مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

اخبار،پرسش و پاسخ،مقاله، گزارش تصویری فعالیت های مسجد،کانون فرهنگی والفجر
مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

اخبار،پرسش و پاسخ،مقاله، گزارش تصویری فعالیت های مسجد،کانون فرهنگی والفجر

ولادت پیامبر اکرم(ص(

ولادت پیامبر اکرم(ص(

بشارتهای انبیای الهی دربارة آمدن رسول خدا

از جملة این بشارتها آیة 14 و 15 از کتاب یهودا است که می گوید : « لکن خنوخ « ادریس » که هفتم از آدم بود دربارة همین اشخاص خبر داده گفت اینک خداوند با ده هزار از مقدّسین خود آمد تا بر همه داوری نماید و جمیع بی دینان را ملزم سازد و بر همة کارهای بی دینی که ایشان کردند و بر تمامی سخنان زشت که گناهکاران بی دین به خلاف او گفتند»

که ده هزار مقدس فقط با رسول خدا ( ص ) تطبیق می کند که در داستان فتح مکه با او بودند .

و در فصل چهاردهم انجیل یوحنا : 16 ، 17 ، 25 ، 26 چنین است :

« اگر مرا دوست دارید احکام مرا نگاه دارید ، و من از پدر خواهم خواست و او دیگری را که فارقلیط است به شما خواهد داد که همیشه با شما خواهد بود ، خلاصة حقیقتی که جهان آن را نتواند پذیرفت زیرا که آن را نمی بیند و نمی شناسد ، اما شما آن را می شناسید زیرا که با شما می ماند و در شما خواهد بود . اینها را به شما گفتم مادام که با شما بودم ، اما فارقلیط روح مقدس که او را پدر به اسم من می فرستد ، او همه چیز را به شما تعلیم دهد و هر آنچه گفتم به یاد آورد »

بر طبق تحقیق کلمة « فارقلیط » که ترجمة عربی « پریکلیتوس » است به معنای « احمد » است و مترجمین اناجیل از روی عمد یا اشتباه آن را به « تسلی دهنده » ترجمه کرده اند . (1)

پی نوشت :

(1)  به نقل از کتاب خلاصه زندگانی حضرت محمد(ص)

تالیف:سید هاشم رسولی محلاتی

تلخیص:محمدرضا جوادی

تاریخ ولادت

در بسیاری از تواریخ ولادت آن حضرت را در عام الفیل یعنی همان سالی که ابرهه با پیلان جنگی برای ویران ساختن شهر مکه آمد نقل کرده اند که تازه سؤال می شود عام الفیل چه سالی بوده ؟

قول قطعی و مسلّمی در این باره ذکر نشده است . و البته مشهور میان علمای شیعه رضوان الله علیهم آن است که آن حضرت در شب جمعه هفدهم ربیع الاول به دنیا آمده است . (1)

پی نوشت :

(1) به نقل از کتاب خلاصه زندگانی حضرت محمد(ص)

تالیف:سید هاشم رسولی محلاتی

شب ولادت

معمولاً مقارن ظهور پیغمبران الهی و ولادت آنها حوادث مهم و شگفت انگیزی اتفاق می افتد که بدانها «ارهاصات » می گویند .

از جمله ابن هشام از حسان بن ثابت شاعر معروف اسلام نقل می کند که وی گفته : به خدا سوگند من پسری نورس در سنّ هفت یا هشت سالگی بودم و آنچه می شنیدم بخوبی درک می کردم که دیدم مردی از یهود بالای قلعه ای از قلعه های مدینه فریاد می زد : ای یهودیان !

و چون یهودیان پای دیوار قلعه جمع شدند و از او پرسیدند : چه می گویی ؟ گفت : بدانید آن ستاره ای که با طلوع آن احمد به دنیا خواهد آمد ، دیشب طلوع کرد !

نقل کرده اند که در آن شب ایوان کسری ، که با سنگ و گچ ساخته شده بود و سالها روی ساختمان آن زحمت کشیده بودند و هیچ کلنگی در آن کارگر نبود شکافت و چهارده کنگره آن فرو ریخت .(1)

پی نوشت :

(1) به نقل از کتاب خلاصه زندگانی حضرت محمد(ص)

تالیف:سید هاشم رسولی محلاتی

--------------------------------------------------------------------------------

محل ولادت

ظاهراً مسلّم است که رسول خدا ( ص ) در شهر مکه به دنیا آمده ، امّا در محل ولادت آن حضرت اختلافی در تواریخ به چشم می خورد ، مانند آنکه برخی محل ولادت آن حضرت را خانه ای معروف به خانة محمد بن یوسف ثقفی بود دانسته اند و گویند : خانة مزبور همان خانه ای است که بعداً حضرت فاطمه ( س ) در آن به دنیا آمد و به « زادگاه فاطمه » مشهور گردید . خانة مزبور را بعدها زبیده ، همسر هارون الرشید خریداری و در آن مسجدی بنا کرد . (1)

--------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت :

(1) به نقل از کتاب خلاصه زندگانی حضرت محمد(ص)

تالیف:سید هاشم رسولی محلاتی

ولادت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در شهر مکه، واقع در منطقه حجاز، در شبه جزیره عربستان متولد شدند. زمان ولادت ایشان مقارن با دوران جاهلیت بود.

دوران جاهلیت

تقریباً از 200 سال قبل از بعثت، تا زمان بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را دوران جاهلی می‌گویند؛ و منظور از جاهلیت انجام هر عمل خلاف و نادرست است که از روی جهل باشد. عرب صحرانشین به صورت جدی پایبند به دین خاصی نبوده و ظاهربین و مادی بوده است. اعراب شهرنشین هم معمولاً بت‌پرست بوده و بتهایی از سنگ و چوب و خرما را می‌پرستیدند، که گاهی در هنگام فقر همین بتها را آرد کرده و می‌خوردند. رسم دخترکشی در میان آنها امری عادی بوده و جنگ و نزاع میان قبایل به صورت یک سنت معمول درآمده بود. اعتقاد به ارواح در میان آنها رواج داشته و توهم و خرافات در زندگی آنها تأثیر گذاشته بود. ولی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، بت پرستی را برانداخت و زندگی عرب را که یکسره غرور و تعصب بود، جاهلیت خواند و محکوم کرد. آزادیهای بی‌حد آنها را با گسترش اخلاق و عفت محدود کرد و از آنها که همیشه با هم نزاع می‌کردند، مردمی متحد پدید آورد.

قبیله قریش و نیاکان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم):

قبیله قریش که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از میان آنها بپاخاست، یکی از بانفوذترین قبایل عرب بوده و بعد از اسلام نیز تا قرنها بر جهان اسلام حکومت کرده است. بیشتر شهرت قریش مربوط به "قصی بن کلاب" جد چهارم پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است. "عبدمناف" فرزند قصی، جد سوم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، از نجابت و خوشرفتاری خاصی با مردم برخوردار بود. "هاشم" جد دوم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز جزو چهره‌های درخشان قریش بود، و فرزند او "عبدالمطلب"، جد اول پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از نامی‌ترین و عاقل‌ترین افراد عرب در زمان خود به شمار می‌رفت. او بود که چاه زمزم را که پر شده بود حفر کرد و وظیفه آب دادن به حاجیان و رسیدگی و پذیرایی از آنها به او رسید. نسل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت اسماعیل‌ (علیه السلام) رسیده که همه آنها حنیف یعنی یکتاپرست بوده‌اند.

عبدالله، پدر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کوچکترین پسر عبدالمطلب، در میان قریش از لحاظ زیبایی و حجب و حیا مشهور بود. او با آمنه (سلام الله علیها) دختر وهب که به پاکی و عفت معروف بود ازدواج کرد. عبدالله برای تجارت به شام رفت و در راه بازگشت از شام بیمار شد و در مدینه بستری گردید. او در سن 25 سالگی در مدینه وفات یافت.

بدین ترتیب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز هفدهم ربیع الاول عام الفیل (مطابق سال 580 میلادی) در شهر مکه متولد گردید. عام الفیل، یعنی سالی که فردی به نام ابرهه به دستور پادشاه حبشه (نجاشی) با سپاه زیادی تصمیم به ویران کردن خانه خدا گرفت. ولی قبل از انجام این عمل دسته‌ای از پرندگان که با منقار و پاهای خود، سنگهایی را حمل می‌کردند در بالای سر سپاه ظاهر شدند و این سنگها را روی سر سپاهیان ریختند که باعث از بین رفتن سپاه شد.

در روزی که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به دنیا آمدند، گفته‌اند که:

1 )     تمام بتها به رو، بر زمین افتادند.

2)   ایوان کسری در آن شب به لرزه درآمد و چهارده کنگره آن ریخت.

3)    دریاچه ساوه که سالها آن را می‌پرستیدند خشک شد.

4) در بیابان سماوه که سالها کسی در آن آب ندیده بود، آب جاری شد.

5)    آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود، خاموش شد.

6)   تختهای پادشاهان جهان سرنگون شد.

7)  در همان شب، نوری از سرزمین حجاز تابید و تا مشرق ادامه پیدا کرد و ...

آمنه (سلام الله علیها) در زمان بارداری می‌گفت که هرگز احساس نکرده که باردار شده و هیچگاه باری سنگین همچون زنان دیگر را در خود نیافته است. گفته‌اند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در هنگام متولد شدن پاکیزه و تمیز بود و خون و چیزهای دیگر به همراه او از شکم مادر خارج نشد. همینطور می‌گویند زمانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) متولد شد سر به سوی آسمان بلند کرد و سپس برای خداوند تبارک و تعالی سجده نمود.

آمنه (سلام الله علیها) می‌گوید در هنگام ولادت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، کسی به او گفته بود که او سرور آدمیان را به دنیا آورده است، پس او را "محمّد" بنامد. وقتی عبدالمطلب از این جریان اطلاع یافت، گوسفندی را کشت و گروهی از بزرگان قریش را دعوت کرد و در آن جشن نام پیامبر را محمد یعنی ستوده شده قرار داد.

شگفتیهای زمان ولادت حضرت محمد (ص)

به هنگام تولد نبی اکرم اسلام (ص) حوادث عجیب و بی سابقه فراوانی در جهان رخ داد که من به ذکر چند حادثه اکتفا می کنیم.

1  )     امام صادق (ع) فرمود :« ابلیس تا آسمانهای هفتگانه بالا می رفت و از اخبار آسمانی باخبر می شد ، و چون حضرت عیسی (ع)به دنیا آمد از سه آسمان منع گردید ، یعنی تا آسمان چهارم بالا می رفت و آنگاه که رسول خدا (ع) ولادت یافت از تمام آسمانها منع شد»

2)     در همان لحظه ولادت پیامبر (ص) تمامی بت ها به رو بر زمین افتاد

3)  ایوان کسری ( پادشاه عجم ) بلرزید و چهارده کنگره آن فرو ریخت .

4)    دریاچه ساوه که سالها آن را می پرستیدند ، فرو رفت و خشک گردید .

5)     در بیابان « سماوه » ( محلی بین کوفه و شام ) که سالهای طولانی آب در آن یافت نمی شد سیل جاری شد .

6)   آتشکده فارس که هزار سال روشن بود خاموش گردید .

7)      بزرگترین و داناترین علمای مجوس در شب میلاد پیامبر (ص) در خواب ، شتران سر کشی را دیدند که اسبان عالی نژاد را به دنبال داشتند و از دجله گذشته و داخل کشورشان شدند .

8)  طاق کسری از میان شکافت و دو نصف گردید و آب رودخانه دجله طغیان کرد و در آن کاخ نفوذ کرد .

9)  نوری در آن شب ظاهر گردید و از سمت حجاز حرکت کرد و تا شرق عالم منتشر شد .

10)  تخت های پادشاهان جهان سرنگون و واژگون گردید .

11)  تمام پادشاهان جها ن در آنروز تا شب لال شدند و در بهت و حیرت بسر بردند .

12) سحر ساحران باطل گشت و علم پیشگویان از آنان اخذ شد .

13) آمنه گوید :‌« کودکم در حالیکه با دست خویش از زمین خوردن خود جلوگیری می کرد به دنیا آمد . پس سر خود را به سوی آسمان برافراشت ، ناگاه نوری از حضرتش ساطع شد به گونه ای که همه جا را روشن نمود .درآن حال صدائی را شنیدم که می گفت : « تو سرور آدمیان را به دنیا آوردی ، اورا محمد (ص) بنام »

اتّفاقات واقع شده در هنگام ولادت پیامبر اکرم را توضیح دهید؟

پیامبر اکرم حضرت محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ در هفدهم ربیع الاول[1] و در سالی که اصحاب فیل برای خراب کردن کعبه معظّمه وارد مکّه شدند به دنیا آمد[2] و در هنگام ولادت آن حضرت معجزات و اتّفاقاتی به وقوع پیوست که به آنها اشاره می‌شود:

از حضرت صادق ـ علیه السلام ـ روایت شده است که ابلیس به هفت آسمان می‌رفت و خبرهای سماویّه را می‌شنید، وقتی که حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ متولّد شد او را از سه آسمان منع کردند و چون پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ متولّد شد او را از همة آسمانها منع کردند و شیاطین را با تیرهای شهاب از درهای آسمان راندند، پس قریش گفتند: حتماً وقت تمام شدن دنیا و آمدن قیامت است که اهل کتاب (یهود و نصاری) ذکر می‌کردند و ما شنیدیم، عمرو بن امیه که داناترین اهل جاهلیّت بود گفت: نگاه کنید به ستاره‌های معروف که مردم با آنها زمانهای زمستان و تابستان را می‌شناسند اگر یکی از آنها بیفتد، بدانید وقت آن است که همة خلایق هلاک شوند و اگر آنها به حال خود و ستاره‌های دیگر ظاهر شوند پس امر غریبی اتّفاق خواهد افتاد.[3]

وقتی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ متولّد شد، دیوها رانده شدند و مردم را زمین لرزه ای فرا گرفت که به همه جای دنیا رسید تا آنجا که کلیسا ها ویران گشت و چیزی که جز خدا پرستش می‌شد از جای خود کنده شد و ستارگانی هویدا گشت که پیش از آن دیده نمی‌شد و کاهنان یهود از آن در شگفت ماندند.[4]

ایوان کسری بلرزید و چهار کنگره آن افتاد و آتشکدة فارس که هزار سال خاموش نشده بود در آن شب خاموش شد و داناترین علمای مجوس در آن شب در خواب دید که شترانی عربی اسبانی سرکش را می‌کشند و از دجله گذشتند و داخل بلاد ایشان شدند،[5] و طاق کسری از میانش شکست و دو حصّه شد و آب دجله شکافته شد و در قصر او جاری گردید و نوری در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر گردید و پرواز کرد تا به مشرق رسید، هر بتی که در هر جای عالم بود بر رو افتادند و دریاچه ساوه که سالها آن را می‌پرستیدند فرو رفت و خشک شد و وادی سماوه که سال ها بود کسی آب در آن ندیده بود آب در آن جاری شد.[6] و تخت هر پادشاهی در آن صبح سرنگون شده بود و جمیع پادشاهان در آن روز لال بودند و سخن نمی‌توانستند بگویند و علم کاهنان ـ پیشگویان ـ برطرف شد و سحر ساحران باطل شد وهر کاهن و پیش گوئی که بود میان او و همزادی که داشت و خبر ها را به او می‌داد جدایی افتاد و قریش در میان عرب بزرگ شدند و ایشان را آل الله گفتند، چونکه آنان در خانة خدا بودند.[7] و آمنه مادر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ گفت: که چون پسرم بر زمین رسید دست ها را بر زمین گذاشت و سر به سوی آسمان بلند کرد و به اطراف نظر کرد پس از او نوری ساطع شد که همه چیز را روشن کرد و به سبب آن نور قصرهای شام را دیدم و در میان آن روشنی صدایی شنیدم که قائلی ـ گوینده‌ای ـ می‌گفت: زاییدی بهترین مردم را، پس نام او را محمّد بگذار.[8]

از حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ روایت شده است؛ که چون آن حضرت متولّد شد بت ها که بر کعبه گذاشته بودند همه بر رو افتادند و چون شام شد این ندا از آسمان رسید که: جاءَ الحق و زهق الباطل إنَّ الباطل کان زهوقا؛[9] حق آمد و باطل نابود شد همانا باطل نابود شدنی است.[10] و جمیع دنیا در آن شب روشن شد و هر سنگ و کلوخی و درختی خندید و آنچه در آسمانها و زمین ها بود تسبیح خدا گفتند و شیطان گریخت و می‌گفت: بهترین امّتها و بهترین خلایق و گرامی ترین بندگان و بزرگ ترین عالمیان محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ است.[11]

مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج از امام موسی ـ علیه السلام ـ روایت کرده است که چون پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ از مادر متولد شد، دست چپ را بر زمین گذاشت و دست راست را به سوی آسمان کرد و لبهای خود را به توحید به حرکت آورد و از دهان مبارکش نوری ساطع شد که اهل مکّه قصرهای بصری و اطراف آن را که از شام است دیدند و قصرهای سرخ یمن و نواحی آن را و قصرهای سفید اصطخر فارس و حوالی آن را دیدند و در شب ولادت آن حضرت دنیا روشن شد تا آن که جنّ و انس و شیاطین ترسیدند و گفتند در زمین امر غریبی رُخ داده است. ملائکه را دیدند که فرود می‌آمدند و بالا می‌رفتند و تسبیح و تقدیس خدا می‌کردند و ستاره ها به حرکت آمدند و در میان هوا می‌ریختند.[12] و در آن وقت شیطان در میان اولاد خود فریاد کرد تا همه نزد او جمع شدند و گفتند: چه چیز تو را آشفته ساخته است ای سیّد ما، گفت: وای بر شما از اول شب تا حال احوال آسمان و زمین را متغیّر می‌یابم و باید که حادثه عظیمی در زمین واقع شده باشد که تا عیسی به آسمان رفته است مثل آن واقع نشده است، پس بروید و جستجو کنید که چه امر غریبی حادث شده است، پس متفرّق شدند و گردیدند و برگشتند و گفتند چیزی نیافتیم، ابلیس بزرگ شیطانها گفت که دانستن این، کار من است، پس جستجو کرد در تمام دنیا تا به حرم رسید، دید ملائکه اطراف حرم را فرو گرفته اند، چون خواست که داخل شود ملائکه بر او بانگ زدند و او برگشت؛ پس کوچک شد مانند گنجشکی و از جانب کوه حری داخل شد، جبرئیل گفت: برگرد ای ملعون، گفت: ای جبرئیل یک سوال از تو می‌کنم، بگو امشب در زمین چه اتّفاقی افتاده است، جبرئیل گفت: محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ که بهترین پیغمبران است امشب متولّد شده است، پرسید که آیا مرا در او بهره ای هست؟ گفت: نه، پرسید آیا در امّت او بهره دارم؟ گفت: بلی، ابلیس گفت: راضی شدم.[13]

معرفی منابع، جهت مطالعه بیشتر:

1ـ  منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، جلد 1.

2ـ  حیوة القلوب، تاریخ پیامبر اسلام، علّامه محمّد باقر مجلسی، جلد 3.

3ـ  یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه دکتر آیتی.

--------------------------------------------------------------------------------

[1] . شیخ کلینی، الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، 1389، جلد 1، صفحه 439، و مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، الطبعه الثانیة، الوفاء، لبنان، بیروت، 1403 هجری، جلد 15، صفحه 348.

[2] . یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمد ابراهیم آیتی، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نهم، تهران، 1382، جلد 1، صفحه 358.

[3] . سروی مازندرانی، ابن شهرآشوب، مناقب، قم، انتشارات علامه، بی تا، جلد 1، صفحه 31؛ و مجلسی، علامه محمد باقر، پیشین، جلد 15، صفحه 257.

[4] . یعقوبی، احمد بن اسحاق، پیشین، جلد 1، صفحه 359.

[5] . ابن کثیر، ابوالفداء الحافظ، البدایة و النهایه، بیروت، مکتبة المعارف، 1410 هجری، جلد 2، صفحه 268؛ و مجلسی، علّامه محمّد باقر، پیشین، جلد 15، صفحه 257 ؛ و یعقوبی، احمد ابن اسحاق، پیشین، جلد 1، صفحه 359.

[6] . ابی کثیر، ابوالفداء الحافظ، پیشین، جلد 2، صفحه 268 و 269؛ و مجلسی، علامه محمد باقر، پیشین، جلد 15، صفحه 257 و 258.

[7] . سروی مازندرانی، ابن شهرآشوب، پیشین، جلد 1، صفحه 30.

[8] . ابن هشام، سیره النبویه، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، جلد 1، صفحه 166.

[9] . سوره اسراء، آیه 81.

[10] . سروی مازندرانی، ابن شهرآشوب، پیشین، جلد 1، صفحه 31، و علّامه محمد باقر مجلسی، پیشین، جلد 15، صفحه 274.

[11] . مجلسی، علّامه محمّد باقر، حیاة القلوب، تحقیق: سید علی امامیان ، چاپ چهارم، قم: انتشارات سرور، 1382، جلد 3، صفحه 141؛ و مجلسی، محمّد باقر، بحار الانوار، پیشین، جلد 15، صفحه 274.

[12] . مجلسی، علّامه محمّد باقر، پیشین، جلد 15، صفحه 275 و 274.

[13] . راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، التحقیق: مؤسسة الامام المهدی،قم، جلد 1، صفحه 69-71. و مجلسی، محمّد باقر، بحارالانوار، پیشین، جلد 15، صفحه 257

حوادث شب ولادت حضرت محمد (ص)

مقاله ها ائمه و اولیا خدا  سیره و زندگی حضرت محمد (ص) حوادث شب ولادت حضرت محمد (ص)در روایات ما آمده است که در شب ولادت آن حضرت‏ حوادث مهم و اتفاقات زیادى در اطراف جهان بوقوع پیوست که ‏پیش از آن سابقه نداشت و یا اتفاق نیفتاده بود که از جمله‏ «ارهاصات‏» بوده بدان گونه که در داستان اصحاب فیل ذکر شد ، و در قصیده معروف برده نیز آمده که چند بیت آن چنین است:

یوم تفرس منه الفرس انهم قد انذروا بحلول البؤس و الفئم و بات ایوان کسرى و هو منصدع کشمل اصحاب کسرى غیر ملتئم النار خامدة الانفاس من اسف علیه و النهر ساهى العین من سدم و ساء ساوه ان غاضت‏بحیرتها و رد واردها بالغیظ حین ظم کان بالنار ما بالماء من بلل حزنا و بالماء ما بالنار من ضرم

و شاید جامع ترین حدیث در این باره حدیثى است که مرحوم صدوق ‏«ره‏» در کتاب امالى به سند خود از امام صادق علیه السلام ‏روایت کرده و ترجمه ‏اش چنین است که آن حضرت فرمود:

ابلیس به آسمانها بالا مى ‏رفت و چون حضرت عیسى‏ «ع‏» به دنیا آمد از سه آسمان ممنوع شد و تا چهار آسمان بالا مى ‏رفت ، و هنگامی که رسولخدا «ص‏» به دنیا آمد از همه آسمانهاى هفتگانه‏ ممنوع شد ، و شیاطین بوسیله پرتاب شدن ستارگان ممنوع‏ گردیدند ، و قریش که چنان دیدند گفتند: قیامتى که اهل کتاب مى‏ گفتند بر پا شده!

عمرو بن امیه که از همه مردم آن زمان به علم کهانت وستاره شناسى داناتر بود بدان ها گفت:بنگرید اگر آن ستارگانى ‏است که مردم بوسیله آنها راهنمائى مى ‏شوند و تابستان و زمستان‏ از روى آن معلوم گردد پس بدانید که قیامت ‏بر پا شده و مقدمه ‏نابودى هر چیز است و اگر غیر از آنها است امر تازه ‏اى اتفاق ‏افتاده.

و همه بتها در صبح آن شب به رو در افتاد و هیچ بتى درآن روز بر سر پا نبود ، و ایوان کسرى در آن شب شکست‏ خورد وچهارده کنگره آن فرو ریخت. و دریاچه ساوه خشک شد. و وادى سماوه پر از آب شد.

آتشکده‏هاى فارس که هزار سال بود خاموش نشده بود در آن شب خاموش گردید. و مؤبدان فارس در خواب دیدند شترانى سخت اسبان عربى ‏را یدک مى ‏کشند و از دجله عبور کرده و در بلاد آنها پراکنده ‏شدند ، و طاق کسرى از وسط شکست‏ خورد و رود دجله در آن‏ وارد شد.

و در آن شب نورى از سمت‏ حجاز بر آمد و همچنان بسمت ‏مشرق رفت تا بدانجا رسید ، فرداى آن شب تخت هر پادشاهى ‏سرنگون گردید و خود آنها گنگ گشتند که در آنروز سخن‏ نمى ‏گفتند.

دانش کاهنان ربوده شد و سحر جادوگران باطل گردید ، وهر کاهنى که بود از تماس با همزاد شیطانى خود ممنوع گردید ومیان آنها جدائى افتاد.

آمنه گفت : به خدا فرزندم که بر زمین قرار گرفت دستهاى ‏خود را بر زمین گذارد و سر بسوى آسمان بلند کرد و بدان ‏نگریست ، و نورى از من تابش کرد و در آن نور شنیدم گوینده ‏اى ‏مى ‏گفت : تو آقاى مردم را زادى او را محمد نام بگذار.

آنگاه او را به نزد عبد المطلب بردند و آنچه را مادرش آمنه گفته‏ بود به عبد المطلب گزارش دادند ، عبد المطلب او را در دامن ‏گذارده گفت: الحمد لله الذى اعطانى هذا الغلام الطیب الاردان قد ساد فى المهد على الغلما ؛ ستایش خدائى را که بمن عطا فرمود این فرزند پاک و خوشبورا که در گهواره بر همه پسران آقا است. آنگاه او را به ارکان کعبه تعویذ کرد. (1) و در باره او اشعارى‏ سرود.

و ابلیس در آن شب یاران خود را فریاد زد (و آنها را به یارى ‏طلبید) و چون اطرافش جمع شدند بدو گفتند : اى سرور چه چیز تو را به راس و وحشت افکنده؟ گفت : واى بر شما از سر شب تا به حال اوضاع آسمان و زمین را دگرگون مى ‏بینم و به طور قطع در روى زمین اتفاق تازه و بزرگى رخ داده که از زمان ولادت عیسى‏ بن مریم تاکنون سابقه نداشته ، اینک بگردید و به بینید این اتفاق ‏چیست؟

آنها پراکنده شدند و برگشتند و اظهار داشتند : ما که تازه ‏اى ‏ندیدیم.

ابلیس گفت : این کار شخص من است آنگاه در دنیا به جستجو پرداخت تا به حرم - مکه - رسید ، و مشاهده کرد فرشتگان اطراف آنرا گرفته ‏اند ، خواست وارد حرم شود که فرشتگان بر اوبانگ زده مانع ورود او شدند، بسمت غار حرى رفت و چون‏ گنجشکى گردید و خواست در آید که جبرئیل بر او نهیب زد : برو اى دور شده از رحمت ‏حق! ابلیس گفت:اى جبرئیل ‏از تو سؤالى دارم؟

گفت : بگو ، پرسید : از دیشب تاکنون چه تازه ‏اى در زمین رخ‏ داده ؟

پاسخ داد : محمد - صلى الله علیه و آله - به دنیا آمده.

شیطان پرسید : مرا در او بهره ‏اى هست؟ گفت : نه.

پرسید : در امت او چطور؟ گفت: آرى. ابلیس که این سخن را شنید گفت : خوشنود وراضیم.

و در حدیث دیگرى که در کتاب کمال الدین نقل کرده ‏چنین است که در شهر مکه شخصى یهودى سکونت داشت ونامش یوسف بود ، وى هنگامى که ستارگان را در حرکت و جنبش مشاهده کرد با خود گفت : این تحولات آسمانى به خاطر ولادت همان پیغمبرى است که در کتابهاى ما ذکر شده که‏ چون به دنیا آید شیاطین رانده شوند و از رفتن به آسمانها ممنوع ‏گردند. و چون صبح شد به مجلسى که چند تن از قریش در آن بودند آمد و بدان ها گفت : آیا دوش در میان شما مولودى بدنیا آمده؟ گفتند:نه.

گفت : سوگند به تورات که وى بدنیا آمده و آخرین پیمبران ‏است و اگر اینجا متولد نشده حتما در فلسطین متولد گشته است.

این گفتگو گذشت و چون قریشیان متفرق شدند و به خانه‏ هاى ‏خود رفتند داستان گفتگوى با آن یهودى را با زنان و خاندان خودبازگو کردند و آنها گفتند : آرى دیشب در خانه عبد الله بن ‏عبد المطلب پسرى متولد شده.

این خبر را بگوش یوسف یهودى رساندند ، وى پرسید : آیا این ‏مولود پیش از آنکه من از شما پرسش کردم به دنیا آمده یا بعد ازآن؟ گفتند : پیش از آن! گفت: آن مولود را به من نشان دهید.

قریشیان او را به درب خانه آمنه آوردند و بدو گفتند: فرزندخود را بیاور تا این یهودى او را ببیند ، و چون مولود را آوردند و یوسف یهودى او را دیدار کرد جامه از شانه مولود کنار زد وچشمش به خال سیاه و درشتى که روى شانه وى بود بیفتاد دراین وقت قرشیان مشاهده کردند که حالت غش بر آن مرد یهودى ‏عارض شد و به زمین افتاد قرشیان تعجب کرده و خندیدند.

یهودى برخاست و گفت:آیا مى‏ خندید؟ باید بدانید که این پیغمبر پیغمبر شمشیر است که شمشیر در میان شما مى ‏نهد...

قرشیان متفرق شده و گفتار یهودى را براى یکدیگر تعریف‏ مى‏ کردند.

و در حدیثى که مرحوم کلینى شبیه به روایت ‏بالا از مردى ازاهل کتاب نقل کرده آن مرد کتابى به قرشیان که ولید بن مغیرة وعتبة بن ربیعه و دیگران در میانشان بود رو کرده و گفت : نبوت ‏از خاندان بنى اسرائیل خارج شد و به خدا این مولود همان کسى ‏است که آنها را پراکنده و نابود سازد!

قریش که این سخن را شنیدند خوشحال شدند ، مرد کتابى‏ که دید آنها خوشنود شدند بدیشان گفت:خورسند شدید! به خدا سوگند این مولود چنان سطوت و تسلطى بر شما پیدا کند که‏ زبانزد مردم شرق و غرب گردد.

ابو سفیان از روى تمسخر گفت : او به مردم شهر خود تسلط مى ‏یابد!

و نظیر آنچه در روایات ما آمده برخى از این حوادث درروایات اهل سنت نیز ذکر شده اما در بسیارى از آنها این حوادث‏ قبل از بعثت رسول خدا «ص‏» ذکر شده نه مقارن ولادت.

مانند روایاتى که در سیره ابن هشام و تاریخ ‏طبرى و جا هاى دیگر است و در صحیح بخارى نیز از ابن عباس روایت‏ شده (2) و فخر رازى نیز در تفسیر آیه شریفه «فمن یستمع‏الآن یجد له شهابا رصدا» (3) در مورد منع شیاطین از نفوذ در آسمانها وتیر هاى شهاب همین گفتار را داشته و اقوالى در این باره نقل ‏کرده (4)

و از ابى بن کعب نیز حدیثى در این مورد نقل کرده ‏اند که ‏گفته است:

« لم یرم بنجم منذ رفع عیسى علیه السلام حتى بعث رسول‏الله-صلى الله علیه و آله-» (5)

و در اشعار بعضى از شاعران‏ عرب نیز قسمتى از این حوادث در مورد مبعث آمده مانند اشعار زیر که از شاعرى بنام قیروانى نقل شده که مى ‏گوید:

و صرح کسرى تداعى من قواعده و انفاض منکسر الاوداج ذامیل‏و نار فارس لم توقد و ما خمدت مذالف عام و نهر القوم لم یسل‏خرت لمبعثه الاوثان و انبعثت ثواقب الشهب ترمى الجن بالشعل

یک سئوال :

اکنون جاى یک سئوال هست که اگر کسى بگوید : آیانظیر آنچه در این روایات آمده در کتابهاى تاریخى و روایات غیراسلامى هم ذکرى از آنها شده یا نه؟

که ما در پاسخ این سئوال مى ‏گوئیم : اولا اگر حدیث وروایتى از نظر سند و صدور از امام معصوم علیه السلام براى اثابت‏ شد دیگر کدام روایت و تاریخى براى ما معتبر تر از آن حدیث‏ و روایت مى ‏تواند باشد ، و همه بحث ها در همان قسمت اول واعتبار سند و به اصطلاح‏ «صغراى قضیه‏» است،ولى پس ازاثبات دیگر استبعاد و زیر سئوال بردن حدیث ، جز ضعف ایمان وتاریخ زدگى محمل دیگرى نمى ‏تواند داشته باشد ، وگرنه کدام ‏تاریخ و روایتى معتبرتر از آن تاریخ و روایتى است که از منبع ‏وحى الهى سرچشمه گرفته باشد و کدام داستان و حدیثى ‏محکمتر از داستان و حدیثى است که از زبان پیمبران و ائمه ‏معصوم علیهم السلام صادر گردیده باشد!

مگر نه این است که سرچشمه پر فیض و زلال همه علوم ‏آنهایند؟ و معیار صحت و سقم همه دانش هاى بشرى گفتار آنها است؟

و ثانیا : مى‏ گوئیم : مگر تاریخ صحیح و دست نخورده ‏اى از گذشتگان و زمان هاى قدیم در دست داریم که ما بتوانیم این‏ روایات را با آنها منطبق ساخته و یا تاییدى از آنها بگیریم؟

جائى که مقدس‏ترین کتابها مانند تورات و انجیل با آن همه ‏نسخه‏ هاى متعددى که معمولا از آنها در دست مردم آن زمان ها بوده و جمله جمله و کلمه به کلمه آنها مورد احترام و متن دستورات ‏دینى آنها بوده از دست برد و تحریف و تصحیف و اسقاط در امان ‏نبوده ، و طاغوت هاى زمان و جیره خوارانشان احکام و فرامین آنها رابه نفع ایشان تغییر داده و یا اسقاط کرده ‏اند ، دیگر چگونه کتابهاى ‏تاریخى معدودى که در زوایاى کتابخانه ‏ها با نسخه‏ هاى خطى ‏منحصر به فرد یا انگشت ‏شمارى وجود داشته مى ‏تواند مورد اعتماد باشد؟

و ثالثا : بر فرض که چنین تاریخى وجود داشته باشد که ‏اوضاع و احوال آن زمانها را نوشته و ثبت کرده باشد آیا همه‏ وقایعى که در آن زمانها اتفاق افتاده در تاریخ ها ثبت و نگارش‏ شده؟ و آیا وسائل ارتباطى آنچنان بوده که تاریخ نگاران بتوانند از هر اتفاقى که در گوشه و کنار جهان آنروز اتفاق مى ‏افتاد ه‏م طلع گردند و آنرا در تاریخ ثبت کنند؟ مگر امروزه با تمام این‏ وسائل ارتباطى و مخابراتى و رادیوها و تلویزیونها و ماهواره ‏ها و... چنین کارى انجام شده و چنین ادعائى مى ‏توان کرد؟... مگر وسائل ارتباطى جهان آزادند و مستقلانه و به دور از سیاستها و اختناق ها و خارج از کانالهاى مخصوص و صافی هاى انحصارى ‏مى ‏توانند کوچکترین خبرى را منتشر کنند ؟ آن هم خبرى که ‏به صورت معجزه آسمانى براى شکست ‏یک قدرت طاغوتى و یک ‏دربار سلطنتى به وقوع پیوسته باشد...؟ مگر معجزاتى امثال ‏«شق‏ القمر» که وقوع آن مورد اتفاق همه مسلمانان مى ‏باشد و به گفته ‏دکتر سعید بوطى -نویسنده مصرى- در کتاب فقه السیرة از امور متفق علیه در نزد علماء و دانشمندان اسلامى است در تاریخ هاى ‏گذشته نقل شده...؟ و بلکه معجزات انبیاء گذشته مانند سردشدن آتش بر ابراهیم خلیل علیه السلام و شکافته شدن دریا به وسیله عصاى موسى و اژدها شدن و بلعیدن آن تمام مارهاى ‏جادوئى ساحران و زنده شدن مردگان به دعاى حضرت مسیح و امثال آن جز در کتاب هاى مقدس و مذهبى در تاریخ ها و روایات ‏دیگر آمده و ذکرى از آنها دیده مى ‏شود؟!...

و حقیقت آن است که تاریخ نویسان و وقایع نگاران گذشته ‏در انحصار طاغوت هاى زمان بوده -چنانچه امروزه نیز عموما اینگونه ‏است و بشر هنوز نتوانسته خود را از قید و بند ایشان آزاد سازد - وانبیاء الهى نیز پیوسته بر ضد همان طاغوت ها قیام مى ‏کرده ومبارزه داشتند ، و آنها همواره در صدد از بین بردن انبیاء و محو نام و آثار ایشان بوده و به هر وسیله مى ‏خواسته ‏اند آنها را افرادى ‏ماجراجو و بى شخصیت و افسادگر معرفى کنند ، و هرگز اجازه ‏نمى ‏دادند آنها را به عنوان مردانى الهى که قدرت انجام معجزه رادارند معرفى کنند ، و به همین دلیل معجزاتى را که بوسیله ایشان ‏انجام مى‏ شده انکار کرده و یا توجیه مى ‏نمودند ، و اگر کتابهاى ‏آسمانى و روایات مذهبى نبود اثرى از این معجزات بجاى نمانده ‏و بدست ما نرسیده بود...

پى ‏نوشتها:

1 ) یعنى او را بکنار خانه کعبه آورد و براى سلامتى و پناه او از شر شیاطین و دشمنان،بدنش را بچهار گوشه کعبه مالید.

2 ) صحیح البخارى ج 6 ص 73     [3) سوره جن آیه 9     [4)  مفاتیح الغیب ج 8 ص 241   [5)  بحار الانوار ج 15 ص 331

منبع: درسهایى از تاریخ تحلیلى اسلام جلد اول صفحه 160 (رسولى محلاتى)

معجزاتی که در زمان ولادت پیامبر اتفاق افتاد

ارهاصات: حوادث نزدیک و مقارن ولادت

خداوند متعال برای آمادگی و امیدواری انسانها پیش از ظهور پیامبران بزرگ، علائمی را به بشریت نشان داده که جنبه اعجاز داشته است. این علائم اصطلاحاً «معجزات ارهاصی» یا«ارهاصات» نامیده می‌شود. ارهاص یعنی علامت آماده باش و آژیر خطری که به منظور آماده ساختن مردم برای یک اتفاق مهم به صدا در می آید. ارهاصات معمولاً پیش از ظهور پیامبری از پیامبران بزرگ شروع می‌شده و تا زمان ولادت و بلکه تا نزدیک زمان اعلان دعوت آن پیامبر ادامه می‌یافته است.

مثلاً پیش از ولادت حضرت موسی (ع)، حضرت عیسی و حضرت ابراهیم (ع) ارهاصاتی اتفاق افتاد.  در مورد آخرین پیامبر الهی حضرت محمد (ص) هر چه تاریخ وقوع ولادت و ظهور ایشان نزدیک تر می‌شد، ارهاصات روشن‌تری بوقوع می‌پیوست. در ذیل به برخی از مهمترین آنها که در کتب تاریخ و حدیث آمده اشاره می‌شود.

1 )  نور محمد در چهره ی هاشم :

هاشم بن عبد‌مناف جد اعلای پیامبر (ص) بود. او پدر عبد‌المطلب و عبد‌المطلب پدر عبد‌الله و عبد‌الله پدر محمد (ص) بود. نامش «عمرو» و به خاطر مقام ارجمندش او را «عمروالعلاء» می‌گفتند، او را هاشم نامیدند زیرا نخستین کسی بود که در مکه برای قوم خویش نان خُرد می‌کرد و در روز‌های قحطی به آنان خوراک می‌داد. هاشم و عبد شمس برادر بودند.

شایان ذکر است که بنی‌امیه بخلاف تصور عموم بنا بر تحقیق از نسل عبد شمس نبودند. بلکه بنی‌امیه این شجرهء ملعونه اصلاً از نژاد عرب نبودند. امیه جوانی از جوانان رومی بود که عبد شمس بنا بر عادت اعراب که اسرا را به فرزندی می‌گرفتند، او را به فرزندی گرفت.

همچنین مرحوم شیخ عباس قمی در توتیای دیدگان ص 61 نقل می‌کند: «هر کس از بزرگان و احبار یهود هاشم  را می‌دید دستش را می‌بوسید. زیرا احبار یهود بنا بر پیشگوئیهایی که در کتب دینی خود خوانده بودند، نشانه‌های پیامبر آخر‌الزمان را می‌دانستند.»

2) ولادت عبدالله  پدر محمد (ص):

عبد‌الله کوچکترین فرزند عبد‌المطلب بود. روزی که عبد‌الله به دنیا آمد، تمام دانشمندان یهود در شام از تولد او آگاه شدند. زیرا در نزد آنان جامه‌ای سفید و پشمینه موجود بود که به خون یحیی‌بن زکریا (ع) آغشته شده بود. اینان در کتابهای خود خوانده بودند: هرگاه مشاهده کردید از جامه سفید خون می‌چکد، بدانید که پدر محمد (ص) در آن لحظه متولد گردیده است. چون چنین دیدند همگی به مکه معظمه آمدند تا عبد‌الله را به قتل رسانند. ولی خداوند شر آنها را از سر او کوتاه کرد و جملگی به سرزمین خود برگشتند. اما هر گاه کسی از مکه می‌آمد از او درباره عبد‌الله می‌پرسیدند.

قاصد می‌گفت: ما او را بسان نوری درخشان در قریش ترک کردیم. دانشمندان یهود می‌گفتند: آن نور و درخشندگی از آن عبد‌الله نیست، بلکه از حضرت محمد (ص) فرزند اوست.(توتیای دیدگان، ص 49-50)

وقتی عبد‌الله بزرگ شد از زیباترین جوانان قریش بود. عبد‌الله در 25 سالگی و یا به روایتی در 28 سالگی بر اثر بیماری، در دوران حاملگی همسرش آمنه به رسول خدا (ص) در گذشت.(الکامل 1:548) در روایتی از امام صادق (ع) نقل شده که عبد‌الله دو ماه پس از ولادت پیامبر فوت کرد. (اصول کافی 1:439) مرحوم کلینی هم همین مطلب را اختیار کرده است.

بررسی داستان نذر عبد‌المطلب:

بسیاری از مورخین و سیره‌نویسان نوشته‌اند: عبد‌المطلب در موقع حفر چاه زمزم فقط یک پسر بنام حارث داشت و چون در برابر قریش که برای او ایجاد مزاحمت می‌نمودند با داشتن یک پسر نمی‌توانست به مقابله برخیزد لذا احساس نمود که برای پشتیبانی خود احتیاج به فرزندان زیادی دارد. بنا بر این با خود عهد نمود که چنانچه خداوند ده پسر به او عطا فرماید یکی از آنها را برای خدا قربانی کند. زمانی که تعداد پسران او به ده تن رسید برای ادای نذر و پیمان خویش موضوع را با آنها در میان نهاد و آنان همگی تسلیم شده و پاسخ دادند هر گونه میل شماست همانگونه انجام بدهید. عبد‌المطلب میان پسران خویش قرعه‌کشی نمود. قرعه به نام عبد‌الله پدر پیغمبر (ص) افتاد. هنگامی که می‌خواست او را به قربانگاه ببرد قریش جلو او را گرفتند و گفتند به خدا تا جای عذر باقی است نباید این جوان کشته شود و بالاخره بدستور کاهنی (کاهنه‌ای) میان عبد‌الله و ده شتر قرعه‌کشی شد. باز قرعه به نام عبد‌الله در آمد

و این عمل چندان تکرار گردید که تعداد شتران به صد رسید و قرعه به نام شتران اصابت نمود. سپس چند بار همین قرعه را تکرار کردند، نتیجه همان شد. در نتیجه عبد‌المطلب به جای عبد‌الله صد شتر قربانی نمود.(سیره ابن هشام، طبقات الکبری 1:88، الکامل 2:3، بحار 15:78) برخی نیز این داستان را با تفصیل و شرح و بسط بیشتری نقل کرده‌اند.

اگرچه این داستان را بسیاری از مورخین شیعه و سنی نقل کرده‌اند حتی استاد سبحانی هم در فروغ ابدیت آنرا بدون اشکال ذکر کرده است، امّا مرحوم حاج شیخ عباس قمی در کحل البحر اصلاً متعرض آن نشده است. با این وجود همانگونه که نویسنده محترم «رحمت عالمیان» آقای فضل‌اله کمپانی و برخی دیگر از معاصرین همچون آقای رسولی محلاتی دریافته اند، بنظر می‌رسد اصل آن ساختگی و از

یافته‌های داستان نویسان و مانند اسرائیلیات می‌باشد. به دلائل زیر در تأئید این نظریه توجه فرمائید:

الف/ قربانی انسان یک سنت جاهلی است:

قربانی انسان از قدیم‌الایام میان بت پرستان و کسانی که به ارباب انواع قائل بودند رواج داشته و برای جلب رضای خدایان خویش و یا دفع خشم و غضب آنها، انسانی را قربانی می‌کردند. مثلاً موقعی که در مصر رود نیل طغیان می‌کرد به عقیده آنان رب‌النوع دریا خشمگین شده و برای بر طرف ساختن خشم آن شخص زنده‌ای را به دریا می‌انداختند!

همچنین بت پرستان عرب نیز فرزندانشان را برای رضایت خدایان (بتها) قربانی می‌کردند: خداوند در قرآن کریم در این مورد چنین می‌فرماید: وَکَذَلِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٍ مِنَ الْمُشْرِکِینَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَکَاؤُهُمْ (انعام 137)

یعنی شرکاء آنها (شیاطین و یا محبت بتها) قتل و قربانی فرزندان را در نظر بسیاری از مشرکین جلوه داده بودند. آری اعراب جاهل و بت‌پرست، گاه فرزندان خود را برای تقرب به بتها قربانی‌می‌کردند! خداوند این کار زشت را بسیار قبیح شمرده است. ضمناً این سنت زشت جاهلی غیر از سنت زنده به گور‌کردن دختران بوده است.

ب/ عبد‌المطلب بت پرست نبود:

در فصل دوم ثابت شد که همه نیاکان پیامبر (ص) موحد و خدا پرست بوده‌اند از این رو امکان ندارد که عبد‌المطلب نذری انجام دهد که سنت بت‌پرستان بوده است،. شیخ صدوق در خصال باب‌الخمسه حدیث 90روایت کرده است که پیامبر (ص) به حضرت امیر (ع) فرمود: یَا عَلِیُّ إِنَّ عَبْدَ الْمُطَّلِبِ کَانَ لَا یَسْتَقْسِمُ بِالْأَزْلَامِ وَ لَا یَعْبُدُ الْأَصْنَامَ وَ لَا یَأْکُلُ مَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ یَقُولُ أَنَا عَلَى دِینِ أَبِی إِبْرَاهِیمَ (ع)

حدیث فوق به صراحت بیان می‌کند که عبد‌المطلب مانند بت‌پرستان با تیرها قرعه‌کشی نمی‌کرد! در این صورت قرعه‌کشی او میان پسرانش برای انتخاب یکی از آنها برای قربانی چه معنی دارد؟

بنابراین اخبار و روایاتی که دلالت بر قرعه‌کشی عبد‌المطلب و داستان نذر او دارد با روایات زیادی که دربارهء ایمان و توحید او وارد شده تناقض دارد و برای حلّ آن باید به قواعد تعادل و تراجیح عمل نمود.

حجة الاسلام دوانی در کتاب تاریخ اسلام پس از بررسی روایات داستان به این نتیجه رسیده است که آنها ضعیف و مغشوش می‌باشد و بیشتر از طریق عامه روایت شده و به شیعه سرایت کرده است.

آیا عبد‌الله یکی از ذبیحین نیست؟

بعضی برای اثبات وقوع این عمل استناد به حدیث نبوی انا ابن الذبحین (بحار 12:124) کرده‌اند. حال آنکه شیخ صدوق در ذیل همین حدیث، حدیثی از امام صادق (ع) نقل می‌کند که مراد از دو ذبیح، اسماعیل و اسحاق است. (خصال باب‌الاثنین ج78) زیرا اسحاق هم آرزو داشت که پدرش به ذبح او مأمور می‌شد تا صبر و استقامت خود را نشان دهد. و قبلاً گفتیم که به عمو هم پدر گفته می‌شود. لذا حدیثی که شیخ صدوق از امام رضا (ع) نقل کرده و داستان ذبح عبد‌الله در آن نقل شده معارض با این حدیث است و چوناین حدیث موافق با اصول شیعه است حدیث دیگر رد می‌شودیا به علت تقیه و یا عدم صحت سند و متن.

برخی دیگر گفته‌اند این عمل تأسی به حضرت ابراهیم (ع) در ذبح اسماعیل است. حال آنکه قیاس مع الفارق است زیرا حضرت ابراهیم (ع) نذر بر ذبح اسماعیل نکرده بود بلکه از طرف خدا مأمور بود.

3) نامگذاری فرزندان به نام محمد (ص)

آنگونه که از تاریخ عرب بدست می‌آید نام «محمد» در بین عرب مرسوم نبوده است. تا آنکه پیشگوئیهای ظهور پیامبر اسلام (ص) در بین اعراب منتشر شد. از آن پس برخی از اقوام به امید آنکه فرزندانشان  آن پیامبر موعود باشند، آنان را محمد نامیده‌اند. از آنجا که بر هیچکدام علائم نبوت را نداشتند، مشیت الهی نیز مانع از آن شد که کسی از آن «محمد‌ها» ادعای پیامبری کند.مورخین گفته‌اند زمان ظهور اسلام تنها سه نفر بجز پیامبر (ص) به نام محمد شناخته شده بودند برخی هم چهار، و یا هفت نفر و حد‌اکثر تعدادی که گفته‌اند شانزده نفر بوده است.

بدیهی است هر چه مصداق یک اسم کمتر باشد، اشتباه در آن کمتر واقع می‌شود.

همه ی ما داستان ابرهه و فیل سواران و لشگر ابابیل را کم و بیش شنیده ایم  در همان سال که این واقعه رخ داد  پیامبر رحمت  (ص) تولد یافت، و جهان به نور وجودش روشن شد.

لازم به ذکر است که اهمیت این حادثه بزرگ به قدرى بود که آن سال را «عام الفیل» (سال فیل) نامیدند و مبدأ تاریخ عرب شناخته شد.

4) حوادث شب ولادت:

 از امام صادق (ع) روایت شده است که ابلیس تا هفت آسمان بالا مى‌رفت و (مسائل غیبی را) گوش مى‌داد و اخبار آسمان‌ها را مى‌شنید، وقتی حضرت عیسى (ع) متولد شد او را از سه آسمان منع کردندو بعد از آن تا چهار آسمان بالا مى‌رفت و چون حضرت رسول اکرم (ص) متولد شد او را از همه آسمان‌ها منع کردند و شیاطین را با تیرهاى شهاب از درهای آسمان‌ها راندند.

این جریان برای شیاطین و جنیان عجیب بود و دنبال علت آن می‌‌گشتند تا اینکه فهمیدند پیامبر اعظم (ص) متولد شده است.

 صبح روزی که حضرت محمد مصطفی (ص) متولّد شد، همه بتهای عالم به رو بر زمین افتادند.

در آن روز طاق کسرى از میان شکست و دو قطعه شد.  ایوان کسرى  پادشاه ایران  لرزید و چهارده کنگره آن افتاد.

 در آن روز دریاچه ساوه  که سالها آن را مى پرستیدند  فرو رفت و خشک شد.

در وادى سماوه  که سال‌ها کسى آب در آن ندیده بود  آب  جارى شد.

آتش آتشکده فارس  که هزار سال خاموش نشده بود  در آن شب خاموش ‍ شد.

 نورى در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر گردید تا اینکه به مشرق رسید.

 در آن صبح، تخت همه پادشاهان وقت، سرنگون شده بود .  و همه پـادشاهان وقت، لال شده بودند و نمى توانستند سخن بگویند.

 در آن روز، علم کاهنان از بین رفت و سِحر ساحران باطل شد.

 حضرت آمنه (س) مادر گرامی حضرت رسول (ص) گفت:   چـون پسرم متولد شد، دستهایش را بر زمین گذاشت و سر به سوى آسمان بلند کرد  پس از او نورى ساطع شد که همه چیز را روشن کرد در میان آن روشنى، صدائى شنیدم که مى گفت: بهترین مردم را به دنیا آوردی، پس او را «محمّد» نام گذار.

امام صادق علیه السلام معجزاتی را که هنگام ولادت پیامبر اکرم آشکار شد، چنین بر می‌شمارد:

1 ) ابلیس از ورود به آسمان های هفتگانه محروم شد.

2) شیاطین دور شدند.

3) تمامی بت ها در بتکده به صورت بر زمین افتادند.

4) ایوان کسری شکست و چهارده کنگره‌ی آن سقوط کرد.

5) آب دریاچه ساوه خشک شد.

6)  سرزمین خشک سماوه، آب پیدا کرد.

7) آتشکده فارس پس از هزار سال خاموش شد.

8) نوری از سرزمین حجاز بر آمد تا به مشرق رسید.

9) کاهنان عرب علوم خود را فراموش کردند.

10)  سحر ساحران باطل شد.

استحیائیل ــ یکی از فرشتگان بزرگ خدا ــ در شب تولد حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بر کوه ابوقبیس ایستاد و با صدایی بلند گفت:« ای مردم مکه! به خدا و فرستاده او و نوری که با او فرو فرستاده‌ایم ایمان بیاورید.»

منابع:

بحارالانوار، ج15، ص257 --- امالی صدوق

ابلیس نام موجودی است که از فرمان خداوند سر باز زد و از درگاه خداوند رانده شد.

« ابلیس» واژه‌ای غیر عربی است ولی بعضی زبان‌شناسان گفته‌اند ریشه‌اش عربی است و از «أبلس» عربی گرفته شده است. نام اصلی ابلیس « الحارث» و کنیه‌اش «بومره» است.

بنا بر روایات، او در اصل از طائفه جن بود ولی در زمره فرشتگان می‌زیست، و در ماجرای سجده فرشتگان بر آدم، از دستور خدا سرپیچی کرد و کافر شد و از رحمت پروردگار نومید گشت.

از این روست که ابلیس، آدم را دلیل خواری و طردشدنش از بارگاه الهی می‌داند و در صدد انتقام از او و اولادش بر آمده. او برای این کار از خداوند مهلت خواسته و خداوند تا روز قیامت به او مهلت داده است. ابلیس نیز سوگند خورده است که آدم و فرزندانش را بفریبد.

نام ابلیس یازده بار در قرآن آمده، و مهمترین دلیل سجده نکردنش تکبر و خودبینی او معرفی شده است.

ایوان کسری نام مشهورترین بنای به جا مانده از پادشاهان ساسانی است. هنگامی که مدائن پایتخت پادشاهی ایران به شمار می آمد، این بنای تاریخی قصری بزرگ بوده که محل زندگی و دربار پادشاه بوده است. بنیان گذار آن را شاپور ذوالاکتاف (م 379 میلادی) دانسته اند.

علت نامگذاری آن به این اسم، تالار بزرگی است که از طاق قوسی آن هنوز هم آثاری باقی است و مهمترین قسمت این بنای عظیم بوده است و به چنین تالارهایی ایوان گفته می شد. در هنگام تولد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خسرو اول انو شیروان در این کاخ حکومت می کرد و بنابر برخی روایات، در شب میلاد حضرت ختمی مرتبت بخشش های مهمی از آن فرو ریخت و از میان رفت.

آخرین پادشاهی که مقتدرانه در آن بر تخت نشست، خسرو پرویز بود که در همین کاخ نیز نامه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به دستش رسید و آن را پاره کرد.

هنگام فتح مدائن، مسلمانان تالار بزرگ این کاخ را محل اقامه نماز جماعت قرار دادند و به نقلی حضرت علی علیه السلام نیز هنگام عزیمت به سوی صفین در این تالار نماز خواند و برخی از احوالات ساکنان کاخ را یاد آوری نمود.

مرحوم شیخ عباس قمی به همین خاطر، نماز خواندن در آن جا را نیکو شمرده است

در عظمت ایوان کسری همین بس هنگامی که هارون الرشید تصمیم گرفت آثار به جا مانده از آن را ویران کند، از فراهم کردن وسایل مورد نیاز برای تخریب آن عاجز ماند و از این کار منصرف شد. این بنای باستانی در میان ایرانیان به « ایوان مدائن » و « طاق کسری » مشهور است.

منابع :

بحارالانوار، ج 41، ص 213؛ لغت نامه دهخدا؛ مروج الذهب،‌ج 1، ص 259؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 8 و ج 51، ‌ص 263 و 277

کوه ابوقبیس     آنچه به اینجا پیوند دارد... محاصره اقتصادی معجزات زمان ولادت پیامبر اکرم پرچم های بهشتی در شب ولادت پیامبر اکرم شعب ابو طالب (شعب امام علی علیه السلام، شعب ابی یوسف) شعب ابوطالب حضرت شیث علیه السلام 

--------------------------------------------------------------------------------

کوه ابوقبیس از کوههای مهم مکه و بنا بر روایات زیادی افضل کوههای آن است. ( علت آنرا نزدیکی به مسجدالحرام و عبادت خلائق در نزدیکی آن است ). این کوه در شمال شرقی مسجدالحرام و مشرف بر صفا است و اکنون گوشه هایی از آن به سختی از داخل مسجدالحرام قابل رؤیت می باشد. بعضی گفته اند قبر شیث بن آدم و حوا در دل این کوه قرار دارد و گویند چند پیامبر نیز در دل آن مدفونند.

بنا بر روایات تاریخی، حجرالاسود از زمان طوفان نوح علیه السلام در امانت ابوقبیس بود، لذا این کوه را به همبن مناسبت « امین » نیز می نامند. حضرت ابراهیم علیه السلام نیز بر بالای کوه ابوقبیس مردم را به حج فرا می خواند.

اما واقعه مهمی که پس از سلام در این کوه رخ داده است، اعلان اولیه رسالت پیامبر بود که آن حضرت صبحگاهان بر فراز این کوه فریاد برآورد « واصباحا » مردم هراسان گرد پیامبر جمع شدند. آن حضرت به ایشان فرمود: « مرا می شناسید و سابقه مرا می دانید ، اگر به شما بگویم در پشت این کوه سیل عظیم و یا دشمنی خطرناک در کمین است، حرف مرا تصدیق می کنید؟ همگی شهادت دادند آری. آنگاه پیامبر اسلام و توحید به طور علنی برای آنان عرضه فرمود.

شعب ابی طالب که سه سال مسلمانان در آن از سوی مشرکان مورد محاصره اقتصادی و اجتماعی بودند، میان این کوه و کوه خندمه قرار دارد و به همین دلیل به آن شعب یعنی دره می گویند.

در زمان رسالت پیامبر این کوه، شاهد حادثه « شق القمر » بود که بعدها مسجدی به همین نام یعنی « مسجد انشقاق القمر » روی آن ساخته شد. قبل از اسلام نیز در سالی که قحطی مکه را فرا گرفت، عبدالمطلب با طایفه ای از بزرگان این شهر بر فراز ابوقبیس رفت و به برکت دعای او باران فراوانی بارید.

دوران خلافت یزید بن معاویه شاهد چند حادثه بزرگ و دهشتبار بود. یکی از این وقایع حمله سپاهیان او به مکه برای دستگیری عبدالله بن زبیر بود. طی این حمله به دستور حصین بن نمیر، منجنیقهایی مرا بر فراز این کوه گذاردند و سنگ های آتشین به سمت خانه کعبه پرتاب کردند که بر اثر آن، قسمت زیادی از خانه ویران گردید.

بر فراز کوه ابوقبیس مسجد دیگری به نام « مسجد ابراهیم » قرار داشت که در دوران سلطه سعودی همراه « مسجد انشقاق القمر » تخریب شد.

از ابوقبیس و « کوه قیعقعان » به نام« اخشبان مکه » یعنی دو کوه سخت که نمی توان از آن ها بالا رفت یاد کرده اند.

منابع:

تاریخ آثار اسلامی مکه و مدینه ص 110 و 111 / لغت نامه دهخدا

مکه مقدس‌ترین شهر اسلامی است. کعبه و مسجد الحرام در این شهر قرار دارد و زادگاه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت علی علیه السلام و بسیاری از بزرگان صدر اسلام و نیز محل بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بوده است.

این شهر معروف و قدیمی در حجاز در کشور عربستان سعودی و نزدیک دریای سرخ (بحر احمر) قرار دارد و به وسیله بندر جده به دریا مرتبط است. مکه، با بیش از 400هزار جمعیت، بزرگترین شهر عربستان سعودی به شمار می‌آید.

این شهر علاوه بر مکه دارای نام‌هایی همچون « بکّه»، «امّ القری» و «بلدالحرام» نیز بوده است که در قرآن مجید به تمامی این اسامی اشاره شده است.

شهر مکه از روز آغاز آفرینش محترم بوده است. خداوند این شهر را به دعا و درخواست حضرت ابراهیم علیه السلام «بلد امن» (سرزمین امن) قرار داد و هر گونه قتل و کشتار و شکار را در آن حرام و ممنوع فرمود.

این سنت الهی در دوران‌های مختلف محفوظ ماند، حتی در عصر جاهلیت که قتل و کشتار رواج فراوان داشت، حرمت این شهر حفظ می‌شد، و حتی اگر کسی قاتل پدر خویش را نیز در حرم مکه می‌دید با او گلاویز نمی شد. با این حال، حرمت این شهر در دوران خلافت یزید بن معاویه و یک بار نیز در قتل عام حجاج در دهه 60 شمسی شکسته شد.

منابع:

آثار اسلامی مکه و مدینه،‌ ص 21؛ دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج 2، ص 2144

جملات زیبایی از پیامبر اکرم (صلی الله (

«خوارترین مردم کسی است که مردم را خوار شمارد»

«شجاع‏ترین مردم آن کس است که بر هوس خویش تسلط یابد»

«بهترین اقسام ایمان آن است که بدانی هر جا هستی خدا با تست.»

«خدایا مرا به علم توانگر ساز و به حلم زینت بخش و به تقوی عزیز کن و به عافیت زیبایی ده.»

«پشیمان‏تر از همه مردم در روز قیامت، مردی است که آخرت خود را به دنیای دیگری فروخته است.»

«نخستین چیزی که به حساب آن می‏رسند نماز است.»

کسی که بر قلب خود غلبه نکرد بر هیچ چیز غالب نخواهد شد.

رفتار کن با دیگران همانطوری که توقع داری دیگران با تو رفتار کنند.

آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر .

اگر خواهی از کسی دشنام نشنوی کسی را دشنام مده.

زندگی شما وقتی زیبا و شیرین خواهد شد، که پندارتان، کردارتان و گفتارتان نیک باشد.

بهشت و دوزخ ما در این جهان در دستان خود ماست . نیکی پاسخ نیکی است و بدی سزای بدی . نتیجه زندگی ما حاصل اعمال ماست

هر کس باید بیاندیشد که کیست ؟ از کجا آمده است و برای چه در این جهان زندگی میکند ؟

همیشه اشتباهات مردم را ببخش نه به خاطر اینکه آنها سزاوار بخشش اند بلکه تو سزاوار آرامش هستی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد