِرَةِ وَساسَةِ الْعِبادِ وَاَرْکانِ الْبِلادِ وَالنّاقَةِ الْمُرْسَلَةِ وَالسَّفینَةِ النّاجِیَةِ الْجارِیَةِ فِى الْلُّجَجِ الْغامِرَةِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ خُزّانِ عِلْمِکَ وَاَرْکانِ تَوْحِیدِکَ وَدَعآئِمِ دینِکَ وَمَعادِنِ کَرامَتِکَ وَصِفْوَتِکَ مِنْ بَرِیَّتِکَ وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ الاْتْقِیآءِ الاْنْقِیآءِ النُّجَبآءِ الاْبْرارِ وَالْبابِ الْمُبْتَلى بِهِ النّاسُ مَنْ اَتاهُ نَجى وَمَنْ اَباهُ هَوى اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اَهْلِ الذِّکْرِ الَّذینَ اَمَرْتَ بِمَسْئَلَتِهِمْ وَذَوِى الْقُرْبَى الَّذینَ اَمَرْتَ بِمَوَدَّتِهِمْ وَفَرَضْتَ حَقَّهُمْ وَجَعَلْتَ الْجَنَّةَ مَعادَ مَنِ اقْتَصَّ اثارَهُمْ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ کَما اَمرَوُا بِطاعَتِکَ وَنَهَوْا عَنْ مَعْصِیَتِکَ وَدَلّوُا عِبادَکَ عَلى وَحْدانِیَّتِکَ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَنَجیبِکَ وَصَفْوَتِکَ وَاَمینِکَ وَرَسُولِکَ اِلى خَلْقِکَ وَبِحَقِّ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَیَعْسُوبِ الدّینِ وَقاَّئِدِ الْغُرِّ الْمُحَجَّلینَ الْوَصِىِّ الْوَفِىِّ وَالصِّدّیقِ الاْکْبَرِ وَالْفارُوقِ بَیْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ وَالشّاهِدِ لَکَ وَالدّالِّ عَلَیْکَ وَالصّادِعِ بِاَمْرِکَ وَالْمُجاهِدِ فى سَبیلِکَ لَمْ تَاْخُذْهُ فیکَ لَوْمَةُ لاَّئِمٍ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَجْعَلَنى فى هذَا الْیَوْمِ الَّذى عَقَدْتَ فیهِ لِوَلِیِّکَ الْعَهْدَ فى اَعْناقِ خَلْقِکَ وَاَکْمَلْتَ لَهُمُ الّدینَ مِنَ الْعارِفینَ بِحُرْمَتِهِ وَالْمُقِرّینَ بِفَضْلِهِ مِنْ عُتَقآئِکَ وَطُلَقائِکَ مِنَ النّارِ وَلاتُشْمِتْ بى حاسِدِى النِّعَمِ اَللّهُمَّ فَکَما جَعَلْتَهُ عیدَکَ الاْکْبَرَ وَسَمَّیْتَهُ فى السَّمآءِ یَوْمَ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ وَفِى الاْرْضِ یَوْمَ الْمیثاقِ الْمَاْخُوذِ وَالجَمْعِ المَسْئُولِ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَقْرِرْ بِهِ عُیُونَنا وَاجْمَعْ بِهِ شَمْلَنا وَلا تُضِلَّنا بَعْدَ اِذْ هَدَیْتَنا وَاجْعَلْنا لاِنْعُمِکَ مِنَ الشّاکِرینَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى عَرَّفَنا فَضْلَ هذَا الْیَوْمِ وَبَصَّرَنا حُرْمَتَهُ وَکَرَّمَنا بِهِ وَشَرَّفَنا بِمَعْرِفَتِهِ وَهَدانا بِنُورِهِ یا رَسُولَ اللّهِ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ عَلَیْکُما وَعَلى عِتْرَتِکُما وَعَلى مُحِبِّیکُما مِنّى اَفْضَلُ السَّلامِ ما بَقِىَ اللّیْلُ وَالنَّهارُ وَبِکُما اَتَوَجَّهُ اِلىَ اللّهِ رَبّى وَرَبِّکُما فى نَجاحِ طَلِبَتى وَقَضآءِ حَوآئِجى وَتَیْسیرِ اُمُورى اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَلْعَنَ مَنْ جَحَدَ حَقَّ هذَا الْیَوْمِ وَاَنْکَرَ حُرْمَتَهُ فَصَدَّ عَنْ سَبیلِکَ لاِِطْفآءِ نُورِکَ فَاَبَى اللّهُ اِلاّ اَنْ یُتِمَّ نُورَهُ اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَاکْشِفْ عَنْهُمْ وَبِهِمْ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ الْکُرُباتِ اَللّهُمَّ امْلاَءِ الاْرْضَ بِهِمْ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً وَاَنْجِزْ لَهُم ما وَعَدْتَهُمْ اِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمیعادَ

خدایا از تو درخواست کنم به حق محمد پیامبرت و به حق على ولى تو و بدان منزلت و مرتبه اى که بدان وسیله آن دو را از سایر مخلوق خود اختصاص دادى کهدرود فرستى بر محمد و على و از آنان شروع کنى در دادن هر خیرى که فورى است خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد پیشوایان رهبر و خوانندگان بزرگ و سرور و ستارگان درخشان و نشانه هاى فروزان و تدبیرکنندگان کار بندگان و پایه هاى جاهاى آباد و ناقه فرستاده شده و کشتى نجات که روان است در دریاهاى ژرف پرآب خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد گنجینه هاى دانشت و پایه هاى محکم توحید تو و ستونهاى دین تو و معدنهاى کرامتت و برگزیدگان از خلقت و بهترین آفریدگانت آن پرهیزکاران پاکیزه و برگزیدگان نیکوکار و درگاهى که مورد ابتلاى مردم است هرکه بدان درگاه آمد نجات یافت و هرکه سرباز زد سقوط کرد خدایا درود فرست برمحمد و آل محمد اهل ذکرى که دستور فرمودى بپرسش مسائل از آنها و خویشاوندانى که دستور فرمودى به دوست داشتنشان و حقشان را واجب کردى و بهشت را بازگشتگاه (و سرمنزل ) کسى قرار دادى که آثارشان را پیروى کند خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد چنانچه دستور پیروى تو را دادند و از نافرمانیت نهى کردند و بندگانت را بیگانگیت راهنمایى کردند خدایا من از تو مى خواهم به حق محمد پیامبرت و گرامى و برگزیده و امین تو و فرستاده ات بسوى خلق و به حق امیرمؤ منان و پیشواى دین و رهبر سفیدرویان آن وصى باوفا و صدیق اکبر و جداکننده بینحق و باطل و گواه تو و راهنمایى کننده بر تو و آشکار کننده دستورت و جهادکننده در راهت آنکه نگیردش (و ناراحتش نکند) درباره تو ملامت ملامت کننده اى که درود فرستى بر محمد و آل محمد و مرا قرار دهى در این روزى که بستى براى ولى خود پیمان (امامت ) را در گردن خلق خود و کامل گرداندى براى آنها دین را از عارفان به حرمتش و اقرارکنندگان به فضل او از آزادشدگان و رهاشدگانت از آتش و شاد مکن نسبت به من حسودانم را در نعمتهایت خدایا چنانچه آنرا عید بزرگ خود قرار داده اى و نامیدى آنرا در آسمان روز عهد معهود و در زمین روز پیمان گرفتن و انجمن بازخواست شده درود فرست بر محمد و آل محمد و روشن کن بوسیله اش دیدگان ما را و گردآور بدستش پراکندگى ما را و گمراهمان مکن پس از آنکه هدایتمان کردى و قرارمان ده از سپاسگزاران نعمتهایت اى مهربانترین مهربانان ستایش خاص خدایى است که شناساند به ما فضیلت این روز را و بینامان کرد به حرمت این روز و گرامیمان داشت بدان و شرافتمان داد به معرفتش و هدایتمان کرد به نورش اى رسول خدا اى امیرمؤ منان بر شما و بر عترت شما و بر دوستان شما بهترین سلام و درود من باد تا برپاست شب و روز و بوسیله او رو کنم بسوى خدا پروردگار من و پروردگارتان در موفق شدن به مقصودم و برآورده شدن حاجاتم و آسان شدن کارهایم خدایا از تو خواهم به حق محمد و آل محمد که درود فرستى بر محمد و آل محمد و لعنت کنى کسى را که انکار کند حق این روز را و انکار کند حرمتش را و جلوگیرى کرد از راه تو براى خاموش کردن نورت ولى خدا هم نمى خواهد جز آنکه نورش را آشکار کند خدایا گشایش ده به کار خاندان محمد پیامبرت و برطرف کن از ایشان و بوسیله ایشان از اهل ایمان گرفتاریها و محنتها را خدایا پرکن زمین را بوسیله ایشان از عدل و داد چنانچه پر شده از ستم و بیداد و وفا کن براى آنها آنچه را وعده دادى به آنها که براستى تو خلف وعده نمى کنى  .

آیت الله نوری همدانی: طلاب و روحانیون

آیت الله نوری همدانی:

طلاب و روحانیان با بیان و قلم، دستاوردهای انقلاب اسلامی را برای مردم تبیین کنند

حضرت آیت الله نوری همدانی، رسالت طلاب و روحانیان را کاری فرهنگی و جهادی عنوان کرد و گفت: طلاب و روحانیان باید با بیان و قلم خود دستاوردهای بی بدیل انقلاب اسلامی در عرصه های مختلف را برای مردم تبیین کنند.

آیت الله حسین نوری همدانی از مراجع تقلید، ظهر یک شنبه 23 آبان ماه در دیدار شماری از نمایندگان ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دیگر اقشار مردمی، با تسلیت سالروز شهادت امام محمد باقر(ع)، از این امام همام به عنوان شکافنده علوم یاد و بر ضرورت توجه جامعه و مردم به ابعاد مختلف شخصیتی و زندگی این امام معصوم تاکید کرد.   این مرجع تقلید در ادامه با بیان اینکه انبیا و اولیای الهی در دو جبهه فرهنگی و جهادی کار کردند، نقش و جایگاه طلاب و حوزویان را مهم ارزیابی کرد و گفت: طلاب و روحانیان باید در این دو عرصه حضوری فعال و جدی باشند.   وی فهم درست و دقیق دین و تبیین آن را وظیفه طلاب و روحانیان دانست و خاطرنشان کرد: با توجه به توطئه های دشمنان علیه ارزش های دینی و نظام اسلامی، روحانیان باید جامعه را از مشکلات و معضلات آگاه کنند و شبهات را پاسخ دهند.   آیت الله نوری همدانی تصریح کرد: در حال حاضر وهابی های افراطی هزاران کتاب علیه شیعیان چاپ و منتشر می کنند و در شهرهای مکه و مدینه و دیگر کشورها پخش می نمایند و ما باید در مقابل نقشه های آنها بیدار و هوشیار باشیم و حقانیت شیعه را اثبات کنیم.   وی کار طلاب و روحانیان را کاری فرهنگی و جهادی عنوان و تصریح کرد: طلاب و روحانیان افزون بر جبهه فرهنگی، در جبهه های جهادی نیز باید نقش خود را ایفا کنند، همانگونه که در جنگ تحمیلی نقش خود را به خوبی ایفا کرد.   آیت الله نوری همدانی، با اشاره به دستاوردهای بی نظیر جمهوری اسلامی ایران در عرصه های مختلف پزشکی، فناوری، کشاورزی، هسته ای و دیگر عرصه ها ابراز داشت: طلاب و روحانیان باید با بیان و قلم خود این دستاوردها را برای مردم تبیین کنند.   وی رمز موفقیت جمهوری اسلامی ایران را در برخورداری از روحیه جهادی و شهادت طلبی ذکر کرد و اظهار داشت: این عنصر در پیروزی، حفظ و تداوم انقلاب اسلامی و همچنین عرصه های نبرد حق علیه باطل بسیار مؤثر و کارساز بوده است و ما باید همواره به زنده نگه داشتن آن اهتمام داشته باشیم.   این مرجع تقلید با اشاره به نحوه شکل گیری حکومت در اسلام، خاطرنشان کرد: بنا بر آموزه های دینی، در راس نظام باید نبی، امام معصوم و ولی فقیه حضور داشته باشد، غیر از این هر نوع حکومتی غیرمشروع و طاغوتی خواهد بود.  آیت الله نوری همدانی با اشاره به آثار و اندیشه های امام راحل تاکید کرد: بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، حاصل تجارب و عمر گرانبهای خویش را در صحیفه آورده اند و ما باید به آثار و اندیشه های ایشان توجه کنیم.   جامعه بیش از هر زمانی به اندیشه ها و آثار امام نیاز دارد   وی با بیان اینکه جامعه امروزی بیش از هر زمان دیگری به اندیشه های امام راحل نیاز دارد تصریح کرد: امام راحل با قیام خود و به پیروزی رساندن انقلاب اسلامی با همراهی مردم، موج عجیبی را در دنیا ایجاد کردند و امروز این موج بسیار فراگیر شده و مرزها را درنوردیده است.   آیت الله نوری همدانی با تاکید بر اینکه امروز نظام اسلامی با حاکمیت ولایت فقیه در اوج اقتدار و عزت است، از هدایت ها و راهبری های داهیانه مقام معظم رهبری در طول دوران زعامت ایشان قدردانی کرد.   وی ابراز داشت: حضرت آیت الله خامنه ای شخصیتی زمان شناس، فقیه، مدیر و مدبر و اسلام شناس هستند و با هدایت ها و راهبری های ایشان کشتی انقلاب اسلامی از گردنه های بسیاری عبور کرده و به ساحل امن سلامت رسیده است


دور نمایی از دعای عرفه

دور نمایی از دعای عرفه

. . . ولا لعطائه مانع . . .

وجود مقدس حق ، کریم و رحیم و ودود و رحمان و معطی است . برای ذات او که عین صفات اوست ، نهایتی و حدّی نیست . چون عبد لیاقت دریافت عطای حضرتش را در خود ایجاد کند ، عطای آن کریم به عبد می رسد ، گر چه تمام موجودات هستی ، برای رسیدن عطای او به عبد ، مانع شوند .

چه مانعی در برابر قدرت بی نهایت او تاب مقاومت دارد ؟ ! چه قدرتی امکان چیرگی بر قدرت او را می یابد ؟ !

وجود مقدّسش فعال ما یشاء و قدرتش فوق قدرتها است . کرم و لطفش نا متناهی ، و رحمت و عنایتش دریایی بی ساحل است . چون بخواهد عطا کند عطا می کند و هر مانعی بر سر راه عطایش ، همانند پر کاه در برابر سیل خروشان است .

عطای او ابراهیم را در دل آتش حفظ کرد و یوسف را از قعر چاه به عزیزی مصر رساند و ایوب را از بیماری نجات داد ، و رسول اسلام را بر آن همه دشمنان پیروز ساخت .

آنچه بخواهد با تمام لطف به بندگانش عطا می کند و هیچ یک از موجودات هستی قدرت مانع شدن از رسیدن عطایش را به بندگان ندارد .

. . . وهو للّدعوات سامعٌ . . .

و او شنوای دعا و راز و نیاز و مناجات هر موجود زنده است .

زبان تمام موجودات و راز و نیاز همه عناصر هستی ، به هر لغت و لحنی که باشد ، برای او معلوم است ؛ زیرا معلّم همه زبانها به تمام خواهندگان ، خودِ اوست .

آنــی تـو کــه حــال دل نــالان دانی * * * احوال دل شکسته بالان دانی

گر خوانمت از سینه سوزان شنوی * * * ور دم نـزنـم زبـــان لالان دانی

 

او از تمام بندگانش دعوت به راز و نیاز و دعا و مناجات و تضرّع و زاری نموده و به همه آنان وعده اجابت دعا داده است .

. . . فأیّ نعمک یا الهی احصی عدداً و ذکراً أم أیّ عطایاک أقوم بها شکراً و هی یاربّ أکثر من أن یحصیها العادّون أو یبلغ علماً بها الحافظون . . .

کدام نعمتهایت را ، ای معبود من ، به شماره آورم که خود در قرآنت فرمودی : اگر بخواهید عدد نعمتهایم را به شماره آورید به شماره نیاید . یا به کدام عطایت شکر کنم که الطاف تو ای خدای من بیش از آن است که شمارندگان آمار گیرند ، یا علم حافظان به آن دسترسی داشته باشند .

راستی چه قدرت و قوّتی می تواند نعمت های او را به شماره آورد ، مگر نه این است که هر جزئی از اجزای هستی ، مرکب از اجزائی است که شماره کردن آن میسّر نیست ، تا چه رسد به جمع اجزای هستی و کدام توانمند را توان شکر نعمت و عطای اوست که بر هر نعمتی شکری واجب و بر آن شکر هم شکر دیگری واجب تا بی نهایت !

 

از دست و زبان که برآید         کز عهده شکر او برآید

خداوندا ! اگر در اثر بی باکی عبد از تو و نافرمانی وی از دستوراتت ، که ضامن خیر دنیا و آخرت است ، و آلوده شدنش به گناه و معصیت ، مورد غضب و خشم تو قرار بگیرد ، و در همان حال که بند خشم و غضبت وی را به اسارت گرفته بمیرد ، برای ابد هیچ روزنه نجاتی برای او نخواهد بود

آری ای خدای من ، اگر بخواهم و بکوشم در همه زمانها و در تمام اعصار بر فرض این که عمرم وفا کند ، که بر یک نعمت تو شکر کنم باز هم قدرت بر شکر آن یک نعمت را ندارم .

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أَخْشَاکَ کَأَنِّی أَرَاکَ وَأَسْعِدْنِی بِتَقْوَاکَ وَلا تُشْقِنِی بِنَشْطِی لِمَعَاصِیکَ . . .

الهی حقارت و ذلّت و کوچکی و ناچیزی مرا به من بنمایان و عظمت و بزرگی و بی نهایت بودن خودت را در آیینه قلب من جلوه گر کن تا از بی نهایت کوچک بودنم ، در برابر بی نهایت بزرگ بودنت ترسان شوم ؛ ترسی که گویا محصول تماشای عظمت تو و کوچکی خودم با چشم سر است.

ترسی که باعث حرکت این بی نهایت کوچک به سوی آن بی نهایت بزرگ گردد تا در پایان این حرکت به مقام لقا و وصل برسم و خوف و وحشت و ترس و بیمم ، تبدیل به امن و آرامش شود .

الهی سعادت و خوشبختی مرا در تقوا و پرهیز از غیر خودت قرار بده که برای احدی راهی به سعادت دنیا و آخرت جز تقوا نیست .

خداوندا ! تقوا حافظ حیات از آلودگی ، نگهدار قلب از شک و تردید ، سپر وجود در برابر عذاب قیامت ، و کلید فتح و پیروزی ، علاج هوای نفس و بیماریهای روحی و روانی است .

الهی ! گناه و معصیت ، عامل تاریکی باطن ، به هم خوردگی نظم خانوادگی و اجتماعی ، علّت ناامنی درون ، باعث انواع گرفتاریها و بلا برای انسان و مخرّب دنیا و آخرت آدمی است .

خداوندا ! شقاوت انسان محصولی تلخ و اسف بار از گناه و معصیت و عصیان و آلودگی است . ای مهربان مولای هستی ، مرا به سبب معصیت دچار شقاوت و بدبختی مکن . توفیق رفیق راه زندگی من کن ، از افتادن در ورطه معصیت در امان بمانم و پنجه شقاوت گلوی حیاتم را نفشارد .

. . . فأسئلک یارب بنور وجهک الّذی اشرقت له الارض والسّماوات وکشفت به الظّلمات و صلح به أمر الاوّلین و الآخرین أنْ لاتمیتنی علی غضبک . . .

خداوندا ! اگر در اثر بی باکی عبد از تو و نافرمانی وی از دستوراتت ، که ضامن خیر دنیا و آخرت است ، و آلوده شدنش به گناه و معصیت ، مورد غضب و خشم تو قرار بگیرد ، و در همان حال که بند خشم و غضبت وی را به اسارت گرفته بمیرد ، برای ابد هیچ روزنه نجاتی برای او نخواهد بود .

خداوندا ! از تو می خواهم به حق نور وجهت ، که زمین و آسمانها از آن روشن شده و تاریکیها به سبب آن از بین رفته و کار اوّلین و آخرین از برکت آن اصلاح گشته ، مرا در بستر خشم و غضبت نمیرانی که مردن بر خشمت همان و گرفتار آمدن به عذاب ابد و بسته شدن تمام روزنه های نجات به روی من همان !

ای آن که قبل از دریافت شکر احسانت ، مرا به ایمان هدایت نمودی و به وقت بیماری تو را خواندم شفایم

دادی و برهنگی ام را پوشاندی و در گرسنگی سیرم نمودی و در تشنگی سیرابم کردی و از خواری عزّتم دادی و در نادانی معرفتم بخشیدی و در تنهایی افزونیم دادی و از غربتم در آوردی و از فقرم به توانگری بردی و در کمک خواهی یاریم نمودی ، این همه عنایت و لطف را تو آغاز کردی پس حمد و شکر فقط و فقط برای وجود مقدس تو است .

 

تهیه و تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان

آغاز بی وفایی ها کوفیان

آغاز بی وفایی ها کوفیان

پس از ورود مسلم به کوفه گروهی از دنیاپرستان و هواداران خاندان بنی امیه در صدر آن عمر ابن سعد ابی وقاص از یزید طلب حاکمی مقتدر نمودند یزید نیز حکومت کوفه را به عبیدالله ابن زیاد حاکم وقت بصره سپرد و دستور داد سرکوب جنبشی که در راس آن پسر عم امام حسین (علیه السلام) بود را صادر کرد با ورود پسر مرجانه به کوفه اوضاع شهر دگرگون گشت عبیدالله ابن زیاد با تهدید و تطمیع رعب و هراس را در دل کوفیان افکند و بیعت آنان را با شک و تردید و دو دلی در هم آمیخت و خانه های علویان را در پی یافتن مسلم تفتیش می نمود در چنین شرایطی مسلم به خانه هانی ابن عروه رفت و در آنجا پنهان شد.

 

هشتم ذی الحجه کوفه

 

پسر مرجانه با گماردن جاسوس و نفوذ در میان شیعیان مخفیگاه مسلم را کشف کرد و هانی را با تهدید به دارالاماره برد و با تهدید مردم کوفه و پخش این شایعه که لشگر یزید از شام حرکت کرده است و به زودی به کوفه خواهد رسید و نیز دادن وعده های دنیایی و ترساندن مردم از عواقب وخیم و تلخ بیعت با نماینده حسین (علیه السلام) کوفیان را از اطراف مسلم متفرق ساخت به طوری که در غروب غم انگیز کوفه پس از نماز جز تعداد کمی از یاران قسم خورده همچون مسلم ابن عوسجه و ابو ثمامه صیداوی و.... – که تعدادشان به ده نفر هم نمی رسید (1) در اطراف سفیر ابی عبدالله کسی باقی نمانده بود که با درگیری که میان آنان و ماموران عبیدالله رخ داد از هم متفرق شدند برخی کشته شدند و برخی پنهان گشتند تا شبانه از کوفه خارج و خود را به امام حسین (علیه السلام) برسانند و برخی دیگر نیز در دست ماموران یزیدی اسیر شدند و مسلم تنهای تنها در کوچه پس کوچه های کوفه آواره گردید تا اینکه پیر زنی به نام طوعه (که از تیره بنی هاشم بود) او را به خانه راه داد و در اتاقی متروک ماوایش داد اکنون او فقط به یک چیز می اندیشید که چگونه مولایش را از بی وفایی کوفیان آگاه سازد.

امام حسین(علیه السلام) در پاسخ به برادرش محمد حنفیه دلیل خروج از مکه را چنین بیان کرد: )بیم آن را دارم که یزید ابن معاویه مرا در حرم به طور ناگهانی به قتل رساند و من باعث شکسته شدن حرمت این خانه گردم.(

هشتم ذی الحجه مکه

سرور و سید جوانان اهل بهشت که بیم آن داشت توسط یزیدیان به طور ناگهانی به شهادت برسد نیت حج تمتع خود را به عمره تبدیل کرد (لذا این که می گویند حج نا تمام ظاهرا درست به نظر نمی رسد زیرا امام حج خود را تمام کرد) و با اهل بیت خود از مکه به سوی کوفه حرکت نمود (که این روز به نام یوم الترویه یاد می شود) امام در پاسخ به برادرش محمد حنفیه دلیل خروج از مکه را چنین بیان کرد: «بیم آن را دارم که یزید ابن معاویه مرا در حرم به طور ناگهانی به قتل رساند و من باعث شکسته شدن حرمت این خانه گردم.»(2)

 

نهم ذی الحجه : پرواز به سوی رستگاری

مسلم در اندیشه مولایش بود که اکنون رهسپار کوفه گردیده و به سوی شهادت هجرت می کند که خواب چشمانش را فراگرفت «الوحا الوحا الاعجل العجل » بشتاب بشتاب عجله کن عجله کن آری عمویش  علی ابن ابی طالب علیه السلام را در خواب دید که او را به سوی جنان دعوت می نمود.(3) پسر ناخلف طوعه مخفیگاه مسلم را به ماموران ابن زیاد گزارش داده و خانه طوعه در محاصره یزیدیان است و دیگر جایی برای درنگ نبود . در نبردی نابرابر،  و در میان بارش سنگ و نیزه و آتش از پشت بام های کوفیان بدعهد ، سرانجام یل حیدری از پای در آمد و اسیر ماموران یزیدی گردید و او را با صورت خونین و لباس رزم صد پاره کشان کشان تا دارالاماره بردند لبانش از تشنگی خشکیده بود و آب طلبید اما هنگامی که آب به او دادند ظرف آب از خون لبانش رنگین شد ظرف دیگری آوردند این بار نیز دندان های جلویش درون ظرف آب افتاد و در این هنگام دانست که باید با لبان تشنه به دیار محبوب هجرت کند از این رو فرمود «الحمدالله لو کان لی من الرزق المقسوم لشربته» سپاس خدایی را که اگر بهره ای از این آب داشتم از آن می نوشیدم (4) از فراز قصر، مسلم به دور دست می نگریست کسی نمی دانست به کجا می نگرد ولی شاید صحرای عرفات را می دید  آنجا که مولایش در حال راز و نیاز با معبود بود.

مسلم در اندیشه مولایش بود که اکنون رهسپار کوفه گردیده و به سوی شهادت هجرت می کند که خواب چشمانش را فراگرفت «الوحا الوحا الاعجل العجل » بشتاب بشتاب عجله کن عجله کن آری عمویش  علی ابن ابی طالب علیه السلام را در خواب دید که او را به سوی جنان دعوت می نمود.

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أَخْشَاکَ کَأَنِّی أَرَاکَ وَ أَسْعِدْنِی بِتَقْوَاکَ وَ لاَ تُشْقِنِی بِمَعْصِیَتِکَ ‏

اى خدا به من آن مقام ترس و خشیت از جلال و عظمتت را عطا کن که گویا تو را می بینم و مرا به تقوى و طاعتت سعادت بخش و به عصیانت شقاوتمند مگردان (فرازی از مناجات عرفه امام حسین (علیه السلام) )

سرانجام با ضربه جلاد شامی سر مبارک سفیر حسین از پیکرش جدا گردید و بدن مبارکش از فراز بام قصر به زیر افکنده شد (5)  

سلام و رحمت خداوند تعالی ونیز سلام فرشتگان مقرب و پیامبران مرسل و امامان برگزیده او و سلام بندگان شایسته پروردگار و همه شهیدان و صدیقان و پاک سرشتان آفرینش،در بامداد و پسین برتو باد ای مسلم ابن عقیل ابن ابیطالب (مفاتیح الجنان-زیارت حضرت مسلم)

نوشته علی نورگستر - گروه دین و اندیشه تبیان


پی نوشت ها:

1-  مقتل ابو مخنف ص73

2- مقتل الحسین مقرم ص167

3- نفس المهموم ص92

4- الارشاد، ج2، ص86

5- الارشاد، ج2، ص91

عرفات ، سرزمین خواستن و دعا

آیا دعای بدکاران در عرفات مستجاب است؟

عرفات ، سرزمین خواستن و دعا

آری ، عرفات محل دعا و توبه است . وقوف در عرفات اگر چه از نظر زمان محدود است ، اما از نظر آثار و نتائج معنوی و برکات آسمانی که عاید حاضران در موقف می شود ، فوق العاده عظیم است .

امام سجّاد( علیه السلام) به سائلی که در عرفات از مردم گدایی می کرد ، فرمود :

وَیْحَکَ اَغَیْرَ الله تَسْأَلُ فی هذا المقام اِنّه لَیُرْجی لِما فی بطونِ الحُبالی فی هذا الیوم اَنْ یکونَ سَعیداً . 1

ـ وای بر تو ، در چنین روزی از غیر خدا طلب می کنی و حال آنکه امروز آنچنان رحمت خدا شامل و عام است که امید می رود آنچه در شکم مادران است نیز مورد لطف خداوندی قرار گیرند .

مردی در مسجد الحرام از امام صادق( علیه السلام) پرسید : چه کسی گناهش از گناه همه کس بزرگتر است؟ فرمود :

مَنْ یَقِفُ بهذِین الْمَوْقِفَیْنِ ؛ عرفة و مزدلفةَ وَسَعی بین هذین الجَبَلَیْنِ ، ثُمَّ طافَ بهذا البَیْتِ وَ صَلّی خلفَ مقامِ ابراهیمَ ، ثُمّ قال فی نَفسِهِ اَوْ ظَنَّ اَنَّ الله لَمْ یَغْفِرْ لَهُ فَهُوَ مِنْ اعظَم النّاسِ وِزراً . 2

کسی که در این دو موقف ـ عرفه و مشعر ـ وقوف کند و بین این دو کوه ـ صفا و مروه ـ سعی نماید و گرد خانه خدا طواف انجام دهد ، پشت مقام ابراهیم نماز بخواند در عین حال پیش خود بگوید یا گمان کند که خدا او را نیامرزیده است ، این آدم از همه کس ، گناهش بزرگتر است .

بر طبق روایاتی ، همه حاضران در عرفات دعای مستجاب دارند ، چه نیکان و چه بدان .

قال ابوجعفر الباقر(علیه السلام :( ما یَقفُ احدٌ علی تلک الجبال بَرٌّ وَ لافاجرٌ اِلاّ استجابَ الله له فَاَمّا البَرُّ فَیستجابُ لَه فی اخِرَتِهِ وَدنیاه ، وَا َمّا الفاجرُ فَیُسْتَجابُ لَهُ فی دُنْیاه . 3

ـ احدی از نیکان و بدان نیست که بر این کوهها وقوف کند مگر اینکه خدا دعای او را به اجابت می رساند ، دعای نیکان نسبت به امور دنیا و آخرتشان مستجاب می شود ، ولی دعای بدکاران درباره دنیایشان مستجاب می شود .

در برخی از روایات آمده است که تنها وقوف در عرفه می تواند بعضی از گناهان کبیره را بپوشاند .

قال رسول الله ( صلی الله علیه وآله): دیده نشده شیطان در روزی کوچکتر ، فرومایه تر و خشمگین تر از روز عرفه ، و این حقارت و زبونی و خشمگینی شیطان در روز عرفه نیست مگر بدین جهت که می بیند نزول رحمت و گذشت و بخشایش خدای را از گناهان بزرگ زائران ، زیرا برخی گناهان است که آنها را نمی پوشاند و مورد بخشایش قرار نمی دهد مگر وقوف در عرفات . 4

هنگام غروب روز عرفه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله ) به بلال فرمود مردم را ساکت کن تا مطلبی بگویم . وقتی همه ساکت شدند ، فرمود :

ـ همانا خداوند بر شما منّت گذاشت ، نیکان شما را مشمول مغفرت کرد و به شفاعت نیکان ، از تقصیر بدان گذشت ، اینک حرکت کنید در حالی که همه مشمول عفو و رحمت حضرت حق شده اید ، مگر اهل تبعات (مقصود متجاوزان به حقوق مردم است ) چه آنکه خدا عادل است و حق ضعیف را از قوی خواهد گرفت . 5

 

تهیه و تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان

آیا دعای عرفه از امام حسین است؟

آیا دعای عرفه از امام حسین است؟

کَفعَمیّ در حاشیه کتاب‌ دعای‌ «البلدُ الامین‌«، سیّد حسیب‌ نسیب‌ رضیّ الدّین‌ علیّ بن‌ طاووس‌ قدَّس‌اللهُ روحَه‌ در کتاب‌ «مصباح‌ الزّآئر» آورده‌ است‌ که‌:

بِشر و بشیر دو پسر غالِب‌ أسدیّ روایت‌ نموده‌اند که‌ امام‌ حسین‌ بن‌ علیّ بن‌ أبی‌طالب‌ علیهم‌ السّلام‌ در عصر روز عرفه‌ از چادر خود در سرزمین‌ عرفات‌ بیرون‌ آمد با حالت‌ تذلّل‌ و تخشّع‌، و آرام‌ آرام‌ آمد تا اینکه‌ وی‌ و جماعتی‌ از اهل‌ بیت‌ وی‌ و پسرانش‌ و غلامانش‌ در حاشیه چپ‌ کوه‌ عرفات‌ جبلُ الرّحمه رو به‌ بیت‌ الله‌ الحرام‌ وقوف‌ نمودند . سپس‌ دو دست‌ خود را مانند مسکینی‌ که‌ طعام‌ طلبد در برابر صورتش‌ بلند کرد و خواند این‌ دعا را: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی‌ لَیْسَ لِقَضَآئِهِ دَافِعٌ ـ تا آخر دعاء که‌ به‌ یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِّ مختوم‌ می‌شود ، و فقرات‌ إلَهی‌ أنَا الْفَقیرُ فی‌ غِنایَ تا آخرش‌ در آن‌ موجود نمی‌باشد .

سیّد ابن‌ طاووس‌ در کتاب‌ «مصباحُ الزّآئر» در بحث‌ زیارت‌ روز عرفه‌ ، روایت‌ بشر و بشیر را که‌ از قبیله بنی‌أسد بوده‌اند به‌ همان‌ طریقی‌ که‌ ما از حاشیه «البلد الامین‌» نقل‌ کردیم‌ روایت‌ می‌کند ، سپس‌ این‌ دعا را طبق‌ مضمون‌ «البلدالامین‌« روایت‌ کرده‌ است‌. «بحار الانوار» طبع‌ کمپانی‌، ج‌ 20 ، بابُ أعمال‌ خصوصِ یومِ عرفة‌ و لیلتِها، این‌ گفتار مجلسی‌ (ره‌) بود در «بحار الانوار».

سپس‌ پس‌ از بیان‌ چند دعای‌ دیگر از سیّد ابن‌ طاووس‌ در روز عرفه‌ ، سیّد می‌گوید: از دعاهائی‌ که‌ در روز عرفه‌ شرف‌ صدور یافته‌ است‌ ، دعای‌ مولانا الحسین‌ بن‌ علیّ صلوات‌ الله‌ علیه‌ می‌باشد: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی‌ لَیْسَ لِقَضَآئِهِ دَافِعٌ وَ لَا لِعَطَآئِهِ مَانِعٌ.

در اینجا ابن‌ طاووس‌ این‌ دعای‌ مفصّل‌ حضرت‌ را نقل‌ می‌کند با دنباله آن‌: إلَهی‌ أنَا الْفَقیرُ فی‌ غِنایَ فَکَیْفَ لَا أکونُ فَقیرًا فی‌ فَقْری‌ ـ تا آخر آن‌ که‌ به‌: أمْ کَیْفَ تَغیبُ وَ أنْتَ الرَّقیبُ الْحاضِرُ ، إنَّکَ عَلَی‌ کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَحْدَهُ پایان‌ می‌یابد.

سپس‌ مجلسیّ (ره‌) گوید: «این‌ دعا را کفعمی‌ ایضاً در «البلد الامین‌» و ابن‌ طاووس‌ در «مصباح‌ الزّآئر» آورده است، ولیکن‌ در آخر این‌ دعا در آن‌ دو کتاب‌ به‌ اندازه تقریبیِ یک‌ ورق‌ موجود نمی‌باشد؛ و آن‌ از عبارت‌: إلَهی‌ أنَا الْفَقیرُ فی‌ غِنایَ تا آخر دعا می‌باشد.

و امّا مرحوم‌ محدّث‌ قمّی‌ پس‌ از نقل‌ این‌ دعا تا یَا رَبِّ یَا رَبِّ آورده‌ است‌ که‌: آن‌ حضرت‌ مکرّر می‌گفت‌: یَا رَبِّ ، و کسانیکه‌ دور آن‌ حضرت‌ بودند تمام‌ گوش‌ داده‌ بودند به‌ دعای‌ آن‌ حضرت‌ و اکتفا کرده‌ بودند به‌ آمین‌ گفتن‌. پس‌ صداهایشان‌ بلند شد به‌ گریستن‌ با آن‌ حضرت‌ ، تا آفتاب‌ غروب‌ کرد، و بار کردند و روانه مشعر الحرام‌ شدند.

محدّث‌ قمّی‌ می گوید که‌: کفعمی‌ دعای‌ عرفه امام‌ حسین‌ علیه‌ السّلام‌ را در «بلد الامین‌« تا اینجا نقل‌ فرموده‌ «البلد الامین» شیخ‌ إبراهیم‌ کفعمی‌، ناشر مکتبه صدوق‌ ـ طهران‌ ، ص‌ 251 تا ص‌ 258

و علاّمه مجلسی‌ در «زادالمعاد «زاد المعاد» علاّمه‌ ملاّمحمّد باقر مجلسی‌ ‌از طبع‌ قدیم‌ با خطّ أحمد تبریزی‌ ، ص‌ 91 تا ص‌ 96 ؛ این‌ دعای‌ شریف‌ را موافق‌ روایت‌ کفعمی‌ ایراد نموده است.

درباره پسران غالب اسد،که در صدر راویان این دعا آمده اند باید گفت: آن چه در کتاب‌های رجالی آمده است، پسران غالب بن بشر اسدی که ابن اثیر غالب را از صحابه دانسته‌است. 1

برخی بزرگان درمورد بشر بن غالب الاسدی الکوفی چیزی نگفته‌اند و عدّه‌ای او را مجهول دانسته‌اند. در تنقیح‌المقال آمده است که: شیخ ‌(ره) او را از اصحاب امام حسین و امام سجاد ـ علیهالسلام ـ دانسته و به دنبال آن آورده: ظاهر این است که بشر بن غالب الاسدی الکوفی امامی است اما حال او مجهول است. 2

در اصول کافی هم از او روایت نقل شده است. برخی او را از اصحاب امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ و اصحاب امام حسین‌(علیه السلام) و امام سجاد(علیه السلام) دانسته است3 و در مورد وثاقت یا عدم وثاقت او ساکت ماندهاست.

در مورد شخصیت بشیر ابن غالب الاسدی الکوفی هم کتاب‌های رجالی به طور صریح و محکم سخن نگفته‌اند. در موسوعه رجالیه آمده است: بشیر مشترک است بین رجال حدیث؛ ولی هیچ کدام توثیق نشده‌اند. هم‌چنین آمده است: از او از امام حسین‌علیه السلام ـ در کافی روایت نقل شده است. او کسی است که دعای عرفه را از امام حسین‌ ـ علیه السلام ـ روایت کرده است.4 در جای دیگر آمده: بشیر بن غالب الاسدی الکوفی مجهولٌ5.عده‌ای از رجالیون در مورد وثاقت یاعدم وثاقت او سکوت کرده‌اند و یا نام او را ذکر نکرده‌اند.

بدیهی است که نظیر مضامین این نیایش در عالی‌ترین درجه‌ی حکمت و عرفان اسلامی را جز انبیای عظام و ائمه معصومین(علیه السلام) نمی‌توانند بیان نمایند

البته برخی از محدثین بزرگوار، یقین به سند این نیایش ندارند، ولی طبق اصل معروف: «دلالته تغنی عن السند» در این جا جاری است.

یعنی گاهی مفهوم و دلالت و محتوای حدیث به قدری با عظمت و مطابق اصول است که از سند بی‌نیاز و احتیاجی به آن وجود ندارد. بدیهی است که نظیر مضامین این نیایش در عالی‌ترین درجه‌ی حکمت و عرفان اسلامی را جز انبیای عظام و ائمه معصومین(علیه السلام) نمی‌توانند بیان نمایند.6 بیشتر دعاهای موجود، از باب بی‌نظیر بودن در مضامین و معنا مورد وثوق قرار می‌گیرند.

آیه الله جوادی آملی7 می فرمایند: اشکالی ندارد که از مضامین و معنای بلند آن درعرصه‌های اجتماعی و اخلاقی استفاده ببریم8 و طبق اصل «دلالته تغنی عن السند» از آن بهره ببریم. احادیث شریف نبوی(صلی الله علیه و آله)، نهج البلاغه شریف، صحیفه سجادیه و بسیاری از دعاها چنین سرنوشتی دارند و طبق این اصل دلالت مورد پذیرش قرار می‌گیرند. بلی در مسایل فقهی و بیان حکم شرعی اثبات سند و سندشناسی بسیار مهم است. تازه در مسایل فقهی هم گاهی روایات مرسله و غیر معتبر مؤید روایات دیگر قرار می‌گیرند و از این حیث مورد استناد و استفاده قرار می‌گیرد. مبناها هم در این راستا مؤثر می‌باشد و نسبت به هم فرق می‌کنند. آنچه در پایان قابل بیان است این است که درست است که برخی از محدثین بزرگوار و رجالیون یقین برسند این نیایش ندارند و بر راوی آن اشکال می‌کنند و لی دلالت آن‌طوری است که بوی عصمت می‌دهد و یک مضمون و دلالت بی‌نظیر این گونه، آن هم در قالب نیایش جز در توان معصوم ‌(علیه السلام) و انبیاء عظام نمی باشد. و وقتی دلالت یک متنی این‌قدر محکم و قوی و بلند باشد هم مورد تأیید سایر معصومین (علیه السلام) قرار می‌گیرد و هم عقل برهانی آن را به معصوم ـ علیه السلام ـ مستند می‌کند و به معصوم (علیه السلام) نسبت می‌دهد. از شیخ محمّد حسین کاشف الغطا رحمه اللّه در مورد یکى از دعاها میپرسند، با صراحت پاسخ میدهد: قوّت متن کاشف از قطعیّت صدور آن از معصوم است، گرچه سندى نداشته باشیم.  الفردوس الأعلى:ص 76.

اگر طبق اخبار عرض 9متن دعای عرفه بر قرآن شریف هم عرضه شود، یقیناً با روح قرآن همخوانی دارد و هماهنگ است و مورد تأیید قرآن شریف می‌باشد. انتساب این دعا به امام حسین ـ علیه السلام ـ دارای شهرت هم هست. ممکن هم است سند یک حدیث یا متن در دست باشد ولی متن آن اضطراب داشته و با روح قرآن سازگار نباشد و مردود شمرده شود. لیکن مضامین دعای عرفه با روح قرآن و روایات ناسازگار به نظر نمی رسد.

 

تهیه و تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان


(1). مامقانی، تنقیح المقال فیعلم‌الرجال، بی‌جا، بی‌تا، ج2، ص365.

(2). همان، ج1، ص174.

(3) . خویی، سیّد ابوالقاسم، معجم الرجال الحدیث، بیروت، الطبعةالثالثة، 1403ق، ج3، ص320.

(4) ترابی، علی‌اکبر، الموسوعة الرجالیه المیسرة، قم، مؤسسة الامام الصادق(علیه السلام)، الطبعةالثالثة، 1424ق، ص62.

(5). جواهری، محمد، المفید من معجم الرجال الحدیث، قم، محلاتی، الطبعة الاولی، 1417ق،ص86ـ88.

(6) جعفری، محمد تقی،نیایش امام حسین(علیه السلام) صحرای عرفات، تهران، مؤسسه نشر آثار علّامه، چاپ چهارم، 1382ش،ص29.

(7) . حر عاملی، وسایل الشیعه، ج12، باب 49 و ج1، ص150ـ155(8) جوادی آملی، عبدالله، خارج فقه ـ مکاسب محرمه، تاریخ 10/8/1380.

(9) وسائل الشیعه،جوان‌ 18، باب 9، از ابواب صفات قاضی، ص 89

اسرار عرفات از زبان امام سجاد (علیه السلام)

اسرار عرفات از زبان  امام سجاد (علیه السلام)

امام سجاد ـ علیه السلام ـ در این حدیث ، اسرارِ اعمال مختلف حج را به شبلی آموخته اند ؛ از جمله اسرار ، اسرار عرفه است . به طور معمول شخص حج گزار در روز ترویه ( روز هشتم ذیحجّه ) احرام می بندد که شب نهم را در سرزمین عرفات بماند تا آن وقوف لازم را که روز نهم می باشد ، درک کند . روز نهم را ، از زوال خورشید (ظهر) ، باید در سرزمین عرفات بماند و در شب دهم از عرفات به مشعر کوچ نموده و در آنجا بیتوته کند و روز دهم بعد از طلوع آفتاب ، از مشعر به طرف منا حرکت و کوچ کند .

امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ فرمودند : می دانید وقتی زائر و انسان حج گزار احرام بست ، چرا باید به عرفات رود و بعد بیاید کعبه را طواف کند ؟ برای آن که عرفات خارج از مرز حرم است و اگر کسی میهمان خدا است ، ابتدا باید به بیرون دروازه رود و آنقدر دعا و ناله کند تا لایق ورود به حرم شود .

بعد در عرفات ، هم شب و هم روز ، بخصوص روز عرفه ، دعای مخصوصی است . و دعا جزء فضائل برجسته و وظائف مهمّ روز عرفه در سرزمین عرفات است ؛ چرا که اگر کسی روز نهم ذیحجّه در عرفات نباشد نیز از فضائل برجسته آن روز ، خواندن دعای عرفه سالار شهیدان حسین ابن علی ـ علیهماالسلام ـ می باشد . 1

زائر ابتدا باید در خارج از محدوده حرم ، آنقدر دعا کند و خود را تزکیه و تطهیر نماید تا لایق ورود به مرز حرم شود ؛ از این جهت گفته اند که قبل از طواف ، باید به بیرون دروازه ؛ یعنی عرفات رود ؛ مثل این که اگر میهمانی بخواهد بر بزرگی وارد شود ، اول باید در قسمت ورودی درب ؛ اجازه ورود بگیرد آنگاه به محضر وارد شود . حاجیان در روز نهم ، به سرزمین عرفات می روند ، در آنجا تضرّع می کنند ، دعا می خوانند و اجازه ورود به حرم را از خدا مسألت می کنند آن گاه که لیاقت یافتند ، وارد محدوده حرم می شوند .

اسرار عرفات فراوان است در این جا پنج سرّ که در حدیث شبلی آمده است می آوریم  :

1-  وقوف در عرفات به این معنا است که انسان به معارف الهی واقف ، عارف و آگاه شود . و از اسرار الهی نظام آفرینش با خبر شود. بداند که خداوند به همه نیازهای او واقف است و برای رفع همه نیازمندی های او توانا است . خود را به خدا بسپارد و احساس کند که بنده او و محتاج به او است تا تنها او را اطاعت کند . اگر بنده ای مطیع و پیرو خدا شد و خود را به خدا سپرد از همه چیز و همه کس بی نیاز است ؛ طاعت او سرمایه و وسیله‌ هر بی‌نیازی است (و طاعتهُ غِنًی)

از این‌رو امام سجاد‌ علیه السلام به سائلی که در روز عرفه گدایی می‌کرد، فرمود: وای بر تو! آیا در چنین روزی، دست نیاز به‌ سوی غیر‌ خدا دراز می‌کنی؛ در چنین روزی برای کودکان در رحمْ امید سعادت می‌رود: “ویحک! أغیر‌الله تسأل فى هذا الیوم. إنه لیرجی لما فى بطون الحبالی فى هذا الیوم أن یکون سعیداً!”2 کسی که در این جا از خدا غیر‌ خدا را طلب کند زیان کرده است.

امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ فرمودند : می دانید وقتی زائر و انسان حج گزار احرام بست ، چرا باید به عرفات رود و بعد بیاید کعبه را طواف کند ؟ برای آن که عرفات خارج از مرز حرم است و اگر کسی میهمان خدا است ، ابتدا باید به بیرون دروازه رود و آنقدر دعا و ناله کند تا لایق ورود به حرم شود

2-  باید عارف بشود که ذات اقدس الهی به صحیفه قلب او و به درون او و رمز و راز او آگاه است ، زائر باید در سرزمین عرفات آیه شریفه : « وان تجهر بالقول فانّه یعلم السرّ و أخفی»(طه آیه7) را درک کند .

خداوند متعال می فرماید : پروردگار شما ، از هر کاری که انجام می دهید ، از هر چرخی که می زنید و از هر سرّی که در درون خود دارید ، آگاه و مستحضر است . حرف آشکار و راز نهانی شما را می داند و آنچه را که پوشیده است و حتّی احیاناً برای خود شما روشن نیست و بطور ناخودآگاه در زوایا و شیار مغز و قلب و روح شما عبور می کند می داند .

در حدیثی امام سجاد‌ علیه‌السلام فرمود: عصر روز عرفه و ظهر روز دهم که حاجیان در منا حضور دارند، خدای سبحان بر ملائکه افتخار می‌کند و می‌فرماید: اینان بندگان من هستند که از راههای دور و نزدیک با مشکلات بسیار به اینجا آمده و بسیاری از لذّتها را بر خود حرام کرده و بر شنهای بیابانهای عرفات و منا خوابیده و این چنین با چهره‌های غبارآلود در پیشگاه من اظهار عجز و ذلّت می‌کنند. اینک به شما اجازه دادم تا آنان را ببینید. آنگاه ملائکه‌ حق به اذن خداوند بر دلها و اسرار نهان آنها آگاه می‌شوند. 3

خلاصه آن که انسان باید عارف شود که خداوند متعال بر صحیفه قلب او احاطه کامل دارد . اگر آدمی بداند که قلب او در محضر و در مشهد حق است ، همانطوری که گناه با زبان ، دست و پا مرتکب نمی شود ، گناه خیالی و فکری هم نخواهد داشت و آرزوهای باطل به خود راه نخواهد داد . همانگونه که حرف باطل بر لب ندارد و به کسی بد نمی گوید ، بدیِ کسی را در دل نیز نمی طلبد . و بالاخره همانگونه که بدن خود را تطهیر می کند ، قلبش را نیز از خاطرات آلوده پاک می سازد .

3-  شایسته است کسی که در سرزمین عرفات بسر می برد ، از جبل الرّحمه بالا رفته و دعای خاص آن را بخواند . سالار شهیدان حسین بن علی ـ علیهما السلام ـ در قسمت چپ آن کوه رو به کعبه ایستاد و آن دعای معروف را خواند . راز و سرّ بالا رفتن از جبل الرّحمه ، این است که بداند خداوند متعال بر هر زن و مرد مؤمن رؤوف و رحیم است ،  رحمت و ولایت خاصّی دارد و ولیّ هر مرد و زن مسلمان است .

4-  در سرزمین عرفات ، منطقه ای است بنام  نَمِره که با علامت هایی مشخص شده است . به فرموده امام سجّاد ـ علیه السلام ـ وقتی به این منطقه از عرفات رسیدید ، راز و رمزش این است که بگویید :

«خدایا ! به چیزی 4 امر نمی کنم مگر آن که قبلا خودم به آن عمل کنم و مؤتمر باشم و از چیزی نهی نمی کنم مگر آن که قبلا خودم از آن منزجر باشم

هر انسان مسلمانی وظیفه دارد امر به معروف و نهی از منکر کند . امر به معروف و نهی از منکر ، یک حکم فقهی دارد و یک سرّ . حکم فقهی آن ، این است که عالم به حکم شرعی ، اگر دید کسی از روی علم و آگاهی و از روی قصد و عمد حکمی را رعایت نمی کند ، باید او را راهنمایی کند .

در امر به معروف و نهی از منکر لازم نیست خود انسان درون پاک داشته باشد و یا متّصف به عدالت گردد . عدالت شرط امر به معروف و نهی از منکر نیست بلکه علم ، آگاهی و احتمال تأثیر ، از شرایط آن می باشد . اما با این همه ، در سرزمین عرفات راز و رمز امر به معروف ونهی از منکر ، به عدالت بر می گردد ؛ یعنی انسانی که آمر است باید قبلا مؤتمِر باشد . انسانی که ناهی و زاجر است قبلا باید منتهی و منزجر باشد و بگوید : خدایا ! آنچنان توفیقی بر من عنایت کن که هر چه را به دیگران ، به عنوان  امر به معروف امر می کنم ، ابتدا خود بدان عمل کرده باشم و از آنچه دیگران را نهی می کنم قبلا خود از آن منزجر شده باشم .

5 ـ منطقه وسیعی است در عرفات که با علامت های خاصّی به عنوان نَمِرات مشخص شده است . حضرت سجّاد فرمود : روز نهم که وارد سرزمین عرفات شدی و به این منطقه وسیع رسیدی ، سرّش آن است که آگاه باشی این سرزمین ، سرزمینِ شهادت ، معرفت و عرفان است و می داند که چه کسانی بر روی آن گام می نهند و با چه انگیزه ای آمده اند و با چه انگیزه ای برمی گردند ! گذشته از آن که خدا و فرشتگان هم شاهدند . خداوند ـ تعالی ـ این منطقه و این سرزمین را شاهد اعمال شما قرار داد ؛ بطوری که خوب می داند شما چه می کنید . زمین هایی که زیر پای زائران بیت خداوندی است ، کاملا مشخص است که زائر ، حاجی و معتمر به چه نیّت آمده و با چه نیّت باز می گردد .

 

تهیه و تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان


1 ـ کافی ، ج4 ، ص224 ؛ وسائل الشیعه ، طبع جدید ، ج11 ، ص225 ؛ شعب الایمان ، ج3 ، ص468

2 ـ وسائل الشیعه، ج 10، ص 28.

3 ـ بحارالانوار، ج 96، ص 259.

4ـ کافی ، ج4 ، ص245

عرفان حج