تفسیر آیات 56 الی 81 سوره مائده
(56) حزب»، در لغت به معناى گروه با قدرت و با صلابت است.
درآیهى 52 همین سوره خواندیم که گروهى از ترس حوادث، کفّار را ولّى خود مىگیرند، در این آیه مىفرماید: حزب اللَّه غالب است یعنى وابستگان به کفّار مغلوبند، پس به سراغ آنان نروید. «فترى الّذین... یسارعون فیهم...»، «ومَن یتولّ اللَّه... هم الغالبون»
تفسیر آیات 56 الی 81 سوره مائده
(56) حزب»، در لغت به معناى گروه با قدرت و با صلابت است.
درآیهى 52 همین سوره خواندیم که گروهى از ترس حوادث، کفّار را ولّى خود مىگیرند، در این آیه مىفرماید: حزب اللَّه غالب است یعنى وابستگان به کفّار مغلوبند، پس به سراغ آنان نروید. «فترى الّذین... یسارعون فیهم...»، «ومَن یتولّ اللَّه... هم الغالبون»
(57) کیفر دنیوىِ توهین واستهزاى دین خدا و مقدّسات مذهبى، قطع رابطه است. «لا تتّخذوا...» (در روابط با دیگران، احترام مقدّسات یک شرط ضرورى است)
شرط ایمان، داشتن غیرت دینى و تبرى از نااهلان است. «یا ایّها الّذین امنوا لاتتّخذوا»
(58) در شأن نزول آیهى فوق آمده است که جمعى از یهود و بعضى از نصارى، صداى مؤذّن را که مىشنیدند و یا قیام مسلمانان را به نماز مىدیدند، شروع به مسخره و استهزاى آنان مىکردند (تفسیر نمونه)
از رابطه و دوستى با کسانى که اذان (وشعائر دینى) را مسخره مىکنند بپرهیزید. «لاتتّخذوا... و اذا نادیتم...»
نماز، چهره و مظهر دین است. (در آیه قبل، استهزاى دین مطرح شد و در این آیه استهزاى نماز، یعنى نماز سیماى دین است) «اتّخذوا دینکم هزواً... و اذا نادیتم الى الصلوة اتّخذوها هزوا»
براى نماز، باید ندا سر داد تا همه جمع شوند.«نادیتم» (نماز باید علنى باشد)
در جامعهى اسلامى، باید براى نماز، فریاد زد و تبلیغ کرد و هیچ کس نباید مانع آن گردد. «نادیتم الى الصلوة»
(59) دشمنى دشمنان با مؤمنان، فقط به خاطر ایمان آنهاست. «هل تنقمون منّا الاّ ان آمنّا باللّه»
در برابر سختگیرىهاى دشمن، عدالت و انصاف را از کف ندهیم و همه را یکسان و فاسق مپنداریم. «اکثرکم فاسقون»
(60) «مَثُوبة» و«ثواب» در اصل به معناى رجوع و بازگشت به حالت اوّل است و به هرگونه سرنوشت یا جزا نیز گفته مىشود، ولى غالباً در مورد پاداشهاى نیک به کار مىرود. )تفسیر نمونه).آنان که دین و اسلام و نماز مسلمانان را مسخره مىکنند و مسلمین را به خاطر ایمانشان مىآزارند، چرا به گذشته تاریک و ننگین خود نگاه نمىکنند که با قهر الهى مسخ شدند و رسوا گشتند. گرچه یهودِ زمان پیامبر، به صورت خوک و میمون نبودند، ولى چون بنىاسرائیل خود را قوم واحد و داراى هویّت جمعى مىدانستند و افتخارات گذشته را به خود نسبت مىدادند، بیان رسوایىهاى پیشین، غرور آنان را مىشکند.
کیفرهاى الهى عادلانه است و اگر گروهى به میمون و خوک تبدیل مىشوند سزاى عملکردشان است. «مثوبةً»
بیان سرنوشت شوم بدکاران تاریخ یکى از روشهاى ارشاد و تبلیغ قرآن است. «جعل منهم...»
(61) اظهار ایمان افراد، شما را فریب ندهد. «قالوا آمنّا... واللَّه اعلم» اظهار ایمان با زبان، نشانهى رسوخ ایمان در قلب نیست.
کسانى که منافقانه اظهار ایمان مىکنند، بدانند که خداوند از درون آنان آگاه است. «قالوا آمنّا و قد دخلوا بالکفر... واللَّه اعلم...»
(62) در آیهى گذشته، سخن از روحیّهى کفر ونفاق اهل کتاب بود، در اینجا بیان فسادهاى اخلاقى و اجتماعى و اقتصادى آنان است.
(63) منظور از «ربّانیون» علماى مسیحى و منظور از «احبار» علماى یهود است.
سکوت و بىتفاوتى علما، زمینهى ترویج فساد است. «ترى... یسارعون فى الاثم... لولا ینهاهم...»
علما باید قدرت داشته باشند تا بتوانند علاوه بر موعظه و دعوت، جلوى مفاسد را بگیرند. «لولا ینهاهم»
اگر نهى از منکر، جلوى گناه را نگیرد، لااقل جلوى سرعت آن را مىگیرد. «یسارعون فى الاثم... لولا ینهاهم»
(64) در روایات آمده است که این آیه، عقیدهى یهود را نسبت به قضا و قدر و سرنوشت بیان مىکند. چون یهود مىپنداشتند در آغاز آفرینش دست خدا باز بود، امّا پس از آنکه همه چیز را آفرید، دست او بسته شد.
امام صادقعلیه السلام در توضیح این آیه فرمود: عقیدهى یهود این بود که خداوند بعد از آفرینش، از تدبیر امور کنارهگیرى کرده است و چیزى را کم یا زیاد نمىکند. »قد فرغ من الامر فلایزید و لاینقص )تفسیر نورالثقلین و توحید صدوق، ص167).
بىلیاقتى و نااهلى خود را توجیه نکنیم. (شیطان، تکبّر خود را به اغواى الهى نسبت داد) (حجر، 39). «ربّ بما أغویتنى ...» ، یهود هم محرومیّتهاى خود را با بخیل بودن خدا توجیه مىکردند. «ید اللّه مغلولة»
(65) براى دریافت الطاف الهى، باید ابتدا از گناهان پاک شد. «کفّرنا، أدخلنا»
(66) در آیهى قبل، نقش ایمان در سعادت معنوى و اخروى مطرح بود، در این آیه نقش آن در سعادت دنیوى و رفاه اقتصادى بیان شده است.
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله فرمود: یهود 71 فرقه و نصارى 72 فرقه مىشوند که تنها یک فرقه آنان بهشتى هستند، هرگاه حضرت علىعلیه السلام این حدیث را از رسول اکرمصلى الله علیه وآله نقل مىفرمود، این آیه را نیز تلاوت مىکردند.)تفسیر نورالثقلین.)
تنها تلاوت کتاب آسمانى کافى نیست، اقامهى آن نیز لازم است. «أقاموا التوراة و الانجیل»
اسلام، به رفاه مردم نیز توجّه دارد. «لأکلوا»
جامعهى فاسد، انسان را مجبور به فساد نمىکند. در میان انبوه بدکاران، گروهى هم معتدلند. «منهم اُمّة مقتصدة»
کثرت جمعیّت، نشانهى حقّانیّت نیست. «کثیر منهم ساء مایعملون»
(67) همهى مفسّران شیعه به اتکاى روایات اهل بیت علیهم السلام و نیز بعضى از مفسّران اهلسنت به عنوان یکى از مصادیق، آیه را مربوط به نصب حضرت علىعلیه السلام در غدیر خم به ولایت و امامت دانستهاند.( تفاسیر کبیر فخررازى و المنار) جالب آنکه صاحب تفسیر المنار از مسند احمد و ترمذى و نسائى و ابن ماجه، حدیثِ «مَن کنتُ مولاه فعلىّ مولاه» را با سند صحیح و موثّق بیان کرده است و سپس با دو جمله به خیال خود در آن تشکیک نموده است: اوّل اینکه مراد از ولایت، دوستى است. (غافل از آنکه دوستى نیاز به بیعت گرفتن و تبریک گفتن و آن همه تشریفات در غدیر خم نداشت) دوّم آنکه اگر حضرت علىعلیه السلام امام و رهبر بعد از رسول اکرمصلى الله علیه وآله بود، چرا فریاد نزد و ماجراى نصب خود را در غدیر نگفت؟! (غافل از آنکه در سراسر نهجالبلاغه و کلمات حضرت علىعلیه السلام نالهها و فریادها مطرح است، ولى صاحب المنار گویا آن نالهها و فریادها را نشنیده است در تمام قرآن تنها در این آیه است که پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله نسبت به کتمان پیام، تهدید شده که اگر نگویى، تمام آنچه را که در 23 سال رسالت گفتهاى هدر مىرود. پس باید دید چه پیام مهمى است که این گونه بیان مىشود؟
در این آیه چند نکته است که جهتگیرى محتوایى آن را روشن مىکند: 1) سوره مائده، در اواخر عمر شریف پیامبر نازل شده است. 2) در این آیه، بجاى «یا أیّها النّبى»، تعبیر «یا أیّها الرّسول» آمده است، که نشانهى یک رسالت مهم است. 3 )به جاى فرمان «أبلغ»، فرمان «بَلّغ» آمده که نشانهى ابلاغ قطعى ورسمى ومهم است. 4) پیامبر نسبت به نرساندن یک پیام مهم تهدید شده که اگر نگوید، همهى زحماتش به هدر مىرود. 5) رسول خداصلى الله علیه وآله از عواقب کارى هراس دارد که خداوند او را دلدارى مىدهد که ما تو را از شر مردم نگه مىداریم. 6) پیامبر، از جان خود نمىترسد. زیرا در روزگار تنهایى که با بتها مبارزه مىکرد و در جنگها که با مشرکین درگیرى نظامى داشت، از خطرها نمىترسید. (در حالى که سنگباران مىشد، و یارانش شکنجه مىشدند، حالا در اواخر عمر و در میان این همه یار بترسد؟ و......
امام باقرعلیه السلام فرمودند: «بُنى الاسلام على خمس على الصلاة و الزّکاة و الصوم و الحج و الولایة و لم یناد بشىء کما نودى بالولایة فاخذ النّاس باربع و ترکوا هذه»، اسلام بر پنج چیز استوار است: بر نماز، زکات، روزه، زکات و ولایت اهلبیت و چیزى به اندازهى ولایت مورد توجّه نبود، امّا مردم چهارتاى آن را پذیرفتند و ولایت را ترک کردند) کافى، ج2، ص18.)
گاهى ابلاغ پیام الهى باید در حضور مردم و مراسم عمومى و با بیعت گرفتن باشد، ابلاغ ولایت با سخن کافى نیست، بلکه باید با عمل باشد. «و ان لمتفعل» به جاى «ان لم تبلغ»
(68) امام باقرعلیه السلام درباره «لیزیدنّ کثیراً منهم...» فرمود: آنچه موجب طغیان و کفر بسیارى مىگردد، ولایت امیرالمؤمنین حضرت علىعلیه السلام است 149) تفسیر عیّاش.)
ادّعاى ایمان کافى نیست، قیام و اقدام عملى لازم است. «حتّى تقیموا»
(69) آرامش واقعى، در سایهى ایمان و عمل صالح است. «مَن آمن... و عمل صالحا فلاخوف علیهم و لا هم یحزنون»
(71) «فتنة» در آیه، یا به معناى آزمون و یا به معناى عذاب است.
آزمایش الهى عمومى است، هرگز از فتنهها غافل نشویم. «حسبوا ألاّتکون فتنة»
براى مدّتى در خط مستقیم بودن مهم نیست، مهم حسن عاقبت است. «ثمّ تاب اللَّه علیهم ثمّ عموا وصمّوا» «ثُمّ عموا» نشان آناست که بنىاسرائیل بعد از بازگشت لطف خداوند، تا مدّتى در خط صحیح بودند، ولى دوباره منحرف شدند.
غرور و خودبرتربینى و گمان و وهم، انسان را کور و کر و از شناخت صحیح، محروم مىسازد. «و حسبوا... فعموا و صمّوا»
کسى توقّع نداشته باشد که بىامتحان، به جایى برسد. «حسبوا ألا تکون فتنة»
(72) امام صادقعلیه السلام در بیان گناهان کبیره فرمودند: بزرگترین گناهان کبیره، شرک به خداست و سپس این آیه را تلاوت فرمودند) بحار، ج79، ص6 ؛ عیون اخبارالرضا، ج1، ص285.)
در قیامت شفاعت هست، ولى براى مشرکین نیست. «ماللظالمین من انصار»
(73) قبل از عذاب، هشدار لازم است. «وان لم ینتهوا»
پیامد کفر و شرک، عذاب است. «عذاب الیم»
(74) در کنار عذاب در آیهى قبل، رحمت براى توبه کنندگان مطرح است. «ان لمینتهوا... عذاب الیم... واللَّه غفور رحیم»
(75) در این آیه، خداوند سه دلیل مىآورد که عیسى علیه السلام خدا نیست: 1) از مادر متولد شده و پسر مریم است. 2) پیامبرانى مثل او نیز بودهاند و او بى همتا نیست. 3) او هم مانند دیگران نیاز به غذا داشته و قدرتش را از لقمه نانى به دست مىآورده، پس از خود قدرت ندارد تا خدا باشد. آرى، آنکه نیاز به غذا دارد، نمىتواند خالق باشد. اینها بیان روشن و عمومى و همه فهم قرآن است. «صدّیق» کسى است که بسیار راستگو باشد و راستگویى خود را با کردار درستش ثابت کند. در آیهى دیگر، صدّیقه بودن حضرت مریم چنین بیان شده است که او کلمات الهى را تصدیق مىکرد و از عابدان بود. «صدقت بکلمات ربّها و کتبه و کانت من القانتین» 153) تحریم، 12.)
مرگ، براى همهى انبیا قطعى است. «قد خلت من قبله الرسل» بنابراین عیسى فناپذیر است و خدا نیست.
زن مىتواند به بالاترین درجات معنوى برسد تا آنجا که خداوند ثناگویش شود. «و اُمّه صدّیقة»
(76) تنها خداوند، شنواى درخواستها و آگاه به سود و زیان انسانهاست، نه معبودهاى دیگر. «و اللَّه هو السمیع العلیم»
(77) در همهى ادیان، باید مرزهاى فکرى و عقیدتى حفظ شود و درباره شخصیّتها غلوّ ممنوع است. «یا اهل الکتاب لاتغلوا»
تقلید کورکورانه ممنوع است. «ولاتتّبعوا اهواء قوم»
غلوّ، تنها درباره عیسى علیه السلام نبود. بعضى از یهود هم درباره «عُزَیر» غلوّ کرده، او را پسر خدا مىدانستند. «ضلوا من قبل»
گمراهى مراحلى دارد: ابتدا انسان خود گمراه مىشود، «ضلّوا» سپس دیگران را گمراه مىکند، «اضلّوا» کم کم از هدایت به حقّ براى همیشه باز مىماند. «ضلّوا... اضلّوا... ضلّوا»
(78) امام باقرعلیه السلام فرمود: نفرین حضرت داود، آنان (بنی اسرائیل ) را خوک و نفرین حضرت عیسى، آنان را میمون کرد155) تفسیر نورالثقلین و کافى، ج8، ص200).
(79) امام صادق علیه السلام مىفرماید: این دسته از بنىاسرائیل که خداوند از آنها در این آیه مذمّت کرده است، کسانى بودند که در جلسات گناه وارد نمىشدند، لیکن در برخورد با گنهکاران با لبخند و انس برخورد مىکردند(تفسیر نورالثقلین)
در روایت دیگرى از حضرت علىعلیه السلام چنین آمده است: چون بنىاسرائیل از ظالمان، منکر را مىدیدند ولى به جهت منافعى که از آنان مىبردند، نهى از منکر نمىکردند، (تا منافعشان به خطر نیافتد و یا خطرى متوجّه آنان نشود،) خداوند از آنان به بدى یاد کرده است) وسائل، ج16، ص130.)
نهى از منکر، یک وظیفهى همگانى و عمومى است. «لایتناهون»
(80) امام باقرعلیه السلام در توضیح این آیه فرمود: این دسته کسانى بودند که: «یتولّون الملوک الجبّارین و یزیّنون لهم اهوائهم لیصیبوا من دنیاهم» جبّاران را دوست داشتند و اعمال هوسآلود آنان را در نظرشان زیبا جلوه مىدادند تا از دنیایشان بهره گیرند. 158) تفسیر نورالثقلین.)
هر گناه، مقدّمهى انجام گناهان بزرگتر مىشود. (در آیات قبل سه گناه «عصوا... یعتدون... لایتناهون» مطرح شد و اینها مقدّمه قبول سلطهى کفّار مىشود. «ترى... یتولّون»
(81) کسى که به خدا و پیامبر ایمان قلبى داشته باشد، حاضر نیست ولایت غیر الهى را بپذیرد. «لو کانوا یؤمنون... مااتّخذوهم اولیاء» (راه رسیدن به استقلال واقعى و رهائى از سلطهى کفّار، ایمان است)
فسق و بىایمانى، سبب پذیرش سلطهى کفّار است. «لو کانوا یؤمنون... ما اتّخذوهم اولیاء»
فسق، با ایمان در تعارض است. «لو کانوا یؤمنون... ولکن ... فاسقون»
جلسه تفسیرقران شبهای دوشنبه