در شب سوم دهه اول ماه محرم
مداحان به سوگ دختر4 ساله ابا عبدالله الحسین«ع» مینشینند
خبرگزاری فارس: مداحان اهل بیت (ع) در شب سوم دهه اول ماه محرم به مصائب حضرت رقیه دختر سه چهار ساله ابا عبد الله الحسین«ع»از جمله گم شدن وی،کتک خوردن، دیدن خواب پدر، راز ونیاز با سر به نیزه شده امام، خار مغیلان، سبوعیت خولی و شمر و روضه خرابه می پردازند
رقیه
دختر
سه چهار ساله ابا عبد الله الحسین«ع»که در سفر کربلا همراه اسراى اهل
بیتبوده و در شام،شبى پدر را به خواب دید و پس از بیدار شدن بسیار گریست
و بىتابى کردو پدر را خواست.خبر به یزید رسید.به دستور او سر مطهر امام
حسین«ع»را نزد او بردندو او از این منظره بیشتر ناراحت و رنجور شد و
همان روزها در خرابه شام(که محلاقامت موقت اهل بیت بود)جان داد.
البته در باره این دختر و شهادتش،میان مورخین نظرواحدى وجود ندارد.
خردسالى
این دختر و عواطفى که نام و یادش و کیفیت جان باختنش و مدفن اوبر
مىانگیزد شگفت است و شیعیان به او علاقه خاصى دارند.محل دفن او کنار
یکبازارچه قدیمى و با فاصله از مسجد اموى در دمشق قرار دارد و چندین بار
تعمیر شدهاست.آخرین تعمیر و توسعه در سال 1364 شمسى از سوى ایران آغاز شد
و پس از چندسال به پایان رسید.
اینک حرمى بزرگ و باشکوه براى آن دختر خردسال بزرگوار وجوددارد که زیارتگاه دوستداران اهل بیت است.
از بهر یاد بود از این نهضت بزرگ در شهر شام،دخترکى را گذاشتیم تا دودمان دشمن ظالم فنا شود؛ آنجا رقیه را به حراست گماشتیم
شام
شام
به سرزمین منطقه سوریه،فلسطین،لبنان،اردن و اطراف آنها گفته مىشده است.
شامات هم مىگویند.این سرزمین در صدر اسلام فتح شد و معاویه در دوره عثمان
والىآنجا بود و امویان از آن پس بر آن منطقه استیلا یافتند و از حکومت
مشروع على«ع»سربرتافتند. دمشق،پایتخت امویان بود.یزید هم آنجا حکومت
مىکرد.
از سرزمین شام در روایات، نکوهش شده و ائمه از آن
به بدى یاد کردهاند.اهل شامبویژه در عهد معاویه،با على دشمنى بسیار
مىکردند و از جمله علل آن تبلیغات گستردهمعاویه و امویان بر ضد
على«ع»و بنى هاشم بود و چون در آن منطقه نفوذ و استیلا داشتند،افکار را
بر ضد اهل بیت،منحرف مىساختند و بذر دشمنى آنان را در دلها
مىپراکندند.دردورههاى بعد هم میان شامیان و عراقیان خصومت و ناسازگارى
ادامه یافت و شهرها ومردم عراق،اغلب زیر بار حکومت دمشق نمىرفتند.سرهاى
مسلم بن عقیل و هانى راپس از شهادتشان به شام که مقر حکومتیزید بود
فرستادند.
اهل بیتسید الشهدا«ع»پس از واقعه کربلا که به
اسارت دشمن در آمدند،ابتدا به کوفهو از آنجا به شام برده شدند و چند روزى
در دمشق اقامت کردند.دیدارشان با یزید دردار الخلافه در همین شهر بود که
حضرت زینب و امام سجاد«ع»در بارگاه یزید خطبهخواندند و یزید را رسوا
ساختند.
قبر حضرت زینب و رقیه که هر دو بصورت حرم وزیارتگاه
شیعه است،در شام است.قبر رقیه نزدیک مسجد جامع دمشق و حرم حضرتزینب در
زینبیه،بیرون از دمشق است.
سفر به شام براى اهل
بیتحسین«ع»بسیار تلخ ومصیبتهاى دوران اسارت در این دیار،برایشان از
سختترین مصیبتها بوده است.وقتى ازامام سجاد پرسیدند:در سفر کربلا، سختترین
مصیبتهاى شما کجا بود،سه بار فرمود: «الشام،الشام،الشام».
خرابه شام
پس
از خطبه زینب«ع»در مجلس یزید که اوضاع را بر ضد او متحول ساخت،یزیدناچار
اهل بیت را در خرابهاى بى سقف جاى داد.آنان سه روز در آن خرابه بودند و
برحسین«ع»نوحه و عزادارى مىکردند.
رقیه،دختر خردسال امام
حسین«ع»نیز درهمانجا پدر را در خواب دید و پس از بیدارى گریه سر داد و
سر سید الشهدا را برایشآوردند و با دیدن آن صحنه مرغ جانش پر کشید و جان
داد.
مدفن رقیه نیز همانجاستکه بعدها حرمى برایش ساختند. (این مساله از نظر محققان مورد بحث و تشکیک قرارگرفته است.)
زهراى
حزین ز گرد راه آمده بود جبریل،غمین و عذر خواه آمده بود در کنجخرابه،در
میان طبقى خورشید،به مهمانى ماه آمده بود جغد دلم خرابه شام آرزو کند تا
با سه ساله دخترکى گفتگو کند آن کعبهاى که قبله ارباب حاجت است حاجت
رواست،هر که به آن قبله رو کند
خار مغیلان
خار درخت«ام غیلان»،ام غیلان درختخار دارى است که در بادیه مىروید که گاهىبه اندازه درختسیب یا کوچکتر مىشود.
در
مرثیهها چنین گفته مىشود که پس ازشهادت امام حسین«ع»و حمله دشمن به
خیمهها و به آتش کشیدن آنها،کودکان آوارهدشت و بیابان شدند و دو کودک در
بیابان،دور از جمع اهل بیت،گم شدند و شب زیر خارمغیلان پناه گرفتند و جان
باختند.
در منابع معتبر تاریخى چنین چیزى نیامده است.
سر امام حسین«ع»
روزى که شد به نیزه سر آن بزرگوار خورشید سر برهنه بر آمد به کوهسار
پس
از شهادت ابا عبد الله«ع»،سپاه کوفه قساوت و دشمنى را به اوج رساندند و
سرمطهر آن حضرت را از پیکر جدا کردند،سپس به دستور عمر سعد،پیکر آن امام
را زیر سماسبها له کردند.این سر مقدس،همراه سرهاى دیگر شهدا بر نیزهها
شد و در کوفه و شام وشهرهاى دیگر گرداندند تا دیگران را بترسانند.سر مطهر
سید الشهدا«ع»ماجراهاىمختلفى در حادثه کربلا دارد،اینکه سر آن حضرت را
از پشت گردن مىبرند، بر نیزهمىکنند،خولى سر را به خانه خویش برده در
اتاقى یا تنورى پنهان مىکند،سر امام بر فرازنى در کوچههاى کوفه قرآن
تلاوت مىکند،نزد ابن زیاد،بر طشت طلا نهاده مىشود، درراه شام در دیر
راهب سبب مسلمان شدن قنسرین مىشود،در کاخ یزید،بر طشت نهادهنزد او
مىآورند،یزید با خیزران بر آن سر و لبها مىزند،در خرابه شام نزد رقیه
دختر امامحسین برده مىشود و...هر کدام موضوعى است که دستمایه بسیارى از
مرثیههاىسوزناک گشته و در باره این وقایع،شعرها و نوحههاى بسیار
سرودهاند.
این که سر مطهر کجا دفن شد،میان محققان نظر
واحدى نیست.برخى بر این عقیدهاندکه سر را از شام به کربلا آوردند و به
بدن ملحق ساختند(نظر سید مرتضى)،برخىمعتقدند در کوفه،نزدیک قبر امیر
المؤمنین«ع»دفن شد و برخى هم جاهاى دیگر راگفتهاند.در شام،محلى به نام
جایگاه سر مطهر معروف است که محل عبادت است.
برخى هم مدفن
سر را در مصر، مسجد راس الحسین مىدانند و براى کیفیت انتقال آن بهآن
منطقه،تاریخچهاى را ذکر مىکنند. اما مشهور آن است که سر را به کربلا
آوردند و کنارپیکر دفن شد و این را جمعى از علما در تالیفاتشان آوردهاند.
اصل این جنایت بى سابقه،براى امویان مایه ننگ بود.این که به
دستور ابن زیاد،سر آنحضرت را بر نیزه کرده در کوفه چرخاندند،اولین سرى
بود که در دوران اسلام با آن چنینکردند.
بریدن سر و بر
نیزه کردن آن و شهر به شهر گرداندن،حتى در سرودهها ومرثیههاى آن دوره
نیز مطرح شده و بعنوان کارى فجیع و زشت از آن یاد شده است کهنشانه
مظلومیت ثار الله است.در شعر بشیر هنگام خبر دادنش از ورود اهل بیت به
مدینهمىخوانیم:«و الراس منه على القناة یدار»و در شعر حضرت زینب در کوفه
پس از دیدنسر برادر بر فراز نى،آمده است:«یا هلالا لما استتم کمالا...»
این
بىحرمتى آشکار،بر خلاف آنچه که یزیدیان مىخواستند دیگران را مرعوب
کنند،موجى از احساسات خصمانه بر ضد آنان پدید آورد و مردم،عمق خباثت
دودمان«شجرهملعونه»را شناختند.چند بیت از سرودههاى شاعران را بعنوان
نمونه،پیرامون سر مطهر مىآوریم:
اى رفته سرت بر نى،وى
مانده تنت تنها ماندى تو و بنهادیم ما سر به بیابانها اى کرده به کوى
دوست،هفتاد و دو قربانى قربان شومت این رسم،ماند از تو به دورانها سر بى
تن که شنیده است به لب آیه کهف یا که دیده است به مشکات تنور آیه نور؟
بر
نیزه،سرى به نینوا مانده هنوز خورشید فراز نیزهها مانده هنوز در باغ
سپیده،بوته بوته گل خون از رونق دشت کربلا مانده هنوز زان فتنه خونین که
به بار آمده بود خورشید«ولا»بر سر دار آمده بود با پاى برهنه دشتها را
زینب دنبال حسین،سایهوار آمده بود. روزى که در جام شفق،مل کرد خورشید بر
خشک چوب نیزهها گل کرد خورشید شید و شفق را چون صدف در آب دیدم خورشید را
بر نیزه،گویى خواب دیدم خورشید را بر نیزه؟آرى این چنین است خورشید را بر
نیزه دیدن،سهمگین است بر صخره از سیب زنخ،بر مىتوان دید خورشید را بر
نیزه کمتر مىتوان دید.
خولى
خولى بن یزید
اصبحى از دژخیمان کوفه و دشمنان اهل بیت«ع»بود.پس از آنکه
امامحسین«ع»روز عاشورا در قتلگاه بر زمین افتاد،جلو آمد تا سر مطهر
حضرت را جدا کند.
وى به اتفاق حمید بن مسلم ازدى،سر امام
حسین را نزد ابن زیاد برد،اما چون دیر شده ودر قصر بسته بود،خولى سر مطهر
را شب به منزل برد و پنهان کرد.او دو زن داشت.چونزنش فهمید که سر
حسین«ع»را به خانه آورده،کینه او را به دل گرفت و از رختخواب بلندشد و
دیگر با او همبستر نشد.خولى در ایام مختار پنهان بود.زن دیگرش(به نام
عیوفبنت مالک) جاى او را به یاران مختار خبر داد.این زن از آن هنگام که
خولى سرابا عبد الله«ع»را آورده بود با او دشمن شده بود.خولى را
گرفته،کشتند.
آن شب که خولىسر مطهر را به منزل خویش برده
بود،همسرش از آن اتاق یا تنورى که سر در آن نهادهشده بود،نورى را دید که
به آسمان کشیده شده است. «تنور خولى»از همین جا درمرثیهها راه یافته
است.
شب بود و من به مطبخ آن خانه آمدم مطبخ نه،سوى راز
نهانخانه آمدم دیدم که نور مىزند از دخمهاى برون دل خستهام کشاند به
دنبال رد خون خون در میان نور چه مىکرد؟یا على خورشید در تنور چه
مىکرد؟یا على«ع» تا جهان باشد و بوده است،که داده است نشان میزبان خفته
به کاخ اندر و مهمان به تنور سر بى تن که شنیده است به لب سوره کهف؟ یا که
دیده است به مشکات تنور آیت نور .
نى،نیزه
نى،گیاهى
آبى و داراى ساقه میان کاواک و راست.ساقه آن میان تهى و به ضخامتانگشتى
یا بیش از آن است و رنگ آن غالبا زرد است...و هر لوله مانندى که میان
تهىباشد،مزمار،ناى. نیزه سلاحى معروف که چوبى باریک است و استوانهاى
شکل،مانند نىکه در سر آن پیکانى نصب کردهاند،به عربى رمح گویند.به معناى
پرچم و رایت هم آمدهاست.
در عاشورا،هم به عنوان سلاح جنگ
به کار گرفته مىشد،هم سر شهدا را بر نوکنیزهها کردند و به دربار بردند
و در شهرها گرداندند.به قول محتشم:
روزى که شد به نیزه سر آن بزرگوار خورشید سر برهنه برآمد زکوهسار
در کاربرد ادبى،نى به جاى نیزه هم به کار مىرود.به گفته جودى:
اى رفته سرت بر نى،وى مانده تنت تنها ماندى تو و بنهادیم ما سر به بیابانها
نیز نوعى قرینه سازى ادبى میان نى و نینوا به کار مىرود.به گفته فرید:
سر نى در نینوا مىماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا مىماند اگر زینب نبود
ماخذ: فرهنگ عاشورا- استاد جواد محدثی