مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

اخبار،پرسش و پاسخ،مقاله، گزارش تصویری فعالیت های مسجد،کانون فرهنگی والفجر
مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

اخبار،پرسش و پاسخ،مقاله، گزارش تصویری فعالیت های مسجد،کانون فرهنگی والفجر

پایان خونین ازدواج خیابانی

به گزارش فارس، روز 9 مهرماه امسال، مرد جوانی در کلانتری 130 نازی‌آباد حضور یافت و مدعی شد که ساعاتی قبل همسر خود را به قتل رسانده است.

پایان خونین ازدواج خیابانی

به گزارش فارس، روز 9 مهرماه امسال، مرد جوانی در کلانتری 130 نازی‌آباد حضور یافت و مدعی شد که ساعاتی قبل همسر خود را به قتل رسانده است.

مأموران با حضور در خانه این مرد، با جسد همسر وی رو به رو شدند که با روسری خفه شده بود. متهم با دستور مقامات قضایی دستگیر شد تا تحقیقات در این زمینه آغاز شود.

متهم به قتل، در تحقیقات مدعی شد که کمتر از 2 سال قبل با همسرش ازدواج کرده بود که به خاطر ظنین شدن به او درباره مسائل اخلاقی او را به قتل رسانده است.

با اعترافات صریح متهم، قرار مجرمیت وی از سوی دادسرای جنایی تهران صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد که صبح امروز به ریاست قاضی محمدسلطان همتیار برگزار شد.

نماینده دادستان با اشاره به کیفرخواست صادره، بزه انتسابی به متهم را محرز دانست و خواستار مجازات وی شد؛ اولیای‌دم نیز خواسته خود را قصاص متهم عنوان کردند.

در ادامه جلسه، متهم در جایگاه قرار گرفت و با بیان اینکه اتهام قتل همسرش را قبول دارد، گفت: حدود 15 ماه بود که با همسرم ازدواج کرده بودم و یک پسر 3 ماهه داشتیم؛ با همسرم در خیابان آشنا شده بودم و مدتی بعد از آشنایی، به او پیشنهاد ازدواج دادم که او هم قبول کرد.مدتی بعد از ازدواج به رفتارهای او مشکوک شدم و احتمال دادم که او با افرادی رابطه داشته باشد؛ وقتی به تعقیب او پرداختم، فهمیدم او با یک پسر که قبلا با او دوست بوده، رابطه دارد. به کلانتری و دادگاه شکایت کردم اما چون مدرک مستندی نداشتم، نتوانستم حقانیت خود را ثابت کنم.

متهم گفت: روز حادثه داخل خانه به شدت با همسرم درگیری لفظی داشتم و بعد از آن به اتاق خواب رفتم؛ همسرم هم به دنبالم آمد و قصد دلجویی از من داشت؛ چند ثانیه بدون اینکه حرفی بزنیم به هم خیره شدیم و من به سمت کمد لباس رفتم و یک روسری برداشتم.سمیرا که متوجه نیت من شده بود، شروع به التماس کرد اما من بدون توجه به او روسری را دور گردنش انداختم؛ چند لحظه بعد روسری را باز گردم اما او هنوز جان داشت؛ دوبار دیگر این کار را انجام دادم تا مطمئن شدم او تمام کرده است.

ناصر با بیان اینکه قبلا هم این موضوع را به خانواده او گفته بودم، گفت: یک بار او خانه را ترک کرد و با حالت قهر به خانه پدرش رفت و من به دنبال او رفتم؛ قصد داشتم او را طلاق دهم اما خانواده‌اش مرا به مدارا با او ترغیب کرد. اما دیگر تحمل من تمام شده و قرار بود فردای روز حادثه به دادگاه برویم و از هم جدا شویم اما نشد.

بعد از اظهارات متهم، قاضی همتیار ختم جلسه را اعلام و صدور حکم را به بعد از مشورت با مستشاران دادگاه موکول کرد.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد