مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

اخبار،پرسش و پاسخ،مقاله، گزارش تصویری فعالیت های مسجد،کانون فرهنگی والفجر
مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

اخبار،پرسش و پاسخ،مقاله، گزارش تصویری فعالیت های مسجد،کانون فرهنگی والفجر

مختار کیست ؟ وچه کرد؟

در سال اول هجرت در طائف متولد شد او یک جوانمرد رشید و با هوش و سر شار از همت عالی بود

مختار در کوفه سکونت داشت

 . هنگامی که حضرت مسلم علیه السلام نمایند ه امام حسین علیه السلام به کوفه آمد و در حمایت از او و بیعت گرفتن از مردم برا ی او کوشش فراوان کرد

مختار شیعه و معتقد به امامت حضرت علی علیه السلام و امام حسن و امام حسین علیه السلام بود پس از شهادت مسلم مختار را نزد ابن زیادآوردند ابن زیاد به او گفت : ای پسر عبید این تو بودی که با دشمنان ما بیعت کردی ؟ ابن زیاد دستور داد مختار را زندانی کنند میثم تمار د رزندان بود به مختار گفت تو روزی خروج میکنی و انتقام خون امام حسین علیه السلام را از دشمنان می گیری و این شخص ( ابن زیاد ) را که میخواهد ما را بکشد خواهی کشت .

هنگامی که سر بریده امام حسین علیه السلام را نزد ابن زیاد آوردند ابن زیاد برای این که پیروزی خود را به مختار نشان دهد دستور داد او را از زندان آوردند مختار در آن مجلس گریه سختی کرد و بی هوش شد وقتی به هوش آمد گفت در انتظار روزی هستم دمار از روزگار شما در آورم ابن زیاد تصمیم قتل او را گرفت ولی مشاورانش صلاح ندیدند و او را به زندان بر گرداندند .

ابن زیاد مختار را آزاد کرد به شرط اینکه سه روز بیشتر د رکوفه نماند وگرنه کشته خواهد شد یزید در روز پنجشنبه 14ربع الاول سال 63 ه.ق. مرد و مدت خلافتش دو سال و هشت ماه بود مختار از حجاز به کوفه آمد و به خانه ی خود رفت بزرگان شیعه را به خانه ی خود دعوت کرد و به آن ها گفت من از طرف محمد حنیفه (پسر امام علی علیه السلام ) برای مطالبه خون اهلبیت و کشتن دشمنان امده ام و در کوفه دوباره او را زندان کردند . مختار در همان زمان مخفیانه به افراد نامه می نوشت و با انها تماس داشت کم کم رابطه مردم کوفه با او زیاد شد و او با این که در زندان بود مردم با او بیعت می کردند وقتی آزاد شد مردم با او تماس گرفتند و شیعیان گروه گروه آمدند و با او بیعت کردند در این هنگام ابراهیم پسر مالک که سردار شجاعی بود و طرفدار بسیاد داشت به مختار پیوست و جنگ سختی در گرفت .

عبد الله ابن مطیع حاکم کوفه با این که طرفداران بسیار داشت نتوانست د ربرابر مختار مقاومت کند با قیافه زنانه از ساختمان فرمانداری خارج شد و همراهان او امان خواستند که به انها داده شد .
مختار وارد دار الاماره گردید و کم کم سراسر کوفه و حوالی آن در تحت تسخیر مختار در آمد و این جریان بعد از یک سال از شهادت سلیمان ابن صرد(1)می گذشت تحقق(2) یافت و در این فرصت مختار دستو ر داد سران سپاه عمر سعد را که در خون امام حسین علیه السلام شرکت نموده بودند دستگیر کرده و همه را با شدیدترین بر خورد به هلاکت رسانیدند . و افرادی مانند خولی و شمر و عمر سعد و حرمله را به مجازات سخت دینوی رسیدند و نقل شده که مختار هجده هزار نفر از آنها را کشت .

معنی کلمات:

(1)سلیمان ابن صرد:برای خون خواهی امام حسین(ع) قیام کرد
(2)تحقق: انجام شدن

مختار---مختار کیست؟

مختار بن ابى عبیدة بن مسعود بن عمرو بن عمیر بن عوف بن قسى بن هنبة بن بکر بن هوازن؛(1) از قبیله ثقیف؛ کـه قبیله مشهـور و گسترده‌اى از هـوازن، از اعراب منطقه طائف اسـت، می‌باشد.(2)کنیه‌اش ابواسحاق(3)؛‌ و لقـبش کـیـسـان بود که فـرقـه کـیـسـانیه منسوب به او است. کیسان به معناى زیرک و تیزهوش است.(4)
طبق روایتى، اصـبـغ بـن نـبـاتـه، از یـاران امـیـرالمـؤمـنین مى‌گوید: "لقب کیس را امیرالمؤمنین به مختار دادنـد."(5) پـدر مـخـتـار ابـوعـبـیـده ثـقـفـى است که در اوایـل خـلافـت عـمـر از طـائف بـه مـدیـنـه آمـد و در آنجـا سـاکن شد.(6) وى یکى از سـرداران بـزرگ جـنـگ بـا ارتـش ‍ کـسـرى(ایـران) در زمـان عمر بود. (7)
ماجراى رشـادت این دلیرمرد در واقعه یوم الجسر در جنگ با ارتش ایران در منطقه بصره معروف است.(8)
مـادر مـخـتـار دومـه است که از زنـان بـا شخصیت بـود و او را صـاحـب عقل و راى و بلاغت و فصاحت دانسته‌اند.(9)
وى ادب و فضائل اخلاقى را از مکتب اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) آموخت،(10) و در آغاز جوانى، هـمراه با پدر و عموى خود براى شرکت در جنگ با لشکر فُرس به عراق آمد و خاندان او همانند بسیارى از مسلمانان صدر اسلام، در عراق و کوفه ماندند. مختار در کنار امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود و پـس از شهادت آن حضـرت، بـراى مدتى کوتاه به بصره آمد و در آنجـا سـاکـن شد.(11)
علامه مجلسى(ره) مى‌فرماید:مـختار، فضایل اهل بیت پیامبر اکرم را بیان مى‌کرد و حتى مناقب امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین(ع) را براى مردم منتشر مى‌ساخت
و معتقد بود که خاندان پیامبر از هر کس براى امامت و حکومت پس از پیـامبـر سـزاوارتـرند و از مصـایـبى کـه بـر خـانـدان پیامبر وارد شده، ناخشنود بود.(12)
خاندان مختـار از شیعیان مخلص و علاقه‌منـدان بـه اهل بیت رسالت(علیهم السلام) بودند. یارى رسانی به مسلم بن عقیل
بر اساس گواهی تـاریـخ و تـصـریـح شـیـخ مـفـیـد و طـبـرى، پـس از آن کـه مـسـلم بـن عـقیل وارد کوفه شد، مستقیما به خانه مختار وارد شد، مختار او را گرامى داشت و رسما از او اعلام حمایت و پشتیبانى کرد.(13)
مختار به ابن غرق گفت: "هرگاه شنیدى که من قیام کرده‌ام، بـه مردم بگو: مختار به خونخواهى شهید مظلوم و مقتـول سرزمین کربلا و فرزند پیامبر خدا - حسین بن على(علیهماالسلام) - قیام کرده است. به خدا قسم، همه قاتلان حسین را از دم شمشیر خواهم گذراند."بلاذرى مى‌نویسد: خانـه مختـار محل ورود مسلم بود.(14) اما با ورود مزوّرانه و غـیـرمـنتظره ابن زیاد به کوفه، ناگهان اوضاع به هم ریخت و مسلم صلاح دید از خانه مختار بـه خـانـه هـانـى بـن عـروه، کـه مرد مقتدر و با نفوذ شیـعـه در کوفه بـود، نقل مکان کند.مختار پس از ورود مسلم، آرام ننشست و پس از بیعت با مسلم، به منطقه خطرنیّه و اطراف کوفه براى جمع آورى افراد و گرفتن بیعت براى مسلم حرکت کرد. اما با دگرگونى اوضاع کوفه و تسلیم مردم در مقابل ابن زیاد، دوباره به کوفه بازگشت.ابن زیـاد دسـتور داد که دعوت کنندگان امام حسین(ع) و حامیان مختار با او بیعت کنند، وگرنه دستگیـر و اعدام مى‌شوند.ابن اثیر نوشته است: هنگام دستگیرى مسلم و هانى، مختار در کوفه نبود و او براى جذب نیرو به اطراف شهر رفته بود و وقتى خبر ناگوار دستگیرى مسلم را شـنـیـد، بـا جمعى از افراد و یارانش به کوفه آمد. هنگام ورود به شهر، با نیروهاى مسلح ابن زیاد بـرخـورد کـرد و در پـى یـک گـفت و گوى لفظى شدید، بین آنان و مختار و افرادش، درگیرى پـیـش آمـد و فـرمـانـده آن گـروه مـسـلح کـشته شد و افراد مختار متفرق شدند؛
زیرا مقاومت را به صـلاح نـدیـدنـد؛ مـخـتـار از آنـان خـواست محل را ترک گویند تا ببینند چه پیش خواهد آمد.(15)
ابن زیاد پس از مسلط شدن بر اوضاع و شهادت مسلم و هانى، به شدت در جست و جوى مختار بـود و براى دستگیرى او جایزه‌اى معیّن کرد.(16)

دستگیرى مختار توسط ابن زیاد

یکى از دوستان مختار بـه نـام هانى بن جبّه، نزد عمرو بن حریث، نماینده ابن زیاد رفت و ماجراى مخفى شدن مختار را به عمرو اطلاع داد.عمرو به آن شخص گفت: به مختار بگوید مواظب خود باشد که تحت تعقیب است و در خطر مى‌باشد.مختار به حمایت عمرو نزد ابن زیاد رفت. وقـتـى چـشـم ابـن زیاد به مختار افتاد، فریاد زد: "تو همانى که به یارى پسر عقیل شتافتى؟
"
مختار قسم یاد کرد که من در شهر نبودم و شب را هم نزد عمرو بن حریث به سر بردم."(17)
ابن زیاد که عصبانى بود، عصاى خود را محکم به صورت مختار کوبید، به طورى که از نـاحیه یک چشم صدمه دید. عمرو برخاست و از مختار دفاع کرد و شهادت داد که او در ماجرا نبوده و بـه وى پناهنده شده است.ابن زیاد کمى آرام گرفت و گفت: "اگر شهادت عمرو نبود، گردنت را مى‌زدم." و دستور داد مختار را به زندان افکندند. همچنان در زندان بود تا امام حسین(ع) به شهادت رسید.(18)

آزادى مختار از زندان

مختار، زائدة بن قدامه را محرمانه نزد شوهر خواهرش، عبدالله فرزند عمر بن خطّاب، به مدینه فرستاد و به او گفت: که ماجرا را به عبدالله بگوید و او از یزید برایش تقاضاى عفو کند.عبدالله، شوهر صفیه - خواهر مختار - بود. یزیـد و دیگر اموى‌ها برایش احترام قائل بودند. او نامه‌اى براى یزید فرستاد و براى مختار، که دامادش بود، تقاضاى بخشش کرد. یزید هم بلافاصله، نامه‌اى به ابن زیاد نوشت که به محض رسیدن این نامه، مختار را از حبس آزاد کند.مختار، که در یک قدمى مرگ بود، با نامه یزید نجات یافت و ابن زیاد او را خواست و به او گـوشـزد کـرد: اگر نامه امیرالمؤمنین(یزید)نبود،
تو را مى‌کشتم. حالا برو و در کوفه نمان. مختار به ابن زیاد گفت: بسیار خوب، من براى انجام عمره به مکه مى‌روم و با این بهانه به نزد ابن زبیر آمد.مختار به ناچار به حجاز رفت؛ زیرا آنجا از سلطه بنى امیه آزاد بود و به عبدالله بن زبیر، که خود را حاکم و خلیفه مى‌پنداشت، رفت.ابن غرق مى‌گوید: در بین راه عراق به طرف حجاز، مختار را دیدم که یک چشمش ناقص شده بـود. عـلت را از او پـرسـیدم. گفت: "چیزى نیست، این زنازاده(ابن زیاد) با عصایش چشم مرا مـعـیـوب نمود."و تاکید کرد(خداوند مرا بکشد، اگر او را نکشم.) مختار همچنین به ابن غرق گفت: "هرگاه شنیدى که من قیام کرده‌ام، بـه مردم بگو: مختار به خونخواهى شهید مظلوم و مقتـول سرزمین کربلا و فرزند پیامبر خدا - حسین بن على(علیهماالسلام) - قیام کرده است. به خدا قسم، همه قاتلان حسین را از دم شمشیر خواهم گذراند."(19(

بازگشت مختار به کوفه

همزمان با دعوت مختار و تهیه مقدمات قیام، عبدالله بن زبیر، سیاستمدار کارکشته‌اى به نام عبدالله بن مطیع، را که سابقه دوستى با مختار داشت، به استاندارى کوفه منصوب نمود. تـاریـخ ورود اسـتـانـدار جدید بـه کـوفـه، پنج شنبه بیست و پنجم رمضان سال 65 ه ‍.ق بود.مختار پـس از بریدن از ابـن زبـیـر و تماس‌هایى که با اهل بیت پیامبر(علیهم‌السلام) گرفت، مکه را به قصد عراق براى هدفى بزرگ ترک کرد؛ و به کوفه رفت.(20)
بلاذرى نوشته است: مختار با قافله‌اش وارد کوفه شد و پیش از ورود به شهر، کنار رودخانه حیره رفت و غسل کرد، موهاى خود را روغن زد و خود را معطر کرد،
لباسى مناسب پوشید و عـمامه‌اى بر سر نهاد، شمشیر را حمایل کرد و سوار بر اسب وارد شهر شد. در ابتداى ورود، بـه مـسـجـد سـکـون - مـرکـز تجمع مردم در محله کنده - رسید. مردم از او استقبال گرمى کردند. مختار مرتب به مردم بشارت فتح و پیروزى مى‌داد.(21)
مختار با رهبران شیعیان و یاران امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و کسانى که در حادثه عاشورا دخالت نداشتند - که آنان را (حسینیّون) مى‌گفتند - ملاقات نمود و آنان را به بیعت و قیام دعوت کرد.(22)
مردم کوفه همگی به صورت نیمه مخفیانه با مختار بیعت کردند. اساس این بیعت و هدف از آن قیام، خونخواهى شهداى کربلا بود.(23) خبر ورود مختار به کوفه و گرایش عمومى مردم به او بـه گوش ابن مطیع رسید
و قاتلان امام حسین(ع) همچون شمر بن ذى الجوشن و شبث بن ربعى و زید بن حارث، که از معاونان استاندار ابن زبیر بودند، خطر مختار را به او گوشزد نمودند و پیشنهاد دستگیرى و حتى قتل مختار را به او دادند.سرانجام عمال ابن زبیر، مختار را دستگیر کردند و به زندان انداختند.(24) مختار بـراى دومـیـن بـار بـه زندان افتاد. گوینـد زندانى شدن مختار همزمان با قیام توّابین بود.(25)
مجددا مختار از زندان براى شوهر خواهر خود، عبدالله بن عمر نامه‌اى نوشت و همانند گذشته، از زندان آزاد شد، اما با قید ضمانت.مختار پس از چند ماه زندانى شدن توسط عمال ابن زبیر، خلاصى یافت، و با یک حرکت حساب شـده مشغول برنامه‌ریزى براى قیام شد و جمعى از سران شیعه و بقایاى توابین از طرف او مامور شدند تا از مردم بیعت بگیرند.

پی نوشت:1- تـاریخ طبرى، محمد بن جریر طبرى، ج 6، ص 7؛ تاریخ یعقوبى، احمد بن ابى یـعـقـوب، ج 2، ص 258؛ کـامـل فـى التـاریـخ، ابـن اثـیـر، ج 4، ص 163؛ بـحـار الانـوار، محمدباقر مجلسى ،ج 45، ص 350.2- مـعجم قبائل العرب، عمر رضا کحاله، ج 1، ص 148- 149؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید معتزلى، ج 8، ص 303.
3- بحارالانوار، ج 45، ص 350؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 171.
4-  بـحـارالانـوار، ج 45، ص 345؛ قاموس، محمد بن یعقوب فیروز آبادى، ج 1، ص 257؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج 4، ص 172.
5- بحارالانوار، ج 45، ص 344؛ رجال کشى، ص 127.
6- مروج الذهب، ج 2، ص 315؛ انساب الاشراف، ج 6، ص 375

مختار کیست ؟
به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر "افکار"؛ مجموعه مختارنامه روایتگر زندگی یکی از شخصیت های بزرگ تاریخ شیعه ، مختاربن ابوعبیده ثقفی است که پس از واقعه جانسوز عاشورا به خونخواهی از حضرت سید الشهداء (ع) برخاست و در سال
۶۶ هجری قیام خود را آشکار کرد و موفق شد ...
بر دشمنان اهل بیت غلبه یافته و اکثر قریب به اتفاق کسانی را که در واقعة عاشورا دست داشتند به سزای اعمال زشتشان برساند .
 

مختارنامه قریب به
۲۰ سال از زندگی مختار را به تصویر کشیده و در یک بستر تاریخی پر تلاطم اهم وقایع تاریخی از زمان شهادت امام مجتبی (ع) تا مرگ معاویه ابن ابوسفیان و آغاز دوران خلافت یزید بن معاویه و نیز شهادت حضرت امام حسین (ع) و نهضت توابین به زعامت سلیمان بن صرد خُزاعی و ایضاً قیام مختار و تشکیل یک دولت شیعی را بررسی می کند .

مختارنامه به نوعی بررسی تاریخ سیاسی شیعه نیز هست. دوران زندگی مختار مقارن بوده است با زندگی امامان شیعه از حضرت علی (ع) تا حضرت سجاد (ع). گرچه این مجموعه مدعی نیست که روایتگر زندگی آل علی (ع) است. اما دستکم زندگی نامه سیاسی چهار تن از پیشوایان نخستین شیعه را شامل می شود. ضرورت قیام شیعی مختار اقتضا می کرد که این معنی در طول مجموعه مد نظر قرار گیرد.

تاریخ: مختار ثقفی با شمر ابن ذی‌الجوشن چه کرد؟

شیـخ طوسى(ره) مى‌نویسد: «شمر را دستگیر کردند و نزد مختار آوردند. مختار دستور داد گـردن او را زدند و جسدش را در دیگ روغن جوشیده افکندند و یکى از یاران مختار با پاى خود سر شمر را لگد مى‌کرد.»

براى شمربن ذى الجوشن اسم‏هاى دیگرى چون اوس یا شرحبیل نیز ذکر شده است. او را ذى الجوشن، صاحب زره و جوشن مى‏گفتند زیرا سینه او برآمده بود و همانند سپرى بسته شده نشان مى‏داد. او نخست از یاران على علیه‏السلام در جنگ صفین و از فرماندهان شجاع و نامدار کوفه بود که در کنار حسن (ع) و حسین (ع) در رکاب امام علیهم‏السلام حاضر بوده است اما سرشت ناپاک او به خاطر عمل زشت مادرش بر محیط و آداب الهى و اجتماعى چیره شد و سرانجام در لشکر عبیداللّه بن زیاد قرار گرفت

روزى مادر شمر که زن بزچرانى بود و در بیابان به کار خود مشغول بود، از چوپانى که از کنار او مى‏گذشت، تقاضاى آب کرد تا با آن رفع عطش کند. چوپان تقاضاى شیطانى خود را شرط دادن آب قرار داد و او نیز پذیرفت و از این طریق، نطفه شمر منعقد شد از این رو امام حسین علیه‏السلام در روز عاشورا خطاب به او فرمود: «یابن راعیة المِعْزى»؛ اى پسر زن بزچران!

این فرد جنایتکار شماره یک کربلا، توانست از چنگ مختار بگریزد اما مختار دسـتـور داد کـه او را هـر کجا رفته اسـت، پـیـدا کـنـنـد و بـه سـزاى اعمال ننگینش برسانند. شمر در ماجراى شورش کوفه بر ضدّ مختار از عاملان اصلى بود

در کتاب تاریخ طبری جلد ششم صفحه 53 آمده است: «مـسـلم ضـبـائى که هم قبیله شمر بود، مى‌گوید: «ما فرار کردیم و خود را به محلى در مسیر کـوفـه و بصره به نام ساتیدما رساندیم و در نزدیکى آن محل، دهکده کوچکى به نام کلتانیّه در حوالى سواحل فرات قرار داشت. ما در کنار تپّه‌اى مخفى شدیم که توسط یک روستایی جای ما لو رفت. شب هنگام بود که ماموران مختار ما را محاصره کردند. شمر را دیدم که جامه‌اى خوش‌بافت به تن داشت و بدنش پیس (بیماری برص) بود. ما حتى فرصت سوارشدن بر اسب را نیافتیم. درگیرى شدیدى رخ داد. ساعتى بعد صداى الله اکبر شنیدم و کسى فریاد زد خداوند، خبیثى را کشت».

در جلد ششم تاریخ طبری صفحه 338 نیز به نقل از شیـخ طوسى(ره) آمده است: «شمر را دستگیر کردند و نزد مختار آوردند. مختار دستور داد گـردن او را زدند و جسدش را در دیگ روغن جوشیده افکندند و یکى از یاران مختار با پاى خود سر شمر را لگد مى‌کرد.»

همچنین در همین کتاب و در همان جلد در صفحه 374 امده است: «عبدالرحمن بن عبد مى‌گوید: من شمر را به هلاکت رساندم. مختار تا نگاهش به سر بریده شمر افتاد، سجده شکر به جاى آورد و دستـور داد آن سـر را بـالاى نـیـزه کـنـنـد و مقابل مسجد جامع شهر در معرض دید مردم قرار دهند تا موجب عبرت همگان باشد».

نظرات 1 + ارسال نظر
مجتبی مهاجر سه‌شنبه 30 آذر 1389 ساعت 01:54 ب.ظ http://www.pesarenazebaba.blogfa.com

سلام و خسته نباشید . وبلاگتان را دیدم با آرزوی توفیقات بیشتر برای شما. کار فرهنگی جالبی انجام میدهید . فقط در انتخاب رنگ فونتها دقت بیشتری بشه وبلاگتان زیباتر خواهد شد.

مرسی از لطف و محبتت به روی چشم حتما
منتظر پیشنهادهای کار سازو خوب شما هستم
کانون فرهنگی مسجد بلال

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد